راههای انحرافی سیر و سلوک
در این مقاله بعد از مقایسه عبادت در عرفان با سایر عبادات تلاش شده تفاوتها بین عرفان و سه راه انحرافیِ غلو، علوم غریبه و تصوفِ باطل بررسی شود.
عرفان و راههای انحرافی یا مشابه
عرفان الهی راهی است ویژه که نه نظیری دارد و نه جایگزینی. راه عرفان به خدا میرسد و میرساند و دیگر راهها چنین نیستند. راههای عرفاننما دو گونهاند. گونة نخست راههای منحرفند که مبنایشان فاسد است. گونة دوم راههای مشابهاند که مبنایشان فاسد نیست، ولی ناقص است. راههای منحرف به آتش دوزخ ختم میشود و راههای مشابه به بهشت و نه بهشتآفرین.
در این فصل به اختصار به بررسی دو راه از راههای مشابه و سه راه از راههای انحرافی میپردازیم.
راههای مشابه
راههای مشابه به این ترتیب:
- ۱. راه عبادت سوداگرانه و تاجرانه و از سر طمع در نعمتهای بهشتی
- ۲. راه عبادت بردهوار و از سر ترس از آتش دوزخ
این دو راه را در هم تنیده و به صورت نسبتاً گسترده طرح کردهایم. این تفصیل به چند جهت بوده است:
- اوّلاً: این بحث به بررسی مسئلة نیت گره خورده و بحث نیت در دین، بحثی بسیار مبسوط، کلیدی و مهم است و متأسفانه کمتر مورد بازخوانی دقیق قرار گرفته است.
- ثانیاً: بسیاری از خلطها در طول تاریخ اسلام بین مباحث و شخصیتهای عرفانی و غیرعرفانی، ریشه در این بحث دارد.
- ثالثاً: نوآوریها و نکتههای بدیعی وجود داشت که جز با بحث گسترده قابل طرح نبود.
راههای انحرافی
راههای انحرافی را به این ترتیب ذکر کردهایم:
- ۱. راه غلوّ در مقام معصوم و هدف پنداشتن او
- ۲. راه علوم غریبه و تصرّفات
- ۳. راه تصوّف باطل و تقویت نفس
پس در این فصل از کتاب در چهار مطلب بحث میکنیم، ولی پیش از آن یک پرسش را باید اجمالاً پاسخ دهیم.
یک پرسش
ممکن است کسی بگوید مگر نه این است که «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» «راهها به سوی خدا به تعداد نفْس انسانهاست» و مگر نه این است که «سُبُل الی الله» بسیار است، پس چرا راه به سوی خدا را راهی خاص و ویژه میدانید؟ چرا انحصارطلبید؟ امروزه بعضی موسیقی را راه به سوی قرب الله دانستهاند و برخی دم از عرفان هندی و سرخپوستی زدهاند. چه ایرادی دارد بگوییم: راهها به سوی خدا بسیار است، تا اولاً از انحصار بیدلیل رسته باشیم و ثانیاً از ترساندن مردم که دارای سلایق گوناگونی هستند، فاصله گرفته باشیم؟
پاسخ
پاسخ این پرسش به دو صورت اجمالی و تفصیلی ممکن است. در پاسخ تفصیلی باید به این مباحث پرداخت:
۱. معنای جمله «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» چیست؟
۲. آیا ما صراطهای مستقیم داریم و یا صراط مستقیم یکی بیش نیست و یا نمیتواند باشد؟
۳. چه ارتباطی میان سُبُل سلام یا سُبُل الهی با صراط مستقیم هست؟
۴. آیا آنچه مایة دینی ندارد، همانند موسیقی میتواند مقرّب آدمی به سوی خدا باشد؟
۵. چه مقدار سلیقههای گوناگون میتوانند در انتخاب مسیر آدمی به سوی حق نقش مثبت یا منفی داشته باشند؟
برخی از این مباحث در لابهلای بخشهایی از این نوشتار مورد بحث قرار گرفته است[۱] و برخی خود نوشتاری مستقل میطلبد. آنچه میتوان اجمالاً در این مجال گفت این است که راهی به سوی پروردگار جز عمل به شریعت همراه با اخلاص کامل نیست. و اصول شرایع یکی است.
«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ»[۲]؛ «همانا دین در نظر پروردگار فقط اسلام است».
از سوی دیگر، همة انسانها دارای فطرت توحیدیاند و در همه شوق به ماورای طبیعت نهاده شده است. به دیگر سخن فطرت کمالجویی در همة آدمیان وجود دارد و لذا علاقه به کشف مجهولات غیبی در همة انسانها به گونههای مختلف دیده میشود و کارکرد اصلی دین نیز بیدار کردن و سپس هدایت این فطرت است، زیرا انسانها در تطبیق با مشکل روبهرو هستند. گروهی خطای در تطبیق دارند و راههای انحرافی را برمیگزینند، مثلاً موسیقی را راه به سوی الله میپندارند و یا از رندی سالکانه اباحیگری میفهمند و آن را مقرّب میشمارند و گروهی خطایشان در این حدّ است که راههای ناقص را به جای راه کامل میگزینند و به رشد لازم نمیرسند، مثلاً عبادت تاجرانه و یا زهد بردهگونه را به جای راه معرفت و عبودیت مطلقه میگیرند و از بهشتآفرین به بهشت اکتفا میکنند. خسران اینها از گروه نخست کمتر است، اما باز هم خسرانی عظیم و معاملهای پرضرر است.
راههای ناقص حتی ممکن است تا مسافتی با راه کامل در پارهای آثار، به ظاهر، هماهنگ باشد، ولی یقیناَ به سرمنزل مقصود منتهی نمیشود. کسی که تمام همّ و غمش تقویت نفس و دستیابی به پارهای تصرفات است، هرگز به الله نمیرسد و طعم شیرین فناء فی الله و بقاء بالله را نمیچشد، زیرا به فرمان حکیمانة
«دَعْ نفسک و تعال»؛
«خود را بنه و بالا بیا»، عمل نکرده است. آنکه به دنبال کرامت است، از فهم حقیقت «کرامت انسانی» مهجور است و قهراً از دستیابی به صراط مستقیم بَسی دور است. او کجا میتواند از «هستی مجازی» خویش بگذرد و جز حق نخواهد و نبیند و نداند؟
مطلب اوّل: تفاوت راه عرفان با عبادت سوداگرانه و یا بردهوار
متن اصلی: عبادت عارفانه - نویسنده: آیةالله حاج شیخ علی رضائیابتدا به تعریف چند اصطلاح از دیدگاه ابنسینا میپردازیم.
زاهد: کسی که از کالای دنیا و لذتهایش رویگردان است.
عابد: کسی که بر انجام عبادات از قبیل نماز، روزه و ... مواظبت دارد.
عارف: کسی که فکر و ضمیر خود را از توجه به حق بازداشته و متوجه عالم قدس است.
ظاهر عبارت این است که این سه قسم میتوانند با یکدیگر اجتماع داشته باشند.
به نظر شهید مطهری مجموعاً میتوان ۷ صفت فرض کرد (به تنهایی یا به صورت ترکیبی) اما سه قسم آن عملاً وقوع ندارد، مثل عارف صِرف، عارف زاهد غیر عابد و ... .
نظر نگارنده:
هنگام جمعبندی خواهیم دید که امکان اجتماع عرفان با زهد و عبادت ابتدایی به نظر میرسد، زیرا زهد زاهد و زهد عارف اشتراک لفظی دارند و ... . بنابراین اقسام منحصر در ۴ قسم میشود: زاهد، عابد، زاهد عابد، عارف.
ابنسینا:
زهد غیر عارف نوعی معامله و زهد عارف نوعی پاکیزه نگه داشتن دل از غیر خداست و همچنین عبادت غیر عارف نوعی مزدوری است، ولی عبادت عارف نوعی ریاضت برای اراده و قوای وهمی و خیالی است تا در اثر عادت دادن بتواند آنها را از دار غرور منصرف سازد و به سوی حق متوجه گرداند و این یعنی ریاضت عاشقانه و پرستش عارفانه و خداوند را هدف دیدن و واسطه ندانستن.
برخی از نکات قابل استفاده از عبارات ابن سینا
- ۱. عرفان، زهد و عبادت قابل جمع هستند.
- ۲. زهد زاهد و عبادت عابد تفاوتی اساسی و بنیادی با زهد و عبادت عارف دارد.
- ۳. زهد و عبادت و عرفان عارف مربوط به سر اوست، ولی در زاهد و عابد مربوط به ظاهر و جسم اوست.
نقد سخنان ابن سینا
۱. تعریف ابنسینا از سه واژة زاهد، عابد و عارف ناقص است و همین نقص مایة خلطی هم شده است. به عبارت دیگر، از قسمتی از عبارت ابنسینا برداشت میشود که عرفان با زهد و عبادت قابل جمع نیست، در حالی که در جای دیگر گفته گاه بعضی از این عناوین با بعضی دیگر ترکیب و جمع میشود.
۲. همچنین در عبارت ابن سینا میان سالک و عارف خلط صورت گرفته است.
دیدگاه مکتب اهل بیت
بسیاری از بزرگان معتقدند رای دین هم جز رای اهل عرفان نیست و برای اثبات این ادعا به تعدادی از سخنان معصومین: استناد کردهاند. به عنوان مثال امام علی۷ میفرماید: «خدایا من تو را به طمع بهشت یا ترس از دوزخ نپرستیدهام، بلکه چون تو را شایستة پرستش یافتم پرستیدم».
نظر فقیهان
فقیهان شیعه همگی در هر عمل عبادی نیت را شرط میدانند. آنان نیت را به «قصد قربت» و یا «قصد امتثال امر» تفسیر میکنند و آنگاه به تعیین مصادیق قصد قربت یا قصد امتثال میپردازند. نظر شهید اول و صاحب عروه در متن مورد بررسی قرار گرفته که از ذکر آن خودداری میکنیم.
نظر عارف کامل مرحوم ملکی تبریزی
مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در بخشی از کتاب "مراقبات" مبحثی دربارة نیت و قصد دارند که به دلیل اهمیت به برخی از نکات آن اشاره میشود.
۱. عبادت خدا به قصد «شایستگی او برای عبادت» با عبادت به «قصد قربت و رضایت» منافاتی ندارد و این دو قابل جمع هستند، زیرا انسان میتواند نزدیکی خدا را به این خاطر بخواهد که او شایستة تقرب است.
۲. برخی گفتهاند: عبادت با قصد قربت و رضایت خداوند خودپرستی است، این گفتار افراط است.
۳. هیچ پیامبر یا ولی و فرشتهای نیست که همة اعمالش به قصد شایستگی خدا برای عبادت باشد و عملی به قصد قربت یا رضایت نداشته باشد.
۴. حالات انبیا و اولیا مختلف است و این اختلاف حالات ناشی از اختلاف تجلیات اسمائی حق بر آنهاست.
۵. نظریة بطلان عبادت با قصد فرار از جهنم یا طمع به بهشت اگرچه از سوی برخی علمای بزرگ ابراز شده، ولی از روی غفلت صادر شده است.
۶. از نظر شرافت میتوان قصد در عبادت را به این صورت اولویتبندی کرد.
- الف. قصد قربت و رضایت خداوند
- ب. قصد شایستگی خدا برای عبادت
- ج. قصد قربت به ضمیمة قصد فرار از عقاب و طمع در ثواب
- د. قصد خوف و فرار از عقاب و طمع در ثواب
این قصدها همه صحیح هستند، اما قصدهایی مانند ترس از مردم، امید نفع دیگران و ... باطل است و عبادت با آنها درست نخواهد بود.
نظر نویسنده
۱. احکام تکلیفی در علم اصول به دو بخش تعبدی و توصلی تقسیم شدهاند، مراد از تعبدی عملی است که در آن نیت شرط است، مانند نماز خواندن و منظور از توصلی، عملی مانند تطهیر لباس نجس است که در آن نیت شرط نیست.
۲. فقیهان نیت را به «قصد قربت» تفسیر کردهاند و فقیهان متاخر قصد قربت را «قصد امتثال امر مولی» دانستهاند و برخی از فقها تفاسیری مانند «محبوبیت یا مطلوبیت برای مولی» را از قصد قربت فهمیدهاند.
۳. قرآن کریم بر اخلاص در عمل تأکید فراوانی دارد، پس شرط بودن نیت در اعمال عبادی از مسلمات دین اسلام است.
۴. با نیت میتوان اعمال غیرعبادی را به عبادی تبدیل کرد و روایات نیز در این زمینه فراوان است.
۵. تفسیر نیت به «قصد قربت» برگرفته از متن تعلیمات دینی است، اما تفسیر به «قصد امتثال امر» وجه خاصی ندارد.
۶. بیشتر فقیهان بین «صحت عمل» و «قبول عمل» فرق قائل شدهاند. به این صورت که هر عمل قبولی صحیح هم هست، اما هر عمل صحیحی لزوماً قبول نیست.
۷. ظاهراً هر عمل صحیحی درصدی از قبول را دارد و حتی چه بسا عملی صحیح نباشد، ولی پروردگار بپذیرد، مثلاً با این توجیه که «خلف وعید» بر حکیم محال نیست.
۸. گاه فاعلهای گوناگون با انگیزههای متفاوت کاری را انجام میدهند که پیکرة آن یکسان است، اما روح عمل که از انگیزه و هدف نشأت میگیرد بسیار متفاوت است. به عبارت دیگر تفاوت اهداف، تفاوت انگیزهها و نیات را به دنبال دارد و هرچه هدف عالیتر باشد، انگیزه و نیت هم والاتر است.
۹. تفاوت اهداف آدمیان در علم و آگاهی و اعتقاد آنها ریشه دارد و در واقع جهانبینیها و اعتقادات اهداف آدمی را تعیین میکند و با تعیین شدن هدف، انگیزه و نیت در مجرای خاص قرار میگیرد.
۱۰. تأکید دین بر اینکه عمل آدمی باید بر اساس علم و بصیرت باشد، حاکی از اهمیت بحث نیت و انگیزه است. افزون بر جهانبینی و اعتقاد که در نیت همة افراد نقش دارد، در سالکان و عارفان «حال و مقام» نقشی اساسی در گوناگونانی نیات دارند.
۱۲. نیت همان انگیزة درونی است که از جان برمیخیزد. از اینرو، کیفیت نیت سالک و عارف میتواند بیانگر حال و مقام او باشد. برای نمونه عبادت سالک در مقام تسلیم با نیت تسلیم است و یا عبادت عارف در حال بقا بستگی به اسمی دارد که تحت تجلی آن اسم است.
۱۳. میتوان گفت در انسانهای غیرسالک ارتقای جهانبینی و استحکام اعتقاد در ارتقای نیت نقش دارد و در سالکان علاوه بر ارتقای جهانبینی و استحکام اعتقاد «رشد درجة سلوکی» هم در ارتقای نیت نقش دارد.
۱۴. اخلاص شرط عبادات است و به معنای پاک ساختن و پیراستن عمل و انجام آن برای خدا میباشد، اما در اینکه عمل خالص چه عملی است، اختلاف نظر وجود دارد؛ فردی که برای رسیدن به مزد اخروی عبادت میکند، برخی عملش را پیراسته نمیدانند و باطل میشمرند و گروهی دیگر داشتن چنین نیتی را منافی با اخلاص نمیدانند و بدین جهت حکم به صحت عبادت وی میدهند.
۱۵. اخلاص همانند دیگر صفات اخلاقی و عرفانی دارای درجات و به اصطلاح تشکیکی است. پس باید بحث در این باشد که حداقل اخلاص برای صحیح بودن عمل چیست. به نظر میرسد حداقل اخلاص این است که به گونهای بتوان انگیزة شخص عامل را به خدا گره زد و مرتبط کرد و حداکثر اخلاص یا کمال اخلاص به فرمودة امام علی علیهالسلام نفی صفات از خداوند است. شاید منظور از عبارت مولی این باشد که ذات حق تعالی آن قدر عظمت و بساطت دارد که هیچ وصفی با حفظ حدود وصفیْت به آنجا راه ندارد و بدون حفظ حدود عین ذات است و دیگر وصف نیست.
۱۶. نقطة مقابل اخلاص، ریا است که دو گونه میتواند باشد: الف. عمل فقط برای غیر خدا ب. عمل برای خدا و غیر خدا. در هر دو صورت عمل باطل است و نیاز به اعاده دارد، اگرچه صورت دوم از صورت اول بهتر است. البته قبلاً هم اشاره کردیم که «خلف وعید» از حکیم محال نیست و ممکن است خداوند عمل ریایی و ناقص کسی را به فضلش بپذیرد.
۱۷. برخی از ثمرات اخلاص عبارتند از: الف. خلوص ذات، انسان کامل که «مخلَص» شده، ابتدا مخلِص بوده و در اخلاص پافشاری داشته که به این مقام رسیده است. ب. تضمین سعادت با فرود آمدن مصلحت آدمی از سوی حق، نتیجة فرستادن عمل خالص به سوی پروردگار و فرو فرستادن برترین مصلحت برای بنده است. ج. جوشش حکمت از قلب و دل بر زبان، در روایت است که هر کس چهل شبانهروز به پیشگاه الهی عمل خالص آورد، چشمههای حکمت از دلش بر زبانش جاری میگردد.
۱۸. با مراجعه به آیات و روایات درمییابیم که نمیتوان نیت عبادت را در یک امر منحصر کرد. بنابراین، نیات گوناگونی مانند جبرانی، استکمالی، امتثالی، اعتصامی، شکری، استحقاقی، استغفاری و ... وجود دارد. البته این تعداد استقرایی است، نه اینکه عقلاً تعداد نیات منحصر در همین اقسام باشد. یکی از شواهد گوناگونی نیات این است که چند مناجات که از بهترین انواع عبادت است، از سوی امام سجاد علیهالسلام با نامهای مختلفی مانند تابئین، شاکین، شاکرین و ... نامگذاری شده است. مؤید دیگر اینکه استغفار نوعی عبادت است و در ادعیه برای آن انواعی مانند استغفار حیاء، استغفار رجا، استغفار انابه و ... ذکر شده است.
۱۹. درجات نیات مذکور و چینش منطقی آن کدام است؟پاسخ این سؤال به دلایل زیر مشکل است.
- ۱. حضور پارهای از نیات در همة مراحل سلوک و درجات نیت.
- ۲. وجود تفاسیر مختلف از برخی نیات مثل عبادت شکری.
- ۳. گوناگونی انسانها در رسیدن به برخی از حالات و کمالات.
- ۴. حاکم بودن ذوق و سلیقه در این زمینه به جای تفکر عمیق.
با مراجعه به متن میتوان انسان غافلی را که توسط یک هدایتگر به ایمان روی آورده و مراحل مختلف نیت و درجات بیستویکگانه آن را طی میکند، تصور نمود.
۲۰. راه ترقی در درجات نیت چیست؟- الف. در عارف اولاً ارتقای علم و بصیرت و آگاهی؛ ثانیاً، استحکام نگرش و اعتقاد نشأت گرفته از جهانبینی و بصیرت. ثالثاً، قدم راستین در راه سیر و سلوک و عشق الهی نهادن.
- ب. در عارف بعد از رسیدن به مقام بقا تحت تجلیات اسمایی حضرت حق قرار میگیرد.
نکته:
تجلی اسمایی پیش از فنا و پس از بقا نباید با یکدیگر مخلوط شوند.گونههای مختلف نیت در انسانها
الف. مؤمن غیرسالک: متناسب با درجة جهانبینی و استحکام اعتقاداتش نیتی دارد.
ب. سالک غیرکامل: نیتی متناسب با درجة سلوکیاش از یقظه تا فنا دارد.
ج. کامل در حال فناء فی الله: در هَیمان است و نیتی ندارد.
د. کامل در حال بقاء بالله: عباداتش شکری یا استحقاقی است.
۲۱. جهانبینی، اعتقادات و انگیزة سالک به برکت ارادت به انسان کامل برگرفته از واقعیات جهان هستی است. او به دنبال خداست و هرچه جز او را کوچک میشمرد و اما عارف در مقام فنا، خود را فاقد است، چه رسد به نیت و انگیزه و در مقام بقا به اعتبار اسمی که تحت تجلی آن است، نیتش تفاوت خواهد داشت.
تا کنون به بررسی راههای مشابه و به تبع آن بحث نیت پرداختیم و اکنون وارد بحث راههای انحرافی میشویم.
مطلب دوّم: تفاوت راه عرفان با مسلک غلوّ
متن اصلی: تفاوت عرفان با مسلک غلو - نویسنده: آیةالله حاج شیخ علی رضائیبرخی از اهل غلو معتقدند هیچ انسانی جز امام نمیتواند مستقیماً به وصال پروردگار برسد و نهایت سیر انسان عادی، رسیدن به مقام «معرفت امام» است. این تفکر ناشی از خلط راهنما با مقصد راه است. امام واسطة فیض خدا و مظهر علم و قدرت اوست، ولی خدا نیست. این انحراف آنقدر خطرناک بود که بزرگان شیعه به صراحت آن را نقد و نفی کردند.
مطلب سوّم: تفاوت راه عرفان با راه علوم غریبه
متن اصلی: تفاوت عرفان با علوم غریبه - نویسنده: آیةالله حاج شیخ علی رضائی(برخی از نکات سخنان علامه طباطبایی)
علامه طباطبایی رحمة الله علیه در تفسیر المیزان بحثی دربارة علوم غریبه دارند که به دلیل ارتباط با مبحث ما، نکاتی از آن را بیان میکنیم.
- ۱. برخی از کارهای خارق عادت واقعاً خرق عادت است، مانند سحر و بعضی از آنها از قبیل تردستی و چشمبندی است.
- ۲. همة خوارق عادت مستند به تاثیر اراده هستند.
- ۳. صاحبان این ارادة تأثیرگذار دو دسته هستند. گروهی بر قوت نفس خود متکیاند، مانند کاهنان و ساحران و برخی به پروردگارشان اتکا دارند، مانند انبیا و اوصیا.
- ۴. ارادة انبیا و اولیا در ارادة الهی فانی است و به همین دلیل محدود و مقید نیست.
- ۵. تفاوت اعجاز و کرامت به تحدّی و عدم تحدی برمیگردد.
- ۶. علوم غریبه فراوانند و امهاتشان ۵ علم است و ۴ علم دیگر به آنها ملحق است.
چند نکته
- ۱. آموختن برخی از علوم غریبه از دیدگاه فقهای امامیه حرام است. البته گاهی با توجه به عناوین ثانوی و برای مقابله با بیدینان آموختن آن ضروری میشود.
- ۲. در میان کسانی که به سیر و سلوک مشهورند، گاهی به کارگیری برخی از این علوم دیده شده، ولی از آنجا که اینان فوق حد عدالتند، باید بگوییم از علوم غریبة محرمه پرهیز داشتهاند و یا به خاطر دفع مدعیان آن را فرا گرفته بودند.
- ۳. به تصریح بسیاری از عرفا این علوم دون شأن آدمی است و اگر انسان طریق انسانیت را در پیش بگیرد، خود به خود این دانشها و بلکه بالاتر و برتر از آنها به او ارزانی میگردد.
- ۴. این علوم گاه خطرناک هم جلوه میکند. مثلاً اگر کسی در راه تسخیر جنیان موفق نشود، خود مسخر آنان میگردد.
- ۵. ممکن است این علوم در برخی آثار با آثار برخی مراحل سلوکی اشتراکهایی مثل اخبار از غیب داشته باشد. به همین جهت اساتید عرفان تأکید فراوانی بر شناخت استاد داشتهاند و نه تنها از ارادت به صاحبان ریاضتهای باطل نهی شده، بلکه از ارادت به انسان ناکاملی که حتی به مقام تجلیات صفاتی رسیده نیز منع شده است.
- ۶. ریاضتهای باطل و علوم غریبه تا مراحلی با راه سلوک اشتراک در آثار دارند و پس از آن دست غیر سالکان کوتاه است.
- ۷. عارفان و سالکان راستین به کرامات وقعی نمینهند، زیرا میدانند دل بستن همان و توقف همان.
- ۸. تفاوت تصوف منحرف با عرفان در این است که گروه اول در راه «تقویت نفس» و گروه دوم در راه «فنای نفس» گام برمیدارند.
تفاوت راه عرفان با مسلک تصوف باطل
متن اصلی: تفاوت عرفان با تصوف باطل - نویسنده: آیةالله حاج شیخ علی رضائیتفاوت راه عرفان با مسلک تصوف باطل
عرفای کامل همواره التزام به شرع شریف و عمل به آنچه از پیشوایان معصوم رسیده را مورد تأکید قرار میدادند. متصوفه از قرن نهم به بعد گرفتار آداب ساختگی و بعضاً خلاف شریعت شدند، ولی از طرف دیگر عارفانی بودهاند که هیچ ارتباطی در افکار و رفتار با صوفیان نداشته و حتی آنان را تخطئه میکردهاند، ولی در اوج عرفان و سلوک سیر کردهاند و فقه و عرفان را با هم ترکیب کرده و غذای جان ساختهاند.
شاخصههای تصوف منحرف
- ۱. تقویت نفس: همانطور که قبلاً هم گذشت، عرفان صحیح به دنبال فنای نفس است و تصوف منحرف در صدد تقویت نفس است.
- ۲. آداب ساختگی: مانند کوتاه نکردن موی سر و صورت، حرکات غیرعادی بدن در حال اذکار و اوراد و رقص و سماع.
- ۳. بدبینی به علمای ظاهر و فقها: از ثمرات تلخ این انحراف، احساس بینیازی از تقلید مرجع اعلم است. در حالی که رجوع به متخصص در هر مسأله حکم عقل و دین و وجدان است و فقیه، متخصص در شریعت است.
- ۴. بدعت در دین: عرفان به التزام به شریعت تأکید میورزد، ولی تصوف منحرف اموری مانند التزام به حضور در خانقاه را به دین نسبت میدهد که در دین نیست.
- ۵. یکسویهنگری به دین: عارف عرفان را در کنار حضور و حماسه میبیند، در حالی که تصوف منحرف از هرگونه کار اجتماعی مثبت سر باز میزند و آن را مانع رشد و تعالی میداند.
- ۶. موروثی دانستن سمت استادی: از مهلکترین انحرافات تصوف منحرف این است که تصوف منحرف مقام پیر و مرشد را مانند سلطنت ارثی میدانست، به همین دلیل گاهی دیده شده با فوت استادی فرزند ناشایستة او بر تخت استادی نشانده شده است.
- ۷. مبالغة بیجا: از دیگر انحرافات تصوف، مبالغههای بیجا نسبت به مشایخ است. این سخنان ناروا گاهی سبب شده که دیگران به هرگونه گرایش باطنی بدبین شوند.
نوشتارهای مرتبط
پانویس
۱. مانند بحث نقش سلایق دینی و مذهبی که در پیشگفتار گذشت و بحث صراط مستقیم که در بخش راه میانبُر سفر گذشت.
۲. . آل عمران/۱۹.
- راههای انحرافی سیر و سلوک (عنوان اصلی)
- راههای انحرافی سفر