کار و زندگی
اولین حق مشاورآرامش، صحت و راستی در حدودواصول کلی است. تابتواند نقشه ی راهی برای آرامش و زندگی ترسیم کند واقعیت آن است که در دنیای معاصر آنچه که تمام انسانها ازکوچک تا بزرگ کم دارند زمان است. روایتی گرانبها داریم که می گوید انسان وقتش را باید بر سه قسمت بخش کند.(فرمول آرامش) الف:کار ب:تفریح پ:خواب. البته این باورقدیمی را امروزه می باید بازتعریف کرد.درقدیم اغلب آدمها کشاورزانی بودند که کاری غیر زراعت نداشتند.وتفریحی غیراز رقصها و بازیهای محلی و دیدوبازدید نداشتند. ولی در دنیای مدرن امروز همه چیز گسترده و فراگیرشده است. خب شخصی برای مشاوره درباره آرامش نزد بنده مراجعه می کند.ازاودرباره خانواده اش می پرسم. توضیح می دهد که درمنظومه ای موفق زندگی و رشد کرده و اکنون دارای لیسانس زبان فرانسه است که بازارکاری برایش فراهم نیست! از او درباره الویتهای بعدی شغلی اش می پرسم. اظهارمی دارد که به امورموبایل علاقه دارد(نشاط) به او توصیه می کنم تا لیست نزدیکترین فروشگاه های موبایل نسبت به محل سکونتش راتهیه کند و خوشنام ترین کارفرمای عادل(خداباور) را بشناسد(آسایش) از او درباره میزان آشنائیش با موبایل می پرسم.عنوان می کند که از کودکی با موبایل بازی کرده وبرانواع گوشیها مسلط است.(تمرکز) حال می خواهم تا اگر سوال یا ابهامی دارد بپرسد. او دربخش (آسایش) در پیدا کردن کارفرمای خوب و عادل تردید دارد.برایش توضیح می دهم که اصول آرامش را در هنگام عقد قرارداد رعایت کندتادرکارش رشد کند قبول می کنم که با حداقل حقوق و دستمزدی که دولتیها تصویب کرده اند(هفتصدهزارتومان)! نه تنها تشکیل زندگی مستقل غیرممکن، که دنبال کردن یک زندگی ساده و مشارکتی! هم دشوار است براین پایه به او توصیه می کنم که با پورسانت و پاداش در سود کارفرما شریک شود. و یا فروشگاهی کوچک در دل فروشگاه کارفرما ایجاد کند تا با احساس مالکیت تلاش بیشترو درنتیجه سودآوری بیشتر و درآمد معقولی داشته باشد.پس از حل مسئله ی پنجاه و شش ساعت کارهفتگی سراغ اوقات فراغتش می روم و درباره آن می پرسم. پاسخ می دهد که نامزد یا دوستی ندارد و تنها تفریحش تلویزیون است! برایش توضیح می دهم که انسان پنجاه و شش ساعت زمان هفتگی برای معاشرت با مردم و تفریح سالم دارد ولی نقش تلویزیون برای مردمی که شغلشان رسانه نیست یا سرگرمی است یا آموزشی است یا امید یا مخدر ویا نیشخنداست! این رسانه برای مردم ساده و عادی هرچه پخش کند ممکن است و می تواند که تلخ باشد چه تبلیغات گوناگون مصرفی باشد چه کاخ باشد چه هتل باشد چه کنسرتهای نورانور باشد چه باغ چه دریا چه زیارتگاه و چه پادشاه! لیکن در واقع بسیاری از مردمان معتاد تلویزیون هستند این درحالی است که در حالت نرمال یک فرد می باید از پنجاه و شش ساعت اوقات فراغت حداقل بیست و هشت ساعت معاشرت و تفریح سالم و حقیقی داشته باشد تا بتواند حداکثر بیست و هشت ساعت با رسانه هائی مثل تلویزیونهای رنگارنگ در تعامل سازنده باشد و حرف آخر آنکه برای مسئولین تعطیل کردن شادی برخی ازمردم برای بخشی دیگر از مردم بسیار دشوار است و درنهایت این مردم هستند که باید با آگاهی، آرامش خودشان را مدیریت کنند...دوست ما خرسند رفت و همه آموختیم که امروزه زمان را باید هفتگی مدیریت کنیم تا روزانه!
A