آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

آخرین تمدن

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ب.ظ

خانمها و آقایان امروز ماشاهد روزی تاریخی هستیم که انسان گامی باشکوه و بزرگ را برای دانش برمی دارد.تاریخی که تا امروز شاهدهزاران ایثاربوده اکنون شاهد قهرمانهایی است که می خواهند شهامتشان را به دنیا اثبات کنند.مایکل،آلبرت،اندی،ویلیام،ژابیز،روژه و سایمون هفت دلاوری هستند که به اولین سفرنوری فضائی می روند قهرمانانی که با آکاهی کامل ازدشواریهای این سفرآن را پذیرفته اند وتاساعاتی دیگربا اولین موشک نوری وارد فضای بیکران کهکشان می شوند تا پس از انجام بزرگترین ماموریت فضایی تاریخ، سیصد سال دیگر به سیاره ی زمین بازگردند درآن هنگام شاید ما نباشیم ولی قطعا فرزندان ما به استقبال آنها در روزی باشکوه خواهند رفت وجشنی بزرگ برپا می کنند آنها نسلی هستند که ازخدمات بزرگ و ارزشمند این قهرمانها برخوردارمی شوند ما امروز به جای سه قرن آینده موفقیت آنها را درحضورشان جشن می گیریم من به عنوان رییس جمهور ایالات متحده ... پس از پایان سخنرانی رییس جمهور ازبنای عظیمی که به عنوان یادبود برای فضانوردان ساخته شده بود پرده برداری شد کل مراسم به طورزنده برای جهانیان پخش می شد رهبران غالب کشورها درمراسم حضورداشتند فضانوردان درمیان جمعیت هیجان و احساساتشان را ابراز می کردند و تنها مایکل بود که درحال دلداری نامزدش سارابود.                       

مایکل:عزیزم اطمینان داشته باش که ما دوباره همدیگر را می بینیم. 

سارا: خوشحالم که شماها درسرعت نور جوان می مانید ولی بعد از سیصد سال فکر می کنی من چگونه باشم

مایکل: مثل همیشه زیبا و فریبنده، دانشی که مارا پشتیبانی می کند توراهم نگاه می دارد به لطف خداودانش ما اعتمادکن

سارا: ما به سرنوشت رومئو و ژولیت دچارشدیم  کاش می شد که دراین سفرهمراهت باشم

مایکل: نازنین این اولین سفرنوری انسان است دلت را به خدا بسپار و مطمئن باش که دل من هم آنجا است

سارا: من به تو و امیدت ایمان دارم هرلحظه ای که احساس تنهایی کردی بیادم باش...

مایکل و سارا یکدیگر را درآغوش گرفتند ...

سرانجام فضانوردان باشمارش معکوس با موشک نوری وارد فضا شدند...

سال 2350 میلادی سفینه ی استارهشت به مدارزمین بازگشت و باهدایت اتوماتیک  درپایگاه مرکزی فرودآمد. آلبرت،اندی و مایکل تنها بازماندگان آن سفرطولانی بودند که حالا پس از سیصد سال روی زمین محو تماشای فضایی مدرن و غریب شده بودند مایکل گفت: واقعا اینجا همون پایگاه ما است و اندی پاسخ داد شاید هم در زمان گمشده باشیم! آلبرت مثل افرادی که عقل از سرشان پریده باشد گفت پس چرا از جمعیت خبری نیست! مایکل جواب داد شاید بیرون از پایگاه باشند.لحظاتی بعد مردی بلندقامت و چهارشانه به سوی فضانوردان آمد و خیلی سرد و رسمی خودش را اف تی شصت معرفی کرد و گفت من حامی شما هستم به زمین خوش آمدین 

اندی پرسید: مردم کجاهستند؟ اف تی پاسخ داد: درمرکز از همه چیز مطلع خواهید شد آنها سواربریک ماشین درون جوی همراه اف تی درحالیکه با تعجب همدیگر را نگاه می کردند وارد مرکز اصلی کنترل فضایی شدند.

ساختمانی ساده که به دلیل طراحی هنرمندانه اش بسیار با شکوه و مجلل به نظر می رسید.

اندی رو به دوستانش گفت: فکرمی کنید اولین کسی که به استقبال ما خواهد آمد کی باشه، رییس جمهور؟

مایکل گفت: امیدوارم هر موجودی که هست زودتر وارد بشه من طاقت هرچیزی رو دارم غیر از انتظار!

دراین هنگام سه دخترجذاب و دلربا همراه با نوشیدنیهای گوارا واردسالن شدند و از فضانوردان پذیرایی کردند مایکل و اندی کمی احساس آرامش کردند ولی آلبرت با نگاهی مرموز گفت: من شک دارم اینها آدم باشن بیشتر شبیه عروسک رفتارکردند.ولی چه آدم  باشن چه ربات فوق العاده طراحی شدند.

دراین لحظه نورمحوطه کمی تغییر کرد ودر بالای سالن مردی نورانی ظاهرشد وگفت: من ایکس هزارهستم و ازطرف دبلیوتی به شما خوش آمد میگویم 

مایکل پرسید: دبلیوتی کیه مردم کجاهستند؟ ایکس هزار بی توجه به سوال مایکل ادامه داد نتایج تحسین برانگیز تحقیقات شما بدست ما رسید دبلیوتی به طورکامل ازاخبارشما آگاه است ولی چیزی که شما از اون بی خبرهستید این است که ازحدود صدونودسال پیش تاکنون براساس مصوبه ی نهایی مجلس جهانی ابربرنامه ی دبلیوتی کنترل زمین و حیات جاندارانش را به دست گرفته و همه ی ما طبق قوانین پیشرفته ی اون زندگی می کنیم.  اندی پرسید: این یعنی چی؟

ایکس هزارگفت براساس این برنامه دبلیوتی موظف است امکانات لازم برای رفاه و آسایش وبقای انسان را فراهم کند ودر مقابل از انسان فقط حق رای و تفکر سلب شده، طبق این برنامه تمام جانداران زمین تحت مراقبت کامل دبلیوتی هستند مانسلی را تربیت کرده ایم که احتیاج به تربیت ندارد و مانند سایرجانداران ازتمام لذتهای زندگی به شکل غنی شده بهره منداست. و البته شماحتماتایید خواهیدکردکه همه ی انسانها فکرمی کردند که چگونه صبح تا شب بدوند تاراحت زندگی کنند. وما به آنها کمک کردیم تا به این هدف بزرگ برسند آنهادیگر نیازی به تفکرندارند هیچ چیزی رو حفظ نمی کنند اگربپرسندحتما جواب می گیرند ولی اونها حتی به سوال هم احتیاج ندارند و اصلا بلد نیستند چطوربپرسند! 

مایکل پرسید: آیا می دانند که انسان هستند

ایکس هزارگفت: بله قطعا انسان هستند ولی اصولا قادرنیستند فکرکنند که بخواهند نتیجه ای بگیرند آنها مانند سایرجانداران و گیاهان باعمرهای بسیارطولانی با طبیعتی که دارند می توانند قرنهازندگی کنند.ماهم طبق برنامه وظیفه داریم علاوه برانسانها ازبقای تمام جانداران ازگیاهان تا حیوانات حمایت کنیم.

اندی پرسید: آیا هیچ انسانی منتظرما هست؟

ایکس هزارگفت: واضح تکرار می کنم بسیاری هستند ولی اصلا شمارو نمی شناسند که بخواهندمنتظرهم باشند.نه از سارای مایکل و نه از معشوقه های شما هیچکس درانتظارنیست.درعوض دنیا پراز تفریحات و سرگرمی های طبیعی و مصنوعی شده که همگی دراختیارشما هستند.

مایکل گفت ماتاحالابرای کی این همه دوری و زحمت رو تحمل کرده ایم؟

ایکس هزارپاسخ داد: در تمام این سالها فقط دبلیوتی بود که انتظارشما رو می کشید.

مایکل پرسید چرامردم نبایدفکرکنند؟

ایکس هزارگفت: چون شما فکرمی کنید والبته بادرکی ناقص فکرمی کنید برای همین بانظم نوین جهانی سازگارنیستید بانظمی که خودشماانسانها بادنبال کردن بی پروای علم بوجودآوردید برای همین ازاین لحظه شماسه نفرهم درقرنطینه هستید؟

آلبرت پرسید : پس شما فقط مراقب ما هستید نه محافظ ما؟

ایکس هزارگفت: بله دوست من روزگاری که شما بامابازیهای رایانه ای می کردید سالهااست که گذشته حالا ماهستیم که انسان و انسانیت رو هدایت می کنیم

آلبرت پرسید: جمعیت زمین چقدرهست؟

ایکس هزارگفت: جمعیت زمین ثابت و کنترل شده است و هرانسان برای ما بیش ازمیلیاردها دلارهزینه دارد که البته ما سخاوتمندانه می پردازیم

اندی پرسید: ما تا کی در قرنطینه هستیم؟

ایکس هزار پاسخ داد تازمانی که واکسن فکرزدایی را تزریق کنید و با شعورانسانی خودتون خداحافظی کنید.برای اینکار نه اجباری هست و نه عجله ای ... فقط شما زودتر ازبلاتکلیفی نجات پیدامی کنید

آلبرت و اندی پس از کلی تفکرومشورت برخلاف نظرمایکل بایکدیگرخداحافظی کردند و درحالتی غمگین واکسن فکرزدایی را تزریق کردند وباهمراهی رباتها واردشهرشدند . 

مایکل دیگه نمی تونست به سارافکرکنه این سرنوشت انسانیت بود که اهمیت داشت بنابراین یک باردیگه باصدای بلند گفت اگر صدای مرا می شنوید جواب بدین هرقراردادی مفادی داره آیا هیچ راه حلی برای فسخ این برنامه ی ضداندیشه ی دبلیوتی وجود داره؟

ایکس هزار پاسخ داد آری اگر انسانی خواسته ای منطقی حتی در حد یک سوال داشته باشد که هوش مرکزی دبلیوتی برای اون پاسخی قانع کننده نداشته باشه قرارداد فسخ می شود وکنترل زمین به انسانهای برتر بازگردانده می شود که البته براساس آمار در تمام هستی تنها تو هستی که هنوز می توانی فکرکنی و عاقلانه چیزی بخواهی.بنابراین ما حاضریم  تمام امکانات رو دراختیارت بگذاریم تا بخواهی یاحتی بپرسی ما آماده هستیم هرزمان که آماده باشی.

مایکل گفت من چی می تونم بخوام غیرازپاسخ!

ایکس هزارگفت: تمامی پاسخ ها نزد مااست درباره ی علوم پزشکی و ژنتیک درباره ی مهندسی صنایع، معماری نوین، ذرات نامرئی، پایداری عناصرناپایدار ... ما با تمام سیستم های رایانه ای و هوش مرکزی دبلیوتی کمکت می کنیم تاهرسوالی که بخواهی بپرسی اگرفقط یک سوال بپرسی که مابرایش پاسخی نداشته باشیم امپراطوری دبلیوتی تعطیل خواهدشد وشمابرنده می شوید.وقول می دهم که خواهید توانست بامن در رایانه ها بازی کنید.آیاهنوز فکرمی کنی باسیصد سال زندگی درفضای خالی بتونی سوالی هوش افکن بپرسی؟

مایکل گفت نه فقط یک سوال شخصی دارم که خوشحال می شم پاسخ بدید

ایکس هزارگفت البته بپرس ما با کمال میل پاسخ می دهیم

مایکل: سرنوشت ما پس از نابودی دنیا چیست؟

ایکس هزار: ماهرگز نابود نمی شویم البته براساس محاسبات ما پس از چندمیلیون سال . آه این چه سوال بی ربطی است که می پرسی لطفا با ما بازی فلسفی نکن این سوال اصلا درست نیس...

دراین زمان هشدارعمومی فعال شد و ازطرف هوش مرکزی دبلیوتی پیامی اضطراری مخابره شد

این آخرین پیام از طرف دبلیوتی است برمبنای سوال طرح شده مصوبه ی ابربرنامه ی دبلیوتی(زمین رباتیک) لغوگردیده واین برنامه آماده می باشد تا کنترل هوش مرکزی را به انسانها بازگرداند تاباردیگرفرصت یابندباقوانین انسانی و الهی عاقلانه زندگی کنند.  

مایکل دراوج شگفتی ازاینکه انسانیت به سیاره ی زمین بازمی گشت شوکه و هیجانزده بود آیا دوباره سارا و دوستانش برمی گشتند مایکل به اتفاق ایکس هزار که حالا کاملا درخدمتش بود به مرکز کنترل هوش مرکزی رفتند و تمام انسانها را بیدار کردند ودوباره  باکرامت و انسانیت زندگی کردند....

A

۹۴/۱۰/۲۳