آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

۲۸۰ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

در دوره ی راهنمایی بامرحوم پدرم گفتگوهای مختلفی می کردم او از قبل از انقلاب عادت کرده بود به رادیوهای بیگانه گوش کند وهمیشه حرفهای سیاسی اجتماعی داشتیم من به پدرمی گفتم شمادرست می گویی نباید فاصله ی دستمزد بین رییس و کارمند زیادباشد اصلا همه باید به یک اندازه حقوق بگیرند اینطوری هرکس به کاری که علاقه و استعدادش را دارد می پردازد و پدرم پاسخ می داد کدام ...(آدمی) حاضراست شغل نظافت سرویسهای بهداشتی عمومی را به عهده گیرد ومن پاسخ می دادم زندانیان ، این کارها را به زندانیان بدهند...بعدها آموختم و فهمیدم درچنان جامعه ی متمدن و مرفهی زندانی وجود نخواهد داشت که بخواهد این کارهابشود درجامعه ای با آن سطح از عدالت اجتماعی... البته درایران ما کارهای سیاه را به خارجی ها می دادند مثل کشورهای خارجی دیگر...ولی اگرقراربه جامعه ای متمدن می بود ،خارجیها نیز درسطحی بالاتربایدمیزبانی می شدند ولی آن دوران که ایرانیها کارسیاه به خارجی ها می دادند ایرانیهای دیگری برای پول بیشتر درژاپن کارسیاه می کردند واقعا درکشورهای ثروتمند چه کسانی باید خدمتکارباشند؟ آیادنیا باید همیشه برپایه انواع استعمار اداره شود!؟  البته که نه، بزودی ربات های هوشمند جای ماشینهای امروزی و ناظران و کارگران را می گیرندوبرتعدادبیکاران اضافه می کنند پس مثل همیشه معتقدم مردها باید دنبال سرگرمیهای جدیدتری باشند که درنهایت دردنیای متمدن فردا که رفاه عمومی فراگیراست و استعدادها و شاهکارها دراوج هستند چیزی که به زندگی معنا می دهد و آن را توجیه می کند معنویت است ولی درهرصورت برای این دوران پیش بینی می کنم که نظام سرمایه داری چاره ای جز اصلاحات عمیق ندارد.

A

۰۵ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۴۲
Ali.akbari(Azad)

ادب ستون کمالی انسانی است که پس از بررسی نظم کمال درک می شود مراحل ادب را از آغاز یک نوزاد پی می گیریم موجودی که درعین ادب و پاکی و معصومیت کاملا بی ادب است! چگونه؟ پاسخ در تفاوت دیدگاه است آنچه نوزاد می کند برایش عین آداب نوزادی است لیکن آنچه ما انتظارداریم ادبی مورد نظرما است.نوزاد وقت و بی وقت باتنها زبانی که می داند گریه می کند وانتظار پاسخی عاقلانه دارد لیکن مادوست داریم همیشه برای ما بخندد حتی گاهی حاضریم از خوابی ناز بیدارش کنیم تابرای ما بخندد! والبته دیگر با خداست که درچنان شرایطی نوزاد بخندد یا بگرید والبته مااگرعاقل باشیم قطعا نوزاد را درحالی می بینیم که به سخن آمده و می گوید ای بندگان خدا چرا ما برای هرچیزی که لازم داریم باید گریه کنیم مگرشما فکرندارید که درهرشرایطی مارا خندان می خواهید.بنابراین بیتابی نوزاد آداب نوزادی است و آنچه را ما برای سلامت و رشد نوزاد انجام می دهیم ادب عاقلانه ی ما است خانواده نوزادرابه صورت کودکی تربیت پذیر به جامعه تحویل می دهد مراکزی گوناگون از مدرسه تا دانشگاه از مساجد تا ادارات که هریک آداب خودش رادارد .تمام کودکان از ایران تا سراسردنیا فطرتی پاک و زبانی مشترک دارند و این ما (بزرگترها)هستیم که آنها را پرورش می دهیم درحالیکه مانیز خدانیستیم وهمواره نیاز به همفکری و همکاری داریم همواره بدی را محکوم و خوبی را ستایش می کنیم این روزها بحث بر سر ادب سیاسی است آری شعارسیاسی گاهی تبدیل به آدابی سیاسی می شود که برای برخی آب و نان است! برای برخی مدیریت غم و بدزبانی! برای برخی احترام به جمعیت و برای برخی فقط آدابی سیاسی و به قول روحانیون شعار برعلیه افکاربد است لیکن تغییریاتصحیح آداب سیاسی احتیاج به زمان، صلح و توافقهای سیاسی دارد که به دولتها بازمی گردد. این یک اصل است که کمال طلبی هرگز قدرت طلبی نیست چرا که کمال طلبی برای همه منشا خیراست درحالیکه عاقبت قدرت طلبی نامشخص است آری ما ادب را از بعد انسانی تعریف کردیم ولی اگرقرارباشدهرنظری ابعاد کلانی پیداکند! اضافه می کنم گفتگو درباره ی اندیشه های ناب آینده ای روشن دارد لیکن موج سواری برآرای مبهم ناپسند است وبرای ابهام زدایی از افکار باید مجموعه ی رسمی آنها را در قالب کتابی داشت. ادب ستون کمالی است که می تواند کمال انسانیت یا معنویت باشد کمال اسلامیت یا مسیحیت یا هر اندیشه ی خیرخواهانه ی دیگری باشد ...

A

۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۲:۳۴
Ali.akbari(Azad)

انسانها اگردرتنهایی به پروردگاریکتاپناه نبرند گرفتار کشمکش با تنهایی (پوچی!) می شوند که این عقلانیت،ستون تمام ادیان الهی از جمله مذهب تشیع است که همگی مردم رابه انسان دوستی همراه با تقوی دعوت می کنند.صحبت درباره ی آرامش همانند صحبت درباره ی هوای پاک و تقوی است اگر از مسئول محیط زیست درباره ی هوای پاک بپرسیم پاسخ می دهند بهترین راه ممنوعیت هرنوع وسیله ی دودزا ازماشین آلات شرکتها و مراکز دولتی و تولیدی گرفته تا انواع اتومبیلها است و اگر درباره ی بالاترین تقوی از یک آیت الله بپرسیم خواهند گفت آن است که همه فلسطین را نجات دهیم براین پایه آرامش نیز همانند هر علمی تعریفی استاندارد با حداقلهایی مشخص است هر قدر شاهنامه ی فردوسی را فشار دهیم اگر از صفحاتش کاسته نشود چیزی به آن اضافه نمی شود بنابراین ما نمی توانیم بگوییم آرامش فقط نشاط است یا رفاه ، تمرکز است یا هوشیاری بلکه درنهایت عقلانیتی معنوی است.امروزه برای همگان ستون و این معرفت الهی ادیان آشکاراست که انسان دوستی همراه با تقوی راه سعادت است لیکن هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که با این ابزار می توان دین جدیدی ساخت همانطور که برج میلاد هرگز ارزش تاریخی تخت جمشید،اهرام ثلاثه و یا دیوار چین را پیدا نمی کند. راه عقلانیت انسانی رادر اروپای نوین تعریف کرده اند لیکن راه دین و تقوی به قول علما یعنی اگرما به تنهایی ویادرجماعت روزی چندرکعت نماز واجب می خوانیم هراز گاهی نمازی مستحبی بخوانیم که یقین داشته باشیم برای دوستی با خداوند متعال است نمازی که نه تظاهر یا حضوراجتماعی باشد و نه تکلیف بلکه فقط و فقط برای رضایت پروردگارمتعال باشد.والبته نماز در اسلام درتمام اعمال مسلمانها جاری است. بااصولی ثابت و فروعی متغییر ...

A

۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۲:۳۲
Ali.akbari(Azad)

برای شناخت جامعه باید به دونکته اساسی توجه کرد اول آنکه کدام جامعه را هدف شناسائی قرار می دهیم و دیگرآنکه با کدام نگاه فلسفی؟تاریخی؟اخباری؟...علمی یا حکیمانه آن را مطالعه می کنیم والبته باید این گفته ی پدرعلم جامعه شناسی یعنی آگوست کنت فرانسوی در قرن نوزدهم را به خاطرداشته باشیم که درجامعه شناسی بیش از فرد اصل برشناخت جامعه است.بدین ترتیب براساس مطالعه ی حکیمانه و متعادل هدف از جامعه شناسی می بایست زنده نگاه داشتن جامعه برای رشد و تعالی در آرامش (نشاط،آسایش و تمرکز) باشد. 

همانطور که برای هرفرد زنده ماندن و زندگی کردن مهم است. در جامعه شناسی پایه و حکیمانه هم اولین اصل مطالعه ی کارکرد و سلامت جامعه است. که براساس آن مطالعه و تحقیق، نتیجه می گیریم که جوامع برمبنای نیازها (خوراک،پوشاک،مسکن،همسر،امنیت ...) تشکیل می شوند و بر اساس ارزشها (اخلاقی ،دینی و عرفی) درکناریکدیگرباقی یا زنده می مانند که دراین جمع بندی با امیل دورکهایم فرانسوی(1917-1858) همدل هستیم.

لیکن همانطور که یک انسان علاوه برزندگی باتغذیه از آغاز تا پایان درحال رشد است. جامعه نیز برای حرکت و رشد احتیاجاتی دارد که پس از مطالعه درمی یابیم ضروری ترین نیازش یک موتور محرکه (تضادطبقاتی...) است.

 کارموتور تضاد آن است که بین ابزارتولید (آب،زمین،رعیت,گاوآهن،تراکتور...) مناسباتی برقرار کند که براساس آنها زیربنای (اقتصاد) جامعه به سود روبنای آن (فرهنگ،مذهب،سیاست ...) رشد کند. که دراینجا با کارل مارکس (1883-1818) آلمانی هم داستان هستیم. 

لیکن در جریان رشد اجتماعی همانطور که همه ی اعضای تیم ملی فوتبال به یک قدواندازه نیستند ولی با تکیه براستعدادهای فردی بازیهای درخشانی می کنند در جوامع نیز افرادی هستند که درشرایط گوناگون و درمقایسه بادیگران به نقش آفرینی و خلاقیتهای فردی می پردازند که براساس این نوادر با ماکس وبر(1920-1864)آلمانی همزبان هستیم .

لیکن باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که هر قدر شتاب رشد اجتماعی سریعتر باشد افرادبیشتری از تعادل اجتماعی خارج می شوند.و این افراد که بازماندگان از کاروان رشد هستند اگر برچهار ضرورت اولیه حیات و آرامش در زندگی مسلط نباشند عملا کودکانی آسیب پذیر بنام فقیرهستند. و درنهایت کمیت این افراد و کیفیت حمایت جوامع از آنها یکی از نشانه های تمدن،معنویت و رشد متوازن یا غیرمتوازن درهرجامعه است.بنابراین درابعاد جهانی منظومه ی معنوی وحدت ناظم صلح و آرامش زمین برای رشد انسان وانسانیت خواهدبود.

A

۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۲:۲۵
Ali.akbari(Azad)

پس از کلینتون،بوش،اوباماوترامپ باردیگرپیش بینی ام محقق و طبق وعده چهل و هشت ساعت قبل ازآغاز رای گیری آمریکا رسانه ای شد و دموکراتها رهبرساکن کاخ سفید را که بعید بود پس از یک دوره ، انتخابات را واگذارکنند،بردند. جمهوری خواهان با بیش ازهفتاد میلیون رای نتوانستند بحران 2020 را که تقریبا تمام رهبران دنیا را گرفتارکرده پشت سر بگذارند و انتخابات آمریکارا واگذارکردند و اکنون امیداست بایدن رئیس جمهور دموکرات آمریکا با هفتادوپنج میلیون رای باردیگر این کشوربزرگ را در مسیر زمین متحد قرار دهد.

A

۱۷ آبان ۹۹ ، ۲۱:۳۳
Ali.akbari(Azad)

آرمان زندگی ما اگرتکامل مادی و معنوی باشد قطعاهدفی والاداریم که دردستگاه فطرت با دونیمه ی انگیزشی و راهنما هدایت می گردد نیمه ی انگیزشی از مبداء لذات و رنجها درمسیر عقلانیت می گذرد و راهنما همان فهم و کشف شهودی است که حرکتی درونی دارد و لذت و رنج مانند روزه داری و جشن افطاراست با معنویتی شهودی لیکن پرسش این است که تکامل کامل کجاست جائی بین صفر و بینهایت یا خود بی نهایت. می دانیم که صفرمطلق و مثبت بینهایت یا بینهایت مطلق و کامل برای ما قابل درک نیست ولی تشخیص می دهیم که هر باشنده ای نهایتی نسبی و اسمی دارد که در اوج آن تغییر ماهیت می دهد و مشخصات جدیدی پیدا می کند حرکت نیمه ی انگیزشی از بیرون و با عقل و هوش است و هدایت نیمه ی راهنما،شهودی است و از درون انسان را در مسیر وحدت وجود قرارمی دهد آنجا که همه چیز رنگ خدائی دارد اخلاق الهی،دین الهی، عرفان الهی،تحصیل و هنر الهی و البته تجارت الهی پس جوهر دنیا همان بینهایت کامل است که انسان را درخودش پرورش می دهد.

A

۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۷:۲۶
Ali.akbari(Azad)

ستاره ی فطرت حقیقتی است که انسانها را به سوی زیبایی ها راهنمایی می کند و این گرایش به نعمتها در وجود هرفردی قابل مشاهده است لیکن آن چیزی که مردمان را در داشتن مجموعه ی نعمتها یعنی آرامش، متعادل و محفوظ نگاه می دارد عقلانیتی معنوی بنام اسلام است که ازآغاز تا امروز باولایت و همدلی مردم تعریف و تثبیت شده است... 

A

۲۴ دی ۹۴ ، ۱۵:۴۳
Ali.akbari(Azad)

انسان، تنهایی بین تهی تا نهایت است که دربی خبری دنیا با نگاهی زیبا به نیکی و روشنایی بسوی آفریدگارهوشیارحرکت می کند تا صاحب هویتی انسانی رو به کرامت ومعنویت باشد که این عقلانیت، ستون تمام ادیان الهی از جمله مذهب تشیع برای آرامش است که همگی مردم را به انسان دوستی همراه با تقوا دعوت می کنند بحث آرامش همانند صحبت درباره ی هوای پاک وتقوی است اگر از خانمهاوآقایان کارشناس درمحیط زیست درباره ی بهترین راه برای داشتن هوای پاک سوال کنیم پاسخ می دهند ممنوعیت هرنوع وسیله ی دودزا ازماشین آلات شرکتها ومراکز دولتی و تولیدی گرفته تا انواع اتومبیل ها... و اگر درباره ی بالاترین مرتبه ی تقوی از یک آیت الله یا کشیش بپرسیم خواهند گفت نجات فقرا ومظلومین. براین پایه آرامش نیزهمانندهرعلمی تعریفی استاندارد با حداقلهایی مشخص و ضروری است که به راحتی در نشاط، رفاه یا تمرکز محدود نمی شود بلکه درنهایت، عقلانیتی معنوی است که انسانها را به دوستی و رعایت حقوق یکدیگر برای رشد مادی و معنوی دعوت می کند وصد البته این معرفت هرگز دین جدیدی نیست بلکه درکی عالی از مفاهیم الهی است که از لابه لای متون اسلامی و کلام علما قابل برداشت است راه عقلانیت انسانی را دراروپا تعریف کرده اند لیکن راه دینی یعنی مومنی که تنها یا در جماعت خدا را عبادت می کند هراز گاهی عبادتی مستحب داشته باشد که نه تظاهر یا حضوراجتماعی باشد و نه تکلیف، بلکه فقط برای رضایت پروردگارمتعال باشد و صدالبته آداب نمازوعبادت درسراسر زندگی مسلمین که تمام اعمالشان عبادت محسوب می شود جاری است با اصولی ثابت و فروعی متغییر که مراجعی مانند حضرت آقا دامنه ی آنها را درزمان ومکان تعیین یا تایید می کنند

A

۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۲
Ali.akbari(Azad)
برای شناخت جامعه باید به دونکته اساسی توجه کرد اول آنکه کدام جامعه را هدف شناسائی قرار می دهیم و دیگرآنکه با کدام نگاه فلسفی؟تاریخی؟اخباری؟...علمی یا حکیمانه آن را مطالعه می کنیم والبته باید این گفته ی پدرعلم جامعه شناسی یعنی آگوست کنت فرانسوی در قرن نوزدهم را به خاطرداشته باشیم که درجامعه شناسی بیش از فرد اصل برشناخت جامعه است.بدین ترتیب براساس مطالعه ی حکیمانه و متعادل هدف از جامعه شناسی می بایست زنده نگاه داشتن جامعه برای رشد و تعالی در آرامش (نشاط،آسایش و تمرکز) باشد. 
همانطور که برای هرفرد زنده ماندن و زندگی کردن مهم است. در جامعه شناسی پایه و حکیمانه هم اولین اصل مطالعه ی کارکرد و سلامت جامعه است. که براساس آن مطالعه و تحقیق، نتیجه می گیریم که جوامع برمبنای نیازها (خوراک،پوشاک،مسکن،همسر،امنیت ...) تشکیل می شوند و بر اساس ارزشها (اخلاقی ،دینی و عرفی) درکناریکدیگرباقی یا زنده می مانند که دراین جمع بندی با امیل دورکهایم فرانسوی(1917-1858) همدل هستیم.
لیکن همانطور که یک انسان علاوه برزندگی باتغذیه از آغاز تا پایان درحال رشد است. جامعه نیز برای حرکت و رشد احتیاجاتی دارد که پس از مطالعه درمی یابیم ضروری ترین نیازش یک موتور محرکه (تضادطبقاتی...) است.
 کارموتور تضاد آن است که بین ابزارتولید (آب،زمین،رعیت,گاوآهن،تراکتور...) مناسباتی برقرار کند که براساس آنها زیربنای (اقتصاد) جامعه به سود روبنای آن (فرهنگ،مذهب،سیاست ...) رشد کند. که دراینجا با کارل مارکس (1883-1818) آلمانی هم داستان هستیم. 
لیکن در جریان رشد اجتماعی همانطور که همه ی اعضای تیم ملی فوتبال به یک قدواندازه نیستند ولی با تکیه براستعدادهای فردی بازیهای درخشانی می کنند در جوامع نیز افرادی هستند که درشرایط گوناگون و درمقایسه بادیگران به نقش آفرینی و خلاقیتهای فردی می پردازند که براساس این نوادر با ماکس وبر(1920-1864)آلمانی همزبان هستیم .
لیکن باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که هر قدر شتاب رشد اجتماعی سریعتر باشد افرادبیشتری از تعادل اجتماعی خارج می شوند.و این افراد که بازماندگان از کاروان رشد هستند اگر برچهار ضرورت اولیه حیات و آرامش در زندگی مسلط نباشند عملا کودکانی آسیب پذیر بنام فقیرهستند. و درنهایت کمیت این افراد و کیفیت حمایت جوامع از آنها یکی از نشانه های تمدن،معنویت و رشد متوازن یا غیرمتوازن درهرجامعه است.بنابراین درابعاد جهانی منظومه ی معنوی وحدت ناظم صلح و آرامش زمین برای رشد انسان وانسانیت خواهدبود.

A 

۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۷
Ali.akbari(Azad)

 اولین حق مشاورآرامش، صحت و راستی در حدودواصول کلی است. تابتواند نقشه ی راهی برای آرامش و زندگی ترسیم کند واقعیت آن است که در دنیای معاصر آنچه که تمام انسانها ازکوچک تا بزرگ کم دارند زمان است. روایتی گرانبها داریم که می گوید انسان وقتش را باید بر سه قسمت بخش کند.(فرمول آرامش)  الف:کار ب:تفریح پ:خواب. البته این باورقدیمی را امروزه می باید بازتعریف کرد.درقدیم اغلب آدمها کشاورزانی بودند که کاری غیر زراعت نداشتند.وتفریحی غیراز رقصها و بازیهای محلی و دیدوبازدید نداشتند. ولی در دنیای مدرن امروز همه چیز گسترده و فراگیرشده است. خب شخصی برای مشاوره درباره آرامش نزد بنده مراجعه می کند.ازاودرباره خانواده اش می پرسم. توضیح می دهد که درمنظومه ای موفق زندگی و رشد کرده و اکنون دارای لیسانس زبان فرانسه است که بازارکاری برایش فراهم نیست! از او درباره الویتهای بعدی شغلی اش می پرسم. اظهارمی دارد که به امورموبایل علاقه دارد(نشاط) به او توصیه می کنم تا لیست نزدیکترین فروشگاه های موبایل نسبت به محل سکونتش راتهیه کند و خوشنام ترین کارفرمای عادل(خداباور) را بشناسد(آسایش) از او درباره میزان آشنائیش با موبایل می پرسم.عنوان می کند که از کودکی با موبایل بازی کرده وبرانواع گوشیها مسلط است.(تمرکز) حال می خواهم تا اگر سوال یا ابهامی دارد بپرسد. او دربخش (آسایش) در پیدا کردن کارفرمای خوب و عادل تردید دارد.برایش توضیح می دهم که اصول آرامش را در هنگام عقد قرارداد رعایت کندتادرکارش رشد کند قبول می کنم که با حداقل حقوق و دستمزدی که دولتیها تصویب کرده اند(هفتصدهزارتومان)! نه تنها تشکیل زندگی مستقل غیرممکن، که دنبال کردن یک زندگی ساده و مشارکتی! هم دشوار است براین پایه به او توصیه می کنم که با پورسانت و پاداش در سود کارفرما شریک شود. و یا فروشگاهی کوچک در دل فروشگاه کارفرما ایجاد کند تا با احساس مالکیت تلاش بیشترو درنتیجه سودآوری بیشتر و درآمد معقولی داشته باشد.پس از حل مسئله ی پنجاه و شش ساعت کارهفتگی سراغ اوقات فراغتش می روم و درباره آن می پرسم. پاسخ می دهد که نامزد یا دوستی ندارد و تنها تفریحش تلویزیون است! برایش توضیح می دهم که انسان پنجاه و شش ساعت زمان هفتگی برای معاشرت با مردم و تفریح سالم دارد ولی نقش تلویزیون برای مردمی که شغلشان رسانه نیست یا سرگرمی است یا آموزشی است یا امید یا مخدر ویا نیشخنداست! این رسانه برای مردم ساده و عادی هرچه پخش کند ممکن است و می تواند که تلخ باشد چه تبلیغات گوناگون مصرفی باشد چه کاخ باشد چه هتل باشد چه کنسرتهای نورانور باشد چه باغ چه دریا چه زیارتگاه و چه پادشاه! لیکن در واقع بسیاری از مردمان معتاد تلویزیون هستند این درحالی است که در حالت نرمال یک فرد می باید از پنجاه و شش ساعت اوقات فراغت حداقل بیست و هشت ساعت معاشرت و تفریح سالم و حقیقی داشته باشد تا بتواند حداکثر بیست و هشت ساعت با رسانه هائی مثل تلویزیونهای رنگارنگ در تعامل سازنده باشد و حرف آخر آنکه برای مسئولین تعطیل کردن شادی برخی ازمردم برای بخشی دیگر از مردم بسیار دشوار است و درنهایت این مردم هستند که باید با آگاهی، آرامش خودشان را مدیریت کنند...دوست ما خرسند رفت و همه آموختیم که امروزه زمان را باید هفتگی مدیریت کنیم تا روزانه!

A

۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۳۵
Ali.akbari(Azad)

ماهیت مرد، قانون است حتی اگردرفلسفه، این حق مدیریت و قانون گذاریش زیرسوال رود! به عبارت دیگر هرمردی که خدا،زن و زمین راداشته باشد می تواند (باتسلط بر چهارضرورت اولیه آرامش) خودش را فرماندهی، قانون گذار بداند و مدیریت کند. وصدالبته امروزه همگی باورداریم که زنان هم به لحاظ حقوقی می توانند حتی درسطوحی بالا و غیرقابل باور! مدیرباشند. لیکن واقعیت آن است که مردان بیش از زنان به هویت شغلی نیاز دارند.چراکه طبق مثلی قدیمی کار جوهرمرداست. برای همین برای مردان درکنارضرورتهای طبیعی مشاغل هویتهای مختلفی از پادشاهی تا کارگری تعریف می شده و امروزه، بخصوص پس از تاسیس دانشگاه، هویتی بنام مدارک تحصیلی به صورت مشترک برای مردها و زنها تعریف شده که بیش از آنکه عامل تفاخراجتماعی! باشند ابزاری موثر برای معرفی و قرارگیری در شغلی مناسب هستند. والبته پیش از دانشگاه های امروزی مراکزی سنتی و غالبا معنوی وجود داشتند که همگی مهمترین عامل تمایز اجتماعی را تقوی الهی می دانستند.برای مثال در نزد مامسلمانها هرکه به سفروزیارت خانه ی خدا رود حاجی خوانده می شود که این کلمه هم نشان از تمکن مالی حاجی دارد هم تقوی...لیکن درحقیقت هرانسانی چه دکتر باشد چه مهندس،چه حکیم باشد چه وزیر و چه حاجی باشد ... بازهم درمیان مردم، قابل تعریف است.یعنی (هویت) شغل انسان درکنارسایرمشاغل مردمان مشخص، و چگونگی کیفیت آن توسط همان مردم تعریف می شود.برای مثال می توان ازپادشاهی نیرومند یاد کرد که با کوهی از دانش و تجربه توسط مردمی کنار گذاشته شده و ازسوی دیگر می توان از دهقانی فداکار یاد کرد که توسط مردمانی ماندگار شد... براین اساس مشخص می شود که در نزد مردمان مقبولیت اجتماعی درنزد افکارعمومی از هر تمایز و تفاخر اجتماعی والاتراست و تمام فرمول رسیدن به مقبولیت اجتماعی دراین عبارت مقدس نهفته است.بنام خداوندبخشنده ی بخشایشگر

                                                                         A

۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۰
Ali.akbari(Azad)

ادب ستون کمالی انسانی است که پس از بررسی نظم کمال درک می شود مراحل ادب را از آغاز یک نوزاد پی می گیریم موجودی که درعین ادب و پاکی و معصومیت کاملا بی ادب است! چگونه؟ پاسخ در تفاوت دیدگاه است آنچه نوزاد می کند برایش عین آداب نوزادی است لیکن آنچه ما انتظارداریم ادبی مورد نظرما است.نوزاد وقت و بی وقت باتنها زبانی که می داند گریه می کند وانتظار پاسخی عاقلانه دارد لیکن مادوست داریم همیشه برای ما بخندد حتی گاهی حاضریم از خوابی ناز بیدارش کنیم تابرای ما بخندد! والبته دیگر با خداست که درچنان شرایطی نوزاد بخندد یا بگرید والبته مااگرعاقل باشیم قطعا نوزاد را درحالی می بینیم که به سخن آمده و می گوید ای بندگان خدا چرا ما برای هرچیزی که لازم داریم باید گریه کنیم مگرشما عقل ندارید که درهرشرایطی مارا خندان می خواهید.بنابراین بیتابی نوزاد آداب نوزادی است و آنچه را ما برای سلامت و رشد نوزاد انجام می دهیم ادب عاقلانه ی ما است خانواده نوزادرابه صورت کودکی تربیت پذیر به جامعه تحویل می دهد مراکزی گوناگون از مدرسه تا دانشگاه از مساجد تا ادارات که هریک آداب خودش رادارد .تمام کودکان از ایران تا آمریکا و سراسردنیا فطرتی پاک و زبانی مشترک دارند و این ما هستیم که آنها را پرورش می دهیم درحالیکه مانیز خدانیستیم وهمواره نیاز به همفکری و همکاری داریم همواره بدی را محکوم و خوبی را ستایش می کنیم این روزها بحث بر سر ادب سیاسی است آری شعارسیاسی گاهی تبدیل به آدابی سیاسی می شود که برای برخی آب و نان است! برای برخی مدیریت غم و بدزبانی! برای برخی احترام به جمعیت و برای برخی فقط آدابی سیاسی است لیکن تغییریاتصحیح آداب سیاسی احتیاج به زمان، صلح و توافقهای سیاسی دارد که به دولتها بازمی گردد. این یک اصل است که کمال طلبی هرگز قدرت طلبی نیست چرا که کمال طلبی برای همه منشا خیراست درحالیکه عاقبت قدرت طلبی نامشخص است آری ما ادب را از بعد انسانی تعریف کردیم ولی اگرقرارباشدهرنظری ابعاد کلانی پیداکند! اضافه می کنم گفتگو درباره ی اندیشه های ناب آینده ای روشن دارد لیکن موج سواری برآرای مبهم ناپسند است وبرای ابهام زدایی از افکار باید مجموعه ی رسمی آنها را در قالب کتابی داشت. ادب ستون کمالی است که می تواند کمال انسانیت یا معنویت باشد کمال اسلامیت یا مسیحیت یا هر اندیشه ی خیرخواهانه ی دیگری باشد ...   

       A

۱۰ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۲
Ali.akbari(Azad)

منظور از نهایت،نهایتی نسبی است ، نهایتی نسبت به صفر مثلا در زمان و مکانی خاص،یعنی شخصی که یک میلیون پول همراهش دارد مطمئن و با احساس غنی بودن وارد یک سوپرمارکت می شود ولی همان شخص دریک نمایشگاه اتومبیل یا جواهرفروشی احساس قبلی اش را نخواهد داشت. همین فرد اگر درجمع فقرا قراربگیرد گرفتار هشداراجتماعی می شود درحالیکه در جمع ثروتمندان آسوده است خود ثروت هم مثل خط فقرنسبی است شخصی با یک مرسدس درمحلی ثروتمند شناخته می شود و شخصی با هواپیمای خصوصی در مکانی دیگر.اگر شخصی را در نهایتی نسبی از ثروت در جمعی محتاج قرار دهیم (درصورتی که اهل کارآفرینی، وقف و سرمایه گذاری نباشد) او برای رهائی از استرس وضعیت هشدار یا باید کل پولش را به مردم ببخشد یا با پنهان کاری دروغ بگوید حال اگر او دروغ بگوید ازصفت ثروتمند تا صفت دروغگو یا فقیر تغییر ماهیت می دهد بنابراین منظور از نهایت ، همواره نهایتی نسبی است اصولا دراین عالم هیچ مطلقی غیر از خدا وجود ندارد، البته کلام خدا هم تفسیر می شود وقتی قرآن میگوید یدالله .گفته می شود مگر خداوند متعال دست و پا دارد! درحالیکه اینها صرفا تعابیرهستند لذا بنده به عنوان اولین فردی که در روی زمین ارزشهای انگیزشی را برای نیمه ی انگیزشی افراد توضیح داد هرگز نمی توانم به یک معنا جامعه گرا باشم لیکن به لحاظ کمک به فقرا که حیثیتشان نزد پروردگارمحفوظ است و هم برای کمک به سلامت عاطفی اغنیا و نجات آنها از وضعیت هشدارهای اجتماعی ... است که توسعه صنعت بیمه و نیز سیاستهای اشتراکی نسبی را پیشنهاد می کنم.سلامت عاطفی وضعیتی است که فرد در آن بازی نمی کند وکاملا احساس آرامش و نشاط دارد

A

۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۵:۴۲
Ali.akbari(Azad)

برای شناخت جسم انسان به کالبدشناسی و آناتومی نیازاست که البته روی انسان زنده صورت نمی گیرد و برای روانشناسی انسان بهترین سوژه کودک! است چرا که برای شناخت باطن انسان باید حجاب های عاطفی و روانی او مانندخوراک، پوشاک،مسکن،وهمسر را برداشت. انسان بی حجاب نسبت به محیط پیرامونش حساس تر است آدمی که داخل حجاب مسکن است هیچ وقت واکنش خاصی به برف و سرما نشان نمی دهد لیکن انسانی که حجاب مسکن ندارد تا حد مرگ به سرما واکنش نشان می دهد لذا علوم انسانی و انسان شناسی را دریک صفحه چنین تشریح می کنم که مسائل حیاتی انسان از الگوی عمومی عالم و فطری او یعنی روش اتمی پیروی می کند نگاه کوانتمی! به حداقل مسائل اساسی انسان ناصحیح است.درهرجامعه و کشوری به یک هسته مثبت وعادل یعنی قانون احتیاج است که آن قانون درگذشته با پیامبرانی که گاه پادشاهانی چون سلیمان نبی و گاه کشاورزانی ساده بودند شروع شده و تابه امروز به اشکال گوناگون ادامه پیداکرده است براین اساس برای ما مسلمانها ولایت در فضای غبارآلود عصرغیبت همان هسته ی عادل و مثبت است روابط اتمی بهترین مدل انسان است که از ریزترین تا بزرگترین موجودات راشامل می شود و البته همه ی آنها به دور هسته ی مثبت عالم یعنی خداوند ذاکر هستند.

A

۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۵:۲۸
Ali.akbari(Azad)

انسان به خواست پروردگار در منظومه عشق و یگانگی متولد می شود منظومه ای که هسته ی مثبت آن پدر است و یکی از محصولات منظومه خانواده فرزندانی هستند که هر یک پس از کسب معرفت وارد منظومه تازه ای می شوند که اگر این منظومه ها دارای کارکرد صحیح باشند ما از آن به عنوان یک منظومه موفق و عاشقانه (رشدمحور) یاد می کنیم خروجی یک چنین منظومه ای  در صورت موفقیت آرامش (نشاط.آسایش.تمرکز) و درنهایت فرزند می باشد هر انسانی از طریق تعامل و تبادل با منظومه های دیگربه صورت روابط عادی و مغناطیسی حضورش را در هستی توسعه می دهد ودر سطح جوامع . یا کل دنیا هسته های مثبت کل منظومه ها قانون می باشد .در ایالات متحده ریاست جمهوری که نماد و مجری قانون می شود برای چهاریاهشت سال مقید به آداب سیاسی و ملی خواهد بود و این چیزی است که غالب مردم انتظار دارند و در ایران اسلامی حامی قانون (منظومه ولایت) ولی فقیه است که ایشان نه یک دوره و یا هشت سال که عمری است راهنما و الگوی قوانین ملی و اسلامی هستند و یکی از علل محبویت ایشان هم همین است به باورم ارزش افراد فقط به رنج و مشقتی که تحمل کرده اند نیست بلکه درمرحله ی بالاتر سعه صدر و گره گشائی از کار ملت است و در بالاترین مرحله که ویژه اولیای الهی و دراین زمان مخصوص شخص حضرت آقا است صبروگذشت و مدیریت مردم برای رشد عمومی و فراگیر در راه خدا است.براین پایه توصیه بنده به خوانندگان چنین است که برای رشد مادی و معنوی بامعرفت منظومه سازی و آنها را عارفانه توسعه دهند هر منظومه ای که با معرفت ساخته شود و عادلانه اداره گردد و عاشقانه حمایت شود قطعا به نتیجه مطلوب یعنی رشد (عشق) خواهدرسید.

A

۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۵:۲۲
Ali.akbari(Azad)

سرمایه سازان براساس فکرمولد توسعه طلبی اولین بنیان گذاران زمین متحد هستند لیکن در باور برخی صاحبنظران گفتمان جهانی شدن به ایجاد یک بازار آزاد جهانی و تحکیم سرمایه داری انگلیسی-آمریکائی درمناطق اقتصادی عمده ی دنیا کمک می کند یعنی ایدئولوژی جهانی شدن مانند نوعی (اسطوره ی ضروری) عمل می کند که سیاستمداران و دولت ها از طریق آن شهروندان خود را برای برآوردن نیازهای بازار جهانی تربیت می کنند براین اساس تعجب آورنیست که بحث جهانی شدن مانند طرح نولیبرالی بسیارشایع شد طرح مذکور حاصل اجماع واشنگتن برای آزادسازی .خصوصی سازی.برنامه های تعدیل ساختاری و محدودترکردن دولت می باشد و جای پای خود را در موسسات مالی غربی مانند صندوق بین المللی پول محکم کرده است... هرچندبانک جهانی جانشین امپراطوریهای رسمی همانند گروه هفت ( آمریکا.آلمان.فرانسه.کانادا.انگلستان.ژاپن و ایتالیا) شده اماهمچنان براین باورم که در نظامهای آزاد و سودمحور چه سرمایه داری اخلاق مدار و چه سرمایه سالاری اخلاق گریز سرانجام چاره ای جز تشریک منافع به سود اعتدال بین المللی نخواهدبود و آنچه زمین جهانی شده ی امروز ما را در فردائی نیرومند متحدمی کند تنها و تنها رمزی با کد منظومه معنوی وحدت است.

A

۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۵:۰۴
Ali.akbari(Azad)

عشق گره ای کور است که با وصال بینا وشکوفا می شود  لیکن دختران وپسرانی که ابتدا با گره ای بنام پیوند وارد زندگی مشترک می شوند قطعا از عشاق جلوترند! در هر صورت احساس عشق پس از وصال می تواندعشقی حقیقی و ضامن رشد و بقا شود که می توان آن را زندگی سبز دانست عشقهای قبل از ازدواج از جنس شرک! و شراکت و حدکثر علاقه هستند که پس از ازدواج ازنوع وحدت و یگانگی می شوند.قانون هم از جنس فرد است و نماد وحدت است مردم قانون مدار متحد هستند هرگاه بند یا بخشی از قانون اشکال داشته باشد بهترین ابزار اصلاحش همان قانون است. هرچیزی که ازجنس وحدت باشد مردم دوست دارند گاهی اعتراض مردم به قانون مانند فریاد راننده نسبت به برگ جریمه، واکنش طبیعی نسبت به اجرای قانون است نه لزوما خود قانون. به باورم دانش کامل با دین کامل هرگز اختلاف پیدا نمی کند در علم ودین مرد همواره محورخانواده است لیکن ممکن است یک زن به لحاظ علم وثروت صدها مرد را به خدمت بگیرد که دراین صورت گفته می شود او فردی است که به لحاظ حقیقی زن ولی به لحاظ حقوقی مانند مرد است! بنابراین زنان می توانند در زمان و مکان به لحاظ حقوقی تغییرماهیت دهند ...

A

۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۴
Ali.akbari(Azad)

خانواده کوچکترین جامعه انسانی است که از یک مرد و یک زن تشکیل میشود دراین خانواده فرزندان نقش ریشه و استحکام و گسترش خانواده رادارند درحالت نرمال زن خانه دار ونسبت به محیط کار چشم و گوش بسته است لیکن تمامی رشد اجتماعی خودش را مدیون مرد خانواده! می باشد و مرد نیز به عنوان نان آور خانواده زن را به خود عادت می دهد اگر مرد در سن بیست و یک و زن درسن چهارده سال با هم ازدواج کنند شیرین ترین زندگی را بنا می گذارند آنها به نوعی باهم رشد و به یکدیگر عادت می کنند ازدواج درسنین بالاتر در شرایطی موفق است که هم زن و هم شوهرش دارای درک متقابل و دانش باشند و همواره اعتماد متقابل را در یکدیگر تقویت کنند و نسبت به هم وفادار باشند مرد باید همسرش را درک کند به خصوص همسری که تحصیل کرده است نه صرف داشتن مدرک. که به خاطر حضورطولانی مدت در محیطهای آکادمیک و فرهنگی یا کاری کاملا با واقعیتهای اجتماع آشنا است. لذا مرد برای حفظ  آرامش و بقای خانواده می بایست نهایت کوشش را برای رضایت همسر محبوبش به کار بندد و شعارهای دوران جوانی و جاهلی! را به دور اندازد مرد باید محبت خودش را به زن ثابت کند از خریدیک شاخه گل . تا انواع شگفتانه ها! مرد باید هر روز برای همسرش به روز باشد وسعی کند محبتش را به زبان آورده خاطرات رمانتیک خودشان را گسترش دهد مرد باید حرمت همسرش را درجمع گوشزد کند تا دیگران هم برای حرمت عشق آنها احترام قائل باشند . زن و مرد باید تنپوش جسم و روان همدیگر باشند مرد باید با چشم و دلی سیر خانه را به سوی اداره ... ترک کند و با قلبی تشنه ودستی پراز محبت به خانه بازگردد . مرد باید مراقب بارشیشه همسرش باشد تا فرزندش غذای سالم بخورد نه ترشحات سمی ! مرد و زن باید عشق خودشان به خانواده را در ذهن کوچک نوزاد جا اندازند و دربزرگسالی همواره با رفتاری مودبانه و پرمهر به نوجوان خودشان آرامش هدیه دهند مرد باید هوای انرژیهای مثبت و معنوی خانواده را داشته باشد مرد باید دموکراسی را از خانه شروع کند و به رای جمع خانواده احترام گذارد.برای مثال مادر و پدر باید شب قبل. تکلیف غذای فردا را روشن کنند آنها باید با اعلام مواد خوراکی موجود در منزل نظر فرزند سخنگویشان را جویا شوند که مثلا از بین سه غذای کتلت. ماکارونی و قرمه سبزی کدام را برای ناهار آماده کنند هرچه سطح مشارکت در تصمیم های جمعی خانواده بالاتر باشد خانواده به خصوص فرزندان شادتر خواهند بود و البته فرزندان افرادی کارا و مسئولیت پذیر بار خواهند آمد اعضای خانواده باید بیاموزند که خودشان را بادیگران مقایسه نکنند که ...  

۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۲
Ali.akbari(Azad)

نظام اسلامی ضامن دنیا و آخرت مردم است و در اسلام باید مسلمان بتواند بر حریم و حقوقش مسلط باشد براین اساس هم فرد و هم جامعه باید مرتبا بروز و آگاه باشند در کتاب خط امان استاد آیت الله کاشانی به نقل از الکافی آمده است که از امام هادی ع می پرسند اکنون معجزه برای اثبات اسلام چیست؟ و ایشان می فرمایند عقل.(خردجمعی) همان عقلی که راه صحیح را از غلط جدا می کند و راه درست را تائید می کند بنابراین می توان گفت که حکمت و عقل فطری (نیمه راهنما) درزمان و مکان اعتدال را تشخیص می دهد بنابراین تجویز نسخه ای واحد برای کل جوامع دشوار است چرا که افراد شرایط و روحیات گوناگونی دارند لیکن تمام انسانها حقوق مهم و حداقلی دارند که باید همواره مراقبت و محافظت شوند.

A

۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۱
Ali.akbari(Azad)

زباله ی فکری هرآن چیزی است که باعث رنج ذهن آدمی است و سلامت عاطفی او را بیمارمی کند تصاویرآنچنانی مجازی و یا واقعی اگر فورا ایجاد زباله نکنند درنهایت توقعاتی را درانسان بوجود می آورند که غالبابه دلیل تحقق ناپذیری به زباله تبدیل می شوند والبته پاک کردن زباله های انباشته شده بسیارهزینه بر خواهندبود وقتی فردی به فردی دیگر که قادر به پاسخگوئی نیست ناسزا می گوید در ذهن او زباله تولید می کند البته تعاریف همیشه نسبی هستند برای مثال حرف بی ربط یک کودک به یک انسان بزرگ در شرایط عادی مانند شوخی است.یک دانه ی گندم در یک بشقاب برنج زباله دیده می شود ولی همان دانه در وسعت یک خانه چشم گیر نیست.احساسی که دیدن یک جسد در ذهن یک پزشک یا حتی مرده شور ایجاد می کند با زباله ای که درفکر یک طفل ایجاد می کند برابرنیست. حرکت جهان به سوی زندگی پاک،انرژیهای پاک و دنیا و فکرپاک است نانی که به موقع ودرست پخته و مصرف شود هیچ گاه زباله نمی گردد براین اساس برای آنکه سلامت فکری و عاطفی جامعه تضمین شود باید به سمتی حرکت کرد که اصولا زباله های فکری تولیدیاانباشته نشوند و درمسیر سبز و طبیعی زندگی اتوماتیک و صحیح تبدیل شوند البته تا آن زمان بناچارهمچنان باید نانهای خشک را با ظروف تعویض کرد!

A

۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۵۰
Ali.akbari(Azad)

جسم انسان را اگر سیستمی همانند ماشین (اتومبیل) بدانیم می توانیم سوخت آن را اکسیژن بدانیم وهر قسمت از بدن را به نوعی تفسیر وتحلیل کنیم لیکن آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که این اتومبیل برای توقف ساخته نشده و آشکار است که بدون شتاب وظیفه دارد که در طول بزرگراه دنیا به مقاصد گوناگونی برسد واین اتومبیل برای طی طریق به چهار چرخ عالی و متناسب با بدنه نیازمند است که من آن چهار چرخ را الف:خوراک ب: پوشاک: پ: مسکن ت: همسر تعریف کرده ام که انسان با تمرکز و تسلط برآنها قادر خواهد بود مسیری برای زندگی تعریف و با سطحی مناسب از ایمنی به حرکت همراه با آرامش در آن ادامه دهد.

A

۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۳۹
Ali.akbari(Azad)