آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

سرعشق ازدل بیاموز وخدا

خلق نیک آموز ازمحمد تو جدا

درس عدل و امرونهی ونظم سامان

ازعلی آموز که جاودان است ولی خدا

A

Ali.akbari(Azad)

آنگاه که روحم احساس عریانی کرد

خروشید و لباس این جسم برتن کرد

چوروحم دراین تنگنای تن جوشید

تمنای تنی از جنس حوّا کرد

A

When my soul felt nakedness,

It cried out and clothed itself in this body.

And when my soul seethed within this narrow flesh,

It longed for a body of Eve’s kind.

Ali.akbari(Azad)

این جهان زندان و ما زندانیان 

حفره کن زندان وخود را وارهان

دین ما را تا بدانجا طاعت است

که رهاند غصه و اندوه ز جان

چون به بازار بدان راهی شوی

 روزوشب دغدغه داری بهر نان

مرد نورانی کجا مکارشود 

تابدوشد شیرازخون مردمان

گوهر خود عرضه برعشاق کن

که از نور جهان گردد  گلستان 

A

This world is but a prison, and we the captives bound,

Break a hole within its walls, and set your soul unbound.

Our faith is worship only to the point it frees the heart,

From grief and sorrow’s burden, from the pain that tears apart.

When you walk into the market, chasing bread by night and day,

Worries bind your soul in chains, and steal your peace away.

The man of light knows nothing of deceit or cunning art,

He will not shed the people’s blood, nor pierce the tender heart.

Offer forth the jewel within to lovers, pure and true,

For by love’s radiant light, the world becomes a blooming view.

Ali.akbari(Azad)

بگفت شیخی مرا، دائم تو مستی

ز راه و رسم اسلام تو گسستی 

چه دارداین شراب جزجهل وغفلت 

که تو راه خدا بر خود ببستی 

بگفتم در نبرد دیدم تو مستی 

به شمشیرت سر کودک شکستی 

من از مستی تو مستم رفیقم 

که بی پروا چنان قدرت پرستی 

چه باک از مستی و خلوت نشینی 

که تو آشکاربین مردم مست مستی

A

A sheikh once told me: You are always drunk,

You have abandoned the path and custom of Islam.

What has this wine but ignorance and heedlessness,

That you have closed the way of God upon yourself?

I answered: In battle I saw you drunk,

With your sword you broke the head of a child.

It is from your drunkenness that I am drunken, my friend,

For you, so recklessly, worship power.

What fear is there in my drunken solitude,

When you, in the open, are drunken before the people?

Ali.akbari(Azad)

گر آگاهی، چرخ فلک را می گرداند

شکوه عشق است که آن را زیبا می گرداند 

آگاهی می داند که باید که باید بیافریند 

ولی عشق است که عالم را پر از شور می گرداند

A

Ali.akbari(Azad)

بادا که روزی درب خانه ام صدا کند

چو بگشایم  آن بت عیار مرانگاه کند

من سربه زیر چو عاقلان پرواکنم

اوبه لطفی و سلامی یخ ازدل آب کند

چو به دیدار رُخش اختیار از کف دهم

اوبه یک بوسه گونه ام را سرخ کند

من شوم ساقی دو دستم جام می

آن پری رو دردوغم را از دل من دور کند

چو شبی را بسان شمع و پروانه ها ماصبح کنیم

من سلامت باشم و او ثواب صدهزارتا حج کند

A

Ali.akbari(Azad)

درباغ حسن تو مجنون رسیده ام

دردام زلف تو سنگر گزیده ام

درقوس آن کمان باتیر مژگانت

ازشاه تا گدا من دلها دریده ام

این قامت سیمین دور باد زکافران

چون من لب شیرین از آن مکیده ام

سرمست وخوش باشم ازکام فردوست

شیدا و مفتونت شکر چشیده ام

عشق بازی ما را افسانه می خوانند

آنطور که از جبرییل داستان شنیده ام

A

Ali.akbari(Azad)