من سرودم تو ترانه
من یه عاشق تویه ژاله
من یه عابر توی جاده
توپناهگاه مثل خانه
توی راهم زیر بارون
تو فکرتم عین آینه
طول راهم اگرزیاده
با عشق تو میام پیاده
ازهر شاخه گلی می چینم
به شوق یک آغوش ساده
A
من سرودم تو ترانه
من یه عاشق تویه ژاله
من یه عابر توی جاده
توپناهگاه مثل خانه
توی راهم زیر بارون
تو فکرتم عین آینه
طول راهم اگرزیاده
با عشق تو میام پیاده
ازهر شاخه گلی می چینم
به شوق یک آغوش ساده
A
عدو روانم پریش کرد و هزیان گفته ام
ز انس و جن و پری بسیار گفته ام
لیک در نفیس هم سرشار گفته ام
بایدایمن بود تا فهمید چه ها گفته ام
A
ما آبروی فقر نبریم ای شیخ طریق
صبح تاشام کن تو بر قناعت تبلیغ
آن که زعشق حق، بگرفت کرامت
در وهم و خیال نماند غریق
A
زهرای اطهر دخت نبی بود
یاری باحیا حور علی بود
بانوی مکرم اسوه زنان بود
مادری ز فردوس برین بود
A
آن زاهد ظاهرپرست افسونم کرد
ازراه جوانی گرفت وپیرم کرد
من عاشق پرستوهای شادبودم
ازراه راست گرفت و محرومم کرد
من درپی عطرناب و ناز نسترنها
آرامستان بردو از زندگی سیرم کرد
وعده ی آب زم زم پاکم داد
زهرتلخ داد و زمین گیرم کرد
قانون خدانه, قانون خودش افراشت
تشنه ی بزم دنیا و بی نام ونشانم کرد
A
در راه خدا پیشه کن تقوا
تا روی خوش آرد به تو دنیا
گر به معبرهای تقوا مقصود نشدحاصل
نه راهت ایمن بوده, نه بوده ای تنها
A
توحق و حقیقتی ، سرتاپاخیال منم
توکه حرفی نداری سرتا پا صدامنم
سر این کی بود نبود توی این شهرشلوغ
میاداون روزخدا که ببینم تو ، منم
A
بگفتا شیخ، ناسزا باد هوا است
گر از مظلوم رسد تیر بلا است
بگفتا بدزبانی ازستمدیده مجاز است
لیک،صبوری گر کنی ذکر خدا است
A
بگفت شیخ محبت، برجماعت
ستمکار هرکه باشد درجماعت
بدور از یک رضایت یا شفاعت
شبی یا روز بمیرد بی جماعت
A
عارف ار مست شود باکی نیست
در خیالش خس و خاشاکی نیست
زاهدارمست شود بدخاکی است
درسرش جزحلال ویاحرام تاکی نیست
عابدارمست شود بدحالی است
تاچهل روز جزتوبه هیچ کارش نیست
عالم ارمست شود نیک حالی است
سر افلاک گوید و باکش نیست
آزاد ارمست شود چون حالی است
عارف است و عابداست و زاهدنیست
A
راه فرعون دیدم و عابدشدم
جور دوران دیدم و زاهد شدم
کاردنیاهیچ ندیدم جز سرشت
جمع اضدادکردم و آدم شدم
A
خداگفتی که بامردم مداراکن
کمی بامن کمی هم تومداراکن
درمیخانه بگشای ومداراکن
کمی باغفلت ایشان مداراکن
A
پرسید: این همه کتاب برای چه خریده ای ؟ گفتم برای دوستانم! پرسیدچرا؟ گفتم آخر من که سواد ندارم ولی آنها که دارند چه بهترکه کتاب بخوانندبلکه انشاالله خیرش به ما هم برسد...
A
داستانک
روزگارغریبی است ایام دروغ
پیرو جوان راهی ندارند جزدروغ
دراین دوران بی رنگ و فروغ
منصف آن است که کمترمیگوید دروغ
A
گرپیامبران الهی دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنها امکان نمی داشت وتوانایی و عظمتی داشتند که هرگز مغلوب نمی شدند وسلطنت و حکومتی می داشتند که همه ی چشمها به سوی آنان بود ... اعتبار وارزششان درمیان مردم اندک می بود درحالیکه از راه های دور بار سفر به سوی آنها می بستند و متکبران دربرابرشان سرفرود می آوردند وتظاهر به ایمان می کردند ، ازروی ترس یا شهوت مادیات....
درآن صورت نیت های خالص یافت نمی شد و اهداف غیرالهی درایمانشان راه می یافت وباانگیزه های گوناگون به سوی نیکی ها می شتافتند اما خداوند سبحان اراده فرمود که پیروی ازپیامبران و کتب آسمانی...بانیت خالص،تنها برای خدا صورت پذیرد...
برداشتی مستقیم از خطبه 192 نهج البلاغه ی حضرت علی علیه السلام که این کتاب پس از قرآن درنزدعلما آنقدرمعتبراست که برخلاف بسیاری از احادیث ... حاضرشدند آن را به فارسی ترجمه کنند.ودرسوره یونس آیه صدخداوندبه پیامبرمهربانش می فرماید: ای رسول ما اگر خدای تو می خواست اهل زمین همه یکسره ایمان می آوردند (چون نخواستیم) پس تو کی توانی تا به جبر و اکراه همه را مومن و خداپرست گردانی وهیچ یک از نفوس بشر را تاخدا رخصت ندهد ایمان نیاورد ...
امروزه برخی معتقدند که ادیان،عدالت ، برابری و بسیاری از ایسم ها تنها در کتابها زیبا هستند و ظاهرا فقط کاپیتالیسم یعنی قدرت و ثروت همراه با آزادی است که جذاب و دلفریب است آنقدر که بسیاری ازمردم حتی برای تماشای آن حاضرند به دنبال نمایشگرهای گرانقیمت 16kوحتیNkچندبعدی... بروند.
و البته هرکس خودش بهتر می داند که بیشتر اهل کتاب و مطالعه است یا فیلم و سریال ... !
A
عرفان
چندین هزارم از شعرکوتاه
لیک بی قرارم چون قصه کوتاه
کوهی بزرگم پژواک یک آه
اسرارعشقم کوتاه کوتاه
A
شعرکوتاه (رباعی)
شوق آمد و قبله تغییر کرد
عشق آمد و کعبه تغییر کرد
آن ماه صنم که خندیدبرما
خوش آمد و قضاتغییرکرد
ما که خسته از راه بودیم
باجلوه اش مسیرمان تغییرکرد
آن که شکمان تردید بود
باعشوه اش باورمان تغییرکرد
اشکال به نظربازی آزادمکنید
یارآمدو آسمان ماتغییرکرد
ع الف (آزاد)
A
شعرکوتاه(غزل)
نفوذ درقلوب مردم برای هرانسانی مطلوب است چه به لحاظ دنیوی وچه اخروی کسانی که بازر و زور برمردم نفوذمی کنند کارمادی و دنیوی می کنند و کسانی که با مهرومحبت در اذهان و قلوب مردم نفوذ می کنند کاری معنوی می کنند
هرانسانی برای زندگی مطلوب درجامعه به طور طبیعی نیازبه تعامل و تبادل با دیگران دارد وهرقدر قدرت نفوذش بیشتر باشد اثرگذارتراست ومنافع مادی و معنوی بیشتری بدست می آورد مثلا دوستان بیشتری درمدرسه و دانشگاه و محل کار خواهد داشت که این برای انسان شهرتی مطلوب است بنابراین هرانسانی معمولی به میزانی از شهرت،مقبولیت و نفوذاجتماعی نیازدارد پدرنیازدارد تا برفرزندانش موثرباشدخواهربرادران بزرگ و کوچک بریکدیگر ... انسان درمحله باید مورداعتماد کسبه ی محلی اش باشد وهمسایگانش را بشناسد و گره گشای همدیگرباشند روایت است که همسایه خوب از فامیل به انسان نزدیکتراست.پس نفوذمحلی با روابط.دادوستد. اخلاق و ارتباطات درمدت زمانی کوتاه یا بلند حاصل می شود درایران و درعصر ارتباطات داشتن صدنفر دنبال کننده دراینستاگرام حداقلی است برای فردی که هیج مهارتی ندارد مگرارتباطات فامیلی! و این برای راضی شدن روح و روان یک کاربر عادی بسیارکافی و مناسب است ولی برای یک نویسنده باید از هزار تا میلیون دنبال کننده انتظارداشت و صدالبته یک رییس جمهور می تواند از یک تا ده ها میلیون دنبال کننده داشته باشد.
براین پایه می دانیم که هرانسانی به دنبال دوست .همنوا و طرفداران بیشتراست وحق دارد که تعدادی دوست فعال داشته باشد در برخی صفحات اجتماعی حتی دنبال کنندگان منفی هم مثبت هستند مثلا هزار لایک مثبت و پانصد لایک منفی می شود 1500 لایک موثربسیاری از ما مردم نفوذاجتماعی را نه برای جاه و مقام که برای ارتباطات بیشتر و سازنده و رشد محورمی خواهیم مردم باید به یکدیگر بیاموزند مثلا یک استاد برای نفوذاجتماعی به ده شاگرد رایگان مطلب بیاموزد وبعدها ده ها هنرجوی وی آی پی بپذیردتا کسب و کارشان رونق بگیرد پس از شهرت نباید ترسید بلکه باید باکسب مهارت های مختلف وارتباطات موثر به نفوذاجتماعی بیشتر رسید.
A
اجتماعی
دوست که آزار دهد مرا
بی کم و کاست دهد مرا
چون سجده ی شکر کنم هنوز
نعمت صبر دهد مرا
A
شعرکوتاه(رباعی)