آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

دم وپوست واستخوان نیست نشان آدمیت

همی آدمی سپارد به ربات جمله کارها 

ز ازل نبوده هرگز، گل درقدر آدمیت 

برودرکاردل کوش که معانی رابیابی 

تانشود هوش سنگی،فرعون علیه آدمیت 

بروکعبه راطواف کن باگوشت وپوست عریان

که پیر ما گفت جسم نیست مکان آدمیت 

صلوات برمحمد ذکر آزاداست شب و روز

لیک ذکرجمعی است، مبارک در تراز آدمیت 

A

Ali.akbari(Azad)

دارد هرنمادی اسرار وحرف و رازها 

سالهانیک بکوشی تانام شوی دربرندها 

هست هر سبزمطلوب محصول آبی وزرد 

نیست هیچ شرمطلق دربین پادشاه ها

هردین ومسلکی را وجهی درست باشد 

تاکی نگاهت باشد در اوج آسمانها 

شیخ وکشیش ومفتی دارند مناسباتی 

در عدل نان بکوشند با انواع سنگها 

آزاد درطریقش هست اهل میانه 

هرچندنیم نگاهش باشدبه بهترینها

A

Ali.akbari(Azad)

عروس خوب قصه وقتی که از تو دورم 

درجنگ با خاطراتم تنها ، ولی مجبورم 

برای ما خطر کن،ازتردیدها گذر کن 

گردسوز صدخیالم اما هنوز پرنورم 

درعمق نیمه شبها با ساز جیرجیرکها 

می سوزد عمرفانی اما هنوز مغرورم 

آه دل شکسته گرچه پرگداز است 

حتی کمی خمیده درشوق تو مسرورم 

آزاد بانیمه هوشی دربندتوست گرفتار 

عشقم بیا به خلوت عمریست درانتظارم 

A

Ali.akbari(Azad)

شیخ دربند حجاب دختر۶ساله 

من درگیر نظم نوین رایانه 

یاشیخ به خدایش بسپار 

عدوبرد اسرار فراموش خانه 

A

Ali.akbari(Azad)

چون لحظه‌ای مبهوت،درعبور دیگرانم 

دوستان،دشمنان،یاران،عزیزانم 

درناکجا کناری ازسالهای تاریخ 

دربارگاه شاهان باصدنشان بی نشانم 

دراندوه و شادی درفکر وبی خیالی 

باوجدوطبعی موزون درگوشه ای نهانم 

یاحق، لا اله الا هو من یا علی ها گویم 

آوازه ای خوش از دور گمنام در زمانم 

آزاد درعمق زندان در حصر خاطراتم 

می رقصم و می خوانم،  من حافظ ایمانم

A

Ali.akbari(Azad)

مرگ،تیغ کشید تاببرد یادم را

سوختم درتبی تانگیردجانم را

انقلابی سبز بودم از آبی و زرد

زان گذشتم تابگیرم حرزی را

A

Ali.akbari(Azad)

گردعایم همه سود است بردگران 

سفره ام خالی است از قوت گران

عمرمن سوخت درپای دلبرکان 

رونقی بودجوانی نخریدند گران 

هوس و عشق ونیاز قسمت تقدیرشد 

بازی چرخ وفلک بهرما بود گران 

جورزیباپرستی نکشد هر پاکباز 

سوختم بس زر وسیم بود گران

آزاد که درقله ی صبر صابرشد 

باحیابود گرنه خیرگی نبودهیچ گران

A

Ali.akbari(Azad)