آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

آفات سیر و سلوک

شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۲۲ ب.ظ

نویسنده این مقاله بعد از تعریف آفت در سلوک و بیان مقدماتی، به بیان آفات علمی و عملیِ سلوک پرداخته و در انتها به چند سؤال در این زمینه پاسخ میدهد.

فهرست
  • ↓۱- معنای آفت سفر
  • ↓۲- مقدمات بحث
  • ↓۳- آفات علمی سیر و سلوک
  • ↓۴- آفات عملی سیر و سلوک
  • ↓۵- پاسخ چند شبهه
  • ↓۶- نوشتارهای مرتبط
  • ↓۷- پانویس

معنای آفت سفر

آفت را در لغت چنین معنا کرده‌اند: آنچه مایة فساد و تباهی گردد. آسیب، بلا، زیان[۱].
البته این واژه عربی است و در لغت عرب هم چنین معنا شده است: الآفى: ‌العاهى، مایُفسد[۲].

بنابراین آفات سفر الی الله یعنی آنچه مایة فساد و تباهی سلوک است و سالک را از ادامة راه خدا باز‌ می‌دارد. آفات سلوک به یک معنا همان خطرات سلوک است که دانستن آن بر هر سالکی لازم می‌نماید.

پیش از برشماری آفات سلوکی تذکر نکاتی سودمند به نظر می‌رسد:

مقدمات بحث

۱. مقصود از آفات سلوک، موانع شروع در سلوک نیست، بلکه موانع پیشرفت و رشد در سلوک است. البته از نگاهی دیگر آنچه مانع شروع در سلوک است، خود آفت است، اما آفت سلوک نیست، بلکه آفت مطلق تکامل و رشد آدمی است. سرّ افتراق این بحث از بحث «موانع شروع سلوک» که قبلا گذشت، همین است.


۲. سلوک دو نوع آفت دارد:

  • آفاتی کلّی که اختصاص به درجة خاصی از سلوک ندارد
  • و آفاتی که مربوط به درجات سلوکی است.

در این بخش عمدة نظر ما بر نوع اول از آفات است. در بحث منازل سفر، آنجا که نظر خود را آوردیم، اجمالاً برخی آفات درجات سلوک را یاد آور شدیم.


۳. هرچه درجة سلوکی بالاتر و سالک پیشرفته‌تر باشد، آفت مربوط به آن درجه ظریف‌تر و پیچیده‌تر و درمانش مشکل‌تر است.


۴. هرچه سرعت سیر سالک بیشتر باشد، احتمال آفت‌زدگی سلوکش بیشتر است و کنترلش مشکل‌تر است. استاد می‌فرمودند:

«اعتدال در همة امور خوب است، حتی در سیر الی الله. بیشتر کسانی که سرعت سیر غیر عادی داشته‌اند، سلوکشان به آفت خورده است و از سیر باز مانده‌اند»

و از این‌رو به اهل سلوک سفارش می‌کردند

«همه چیز را به فرزندانتان نگویید، زیرا تحمّل ندارند و قهراً نمی‌کِشند و می‌سوزند».

از مرحوم عارف کامل آیت‌الحق حاج سید احمد کربلایی نقل شده است:

«ما در خدمت استادمان مرحوم ملاحسینقلی همدانی بودیم و شبانه‌روز از محضرش بهره می‌بردیم تا اینکه آقا شیخ محمد بهاری به جمع ما پیوست و از ارادتمندان استاد شد. و چندی نگذشت که شیخ، آخوند ملاحسینقلی را از ما دزدید»[۳].

می‌دانیم که مرحوم بهاری راه خدا را ۷ ساله طی کرده است و این مدت چنانکه در بخش «مدت سفر» گذشت، بسیار کوتاه و کم‌نظیر است. حدس من این است که به خاطر این سرعت سیر فوق‌العاده، مرحوم ملاحسینقلی مجبور بوده که وقت فراوانی را صرف او کند که از آفات و آسیب‌های احتمالی راه در امان بماند.


پرسش


این پرسش به ذهن خطور می‌کند که اگر سرعت سیر بالا و زیاد در سلوک مطلوب نیست، این‌گونه جملات از معصومین: چگونه توجیه می‌شود؟

« ... حتی أسرَحَ الیک فی میادینِ السابقین و اُسرعَ الیک فی البارزین»[۴].

علی علیه‌السلام در این جمله از خداوند شتاب به سوی خدا را طلب کرده است.

و یا حضرت موسی در جواب سؤال الهی «وَمَا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یَا مُوسَی»[۵]؛ «چه باعث شد زودتر از قومت بشتابی».

فرمود: «وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی»[۶]؛ «برای خشنودی تو ای پروردگار به سویت شتافتم».


پاسخ این است:

علی علیه‌السلام می‌فرماید: «اُسرع الیک» یعنی به سوی تو بشتابم و موسی گفت: «عجلت الیک» یعنی به سوی تو شتافتم. سلوکی که به سوی خداست، سرعتش همراه با اعتدال است و اگر همراه با اعتدال نباشد، معمولاً به سوی الله نیست بلکه به سمت «آفت» است. شاهد مطلب این است که وقتی مولای اهل عرفان امیرمؤمنان صلواة الله علیه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبر ارتحال خود را شنید، بلافاصله پرسید:

«أ فی سَلامة من دینی»؛ «آیا در وقت جان دادن دینم سالم است و یا آفت زده است؟».

و با پاسخ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:

«فی سلامة من دینک».

چنان خوشحال شد که آن هنگام (هنگام شهادت) را از «مواطن شکر» دانست و نه از «مواطن صبر»[۷] و در عمل هم با فریاد «فُزت و ربّ الکعبه»[۸] سلامت دین و سعادت نهایی خود را اعلام فرمود.

مرحوم آیت‌الله حاج سید محمدکاظم یزدی می‌گوید:

«حدّ التوسط فی الآمور غیر مخصص»؛

«رعایت حد وسط در همة امور خوب است و استثناء هم ندارد» [۹].

تمامی ادعیه‌ای که در آنها از خداوند عافیت طلب شده و به خصوص آنها که لسانش مطلق است یعنی عافیت مطلقه را طلب می‌کند به یک معنا تقاضای اعتدال است که در همة امور مطلوب است.

لذا گفته‌اند:‌ خیر الأمور أوسطها.

علی علیه‌السلام فرمود:

« لا تَری الجاهلَ الا مُفْرِطا او مُفَرِّطا»[۱۰]؛

«یعنی نادان یا اهل افراط و زیاده‌روی است و یا اهل کوتاهی و تفریط».

معنای این روایت شریفه این است که اعتدال در همة کارها «شرط عقل» است و عاقل همیشه معتدل و عادل است.


۵. یکی از علل مهم ضرورت استاد در راه خدا همین آفات سلوکی است. استاد و راهنمای سفر الی الله وظایف مهمّی بر دوش دارد که یکی از آنها سیر دادن سالک به گونه‌ای است که اصلاً آفتی به سلوکش نرسد و دیگر اینکه اگر آفتی آمد، آن را رفع کند. چه خود شاگرد بفهمد یا نفهمد و چه درمان آفت را بداند یا نداند. البته سالک غالبا آفت را نمی‌داند و در صورتی که بفهمد غالبا درمان صحیح آن را به‌ویژه در آن حال، نمی‌داند و گاه می‌داند، ولی باید همت استاد ضمیمة همت او شود تا از آن آفت، به سلامت بگذرد.

استاد می‌فرمود: شرط عدم برخورد سالک به آفت و یا گذر از آفت اخلاص در سلوک و اطاعت کامل از استاد کامل است. عین عبارتشان این بود:

«هر کس با اخلاص پا در راه بگذارد و مطیع استاد کامل باشد، یک لحظه عقب‌گرد و سکون ندارد».

داستان‌های فراوان و عجیبی در این زمینه هست که به برخی از آنها در بخش «راهنمای سفر» اشاره شد.


۶. تقوای حقیقی متناسب با هر درجة سلوکی فرقان الهی را به دنبال دارد:

«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»[۱۱]؛

«اگر تقوا پیشه سازید، خدا برایتان قدرت فرق‌گذاری بین حقّ و باطل قرار می‌دهد».

تقوا فضیلتی اخلاقی در کنار سایر فضایل و مقامی در کنار سایر مقامات نیست، بلکه حقیقتی است که در همة مقامات درجه‌ای از آن حضور دارد. رعایت درجة مناسب تقوا سالک را در هر درجه از آفت مصون می‌دارد و بر فرض ورود آفت، گریزگاه برایش روشن می‌شود و درمانده نمی‌شود.

«وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»[۱۲]؛

«هر کس تقوای الهی پیشه سازد، خدا برایش گریزگاه قرار می‌دهد».


چند نکته


  • الف. چه بسا تقوای درجات پایین سلوک نسبت به درجات بالای سلوک ضد تقوا به حساب آید، مثلاً لذت از عبادت در آغاز سلوک مصداق تقواست، ولی در مراحل عالیه ضد تقواست و لذت به معبود مصداق تقوا خواهد بود.
  • ب. تقوای متناسب با هر درجه را استاد تعیین می‌کند.
  • ج. آنچه از انسان دستگیری می‌کند تقواست، نه تکیه بر تقوا.

حافظ گوید:

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش


۷. اگر آفت سلوکی دامن‌گیر سالک شود و خدای ناکرده به عافیت تبدیل نشود، یعنی سلوک مسافر راه خدا آفت‌زده گردد و آسیب ببیند، از دو حال بیرون نیست، یا سالک در همان حال و مقام می‌ماند و یا به استدراج دچار می‌شود. او چه بسا سال‌ها با خاطرات خوش ایام رشد و سلوک و تعالی خوش است و گمان می‌برد که در حال تکامل است، با اینکه چنین نیست[۱۳].


۸. از عارف کامل آیت‌الحق مرحوم حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی کراراً نقل شده است و حقیر این مطلب را از چند تن از شاگردان ایشان بلاواسطه شنیده‌ام که ایشان می‌فرمود:

سالکِ از راه ماندة آفت‌زده به تخم مرغی می‌ماند که آن را پیش از جوجه شدن از زیر مرغ برداشته‌اند. این تخم مرغ نه به عنوان تخم مرغ قابل استفاده است و نه به عنوان جوجة مرغ قابل استفاده است. این سالک هم نه کامل شده که قابل استفاده برای دیگران باشد و نه بکر مانده است که قابل تکامل سلوکی باشد.


۹. سالکی که سلوکش آفت ببیند و اصلاح نشود، مورد طرد استاد باطناً و قلباً فقط و یا ظاهراً و باطناً قرار می‌گیرد، زیرا اگر طرد نشود سایر سالکان را خراب می‌کند. حقیر خود در مدّت ارادت به استاد که نزدیک به ۱۵ سال طول کشید، موارد متعددی از این طردها را مشاهده کردم. ایشان می‌فرمود:

سالکان به منزلة قافلة شتر در راه هستند که اگر یکی از راه ماند، ریسمانِ او را می‌بُرند تا بقیه از راه نمانند و به حرکت ادامه دهند. کسی که استاد از او فقط باطناً بریده است، به ظاهر در خدمت استاد و در میان رفقای اوست، ولی رشدی نمی‌کند و بهره‌ای نمی‌برد.


۱۰. صلاح کسانی که طرد می‌شوند این است که پشت سر استاد کامل بد نگویند که ضرر می‌بینند. مرحوم انصاری همدانی به کسی که به ایشان پشت کرده بود و از خدمتشان طرد شده بود، فرمود:

پشت سر ما بد مگو و بر علیه ما کاری مکن که ضرر می‌کنی و بد می‌بینی.

آری،

«إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»[۱۴]؛

«حقّاً که خدا خود از آنان که بدو گرویده‌اند دفاع می‌نماید».


۱۱. قبض یعنی گرفتگی نفس سالک و عدم رغبت به عبادت و توجه که موجب سردی در عمل می‌گردد و بسط یعنی سبکی روح و گشایش نفس سالک که منشأ رغبت در عبادت و شعله کشیدن عشق سالک می‌گردد. قبض‌هایی که برای سالک در مدّت سلوک پیش می‌آید، گونه‌هایی دارد که در بخش «سبک‌بالی در سفر» مورد بررسی قرار می‌گیرد. قبض‌های ناخواسته که الهی است (نه قبض‌های خواسته که منشأش عملکرد خود آدمی است) آفت نیست، زیرا اگر قبض برای سالک نباشد، می‌سوزد و به کمال نمی‌رسد. اگرچه سالکان مبتدی عاشق بسط و دشمن قبض‌اند. اما هر دو از خداست و برای تربیت سالک است و سالکی که به مقام رضا و تسلیم رسیده، هر دو در نظرش مساوی است.


۱۲. همه یا بیشتر آفات در حقیقت به علت از دست دادن دستوری از دستورات سلوک است، مثلاً «افشاء سرّ» نادیده گرفتن کتمان است و یا «تفرعن» از دست دادن «ذُلّ عبودیت» و «خاکساری» است.


۱۳. همه یا اکثر آفات در حقیقت، شکست خوردن در امتحانی از امتحانات است. کم نبوده‌اند سالکانی که در امتحان مال یا جاه شکست خورده و از راه بازمانده‌اند. محمد بن مسلم برای اینکه در امتحان جاه شکست نخورد، مدتی با همة اعتبار و عظمتی که داشت خرمافروشی کرد[۱۵].


۱۴. آفات سلوک را به اعتبارات مختلف می‌توان تقسیم کرد که به برخی اشاره می‌کنیم:

  • الف. آفات یا ساده است یا پیچیده.
  • ب. آفات یا کلّی و مربوط به اصل سلوک است، مانند دل بستن به مقامات یا مربوط به درجه‌ای از درجات سلوک الی الله است، مانند تفرعن که مربوط به مرحلة گذر از نفس است.
  • ج. آفات یا فقط برای برخی سالکان پیش می‌آید و یا احتمال وقوعش برای هر سالکی هست.
  • د. آفات یا غیر قابل درمان است[۱۶] و یا قابل درمان و این قسم هم یا به آسانی درمان می‌شود یا به دشواری.
  • هـ.. آفات یا علمی و مربوط به بخش نظر است و یا عملی است و مربوط به بخش رفتار. آفات علمی اعتقاداتی است که برای سلوک سالک ضرر دارد و آفات عملی کارهایی جوارحی یا جوانحی است که به سلوک سالک آسیب می‌رساند. البته گاه برخی آفت‌های علمی زیربنای پاره‌ای آفات عملی می‌گردد و گاه آفت‌های عملی زمینه‌ساز برخی آفت‌های اعتقادی و فکری می‌گردد. در ضمن بحث از هر آفت، مثال اقسام فوق روشن خواهد شد.آفات علمی و عملی سلوک فراوانند که ما به بعضی از اهم آنها اشاره می‌کنیم.

آفات علمی سیر و سلوک

متن اصلی: آفات علمی سیر و سلوک - نویسنده: آیةالله حاج شیخ علی رضائی

۱. فهم خطا از وحدت وجود: نظریة وحدت وجود هم به نظریة عرفا اطلاق می‌شود و هم به نظریة صدرا. خلاصة سخن اهل معرفت این است که خداوند نامحدود است، زیرا وجود صرف و بسیط است و چون نامحدود است، وجود دیگری در کنارش فرض نمی‌شود پس همة آنچه را که ما موجود می‌دانیم ظهورات و آیات حق تعالی هستند که حق در آنها تجلی و ظهور دارد و خداوند نسبت به آنها «تمایز احاطی» دارد و مقتضای تمایز احاطی عینیت یک‌طرفه است، پس هیچ موجودی خدا نیست، بلکه جلوه‌ای از جلوه‌های خداست، اما برخی سالکان خام گمان کرده‌اند که وحدت وجود یعنی همه چیز خداست.


۲. حلول و اتحاد یا تفسیر خطا از فنای ذاتی: شاید برخی سالکان در برخی منازل تصور کنند که نوعی اتحاد و حلول با ذات الهی ممکن است و یا فنا در ذات خدا را که حق است خدا شدن بنده بپندارند و این فکری خطرناک است، زیرا ممکن‌الوجود هیچ‌گاه واجب‌الوجود نخواهد شد.


۳. بسته دانستن درب لقاء الله: بعضی دیگر گمان کرده‌اند درب وصول به حضرت حق بسته است و هدف رسیدن به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است، نه لقاء الله و اما این تصور غلط است، زیرا ولایت دالان توحید است و خداوند همیشه با نام ولی تجلی دارد. نبوت ختم‌پذیر هست، ولی ولایت به معنای رسیدن به مقام لقاء الله و فنای ذاتی پایان‌پذیر نیست.


۴. توهم انحصار استاد: برخی سالکان به دلیل شدت انس به استاد تصور می‌کنند پس از ارتحال استاد شخص دیگری پیدا نمی‌شود که شایستة این مقام باشد، در حالی که شدت علاقه نباید حجاب سالک شود.


۵. توهم عدم نیاز به استاد حی: برخی سالکان تصور می‌کنند پس از ارتحال استاد نیاز به استاد زنده ندارند و روح استادشان از همان عالم از آنها دستگیری می‌نماید. البته استاد می‌تواند پس از فوت از شاگردانش دل‌جویی کند، اما ارتباط با استاد متوفی احتیاج به کنترل دارد که شیطانی نباشد، ولی استاد زنده حالات شاگرد را می‌بیند و با سخن صریح درد او را درمان می‌کند.


۶. خیال جذبه: برخی سالکان به امید اینکه با «جذبه» به حق برسند، خیال می‌کنند که نیازی به استاد ندارند، در حالی که تعداد مجذوبان بسیار اندک است و ثانیاً جذبه راه شناخته‌شده‌ای ندارد و ثالثاً سلوک با استاد، بسیار پرثمرتر از سلوک با جذبه است.


۷. توهم کمال: گاهی در اثر برخی واردات و حالات، سالکِ غیرکامل گمان می‌کند که کامل شده است و از حضور نزد استاد سر باز می‌زند و یا حتی از دیگران دستگیری می‌نماید. این از جمله آفاتی است که استاد می‌تواند در رفعش بکوشد.

آفات عملی سیر و سلوک

متن اصلی: آفات عملی سیر و سلوک - نویسنده: آیةالله حاج شیخ علی رضائی

۱. بدبینی به غیرسالکان: سالک پس از مدتی احساس سبکی خاصی در روح خود می‌کند و ممکن است نوعی بدبینی به غیرسالکان پیدا کند و این آفت بسیار بزرگی است که ممکن است سر از عجب درآورد. سالک باید خود را از همه پست‌تر ببیند.

۲. بدبینی نسبت به علمای ظاهر: شایسته است که سالک با علما و فقها با ادب و احترام برخورد کند، زیرا کوچک شمردن علما از آفات سلوک است.

۳. خودبرتربینی نسبت به دیگر سالکان: شایسته است که سالک خود را از دیگر سالکان کمتر و پست‌تر ببیند، اما در مواردی دیده شده که سالک به خاطر قدمت یا پاره‌ای کرامات خود را از دیگران بهتر دیده، و همین آفت موجب طرد شدن او از مجموعة سالکان شده است.

۴. سهل‌انگاری نسبت به شریعت: همان‌طور که می‌دانیم برای رسیدن به «الله» هیچ راهی جز پیمودن مسیر شریعت پیامبر گرامی۶ نیست. یکی از آفات سلوک این است که سالک گمان کند طریقت و حقیقت غیر از شریعت است و به بهانة رسیدن به لب و مغز خود را بی‌نیاز از شریعت بداند، غافل از اینکه انسان سالک با «حفظ شریعت» است که طریقتش از خطا و انحراف سالم می‌ماند و به حقیقت می‌رسد و پس از رسیدن به حقیقت با عمل به شریعت باید شکر خود را ابراز دارد. با مطالعه در زندگی بزرگان و سالکانی مانند مرحوم قاضی می‌توان اهتمام فراوان آنها را نسبت به شرع مقدس ملاحظه نمود.

۵. افشاء سرّ: یکی از شرایط مهم سلوک که بزرگان در آن اهتمام بسیار کرده‌اند، کتمان سرّ است. منظور از «سرّ» مطلبی است که عده‌ای آن را نمی‌دانند و در صورت افشا باعث فساد عقیدة آنان می‌شود. افشای سرّ در حکم کفر سلوکی است و ضرر فراوانی به سالک وارد می‌کند. در این موارد اساتید سلوک سفارش‌های مهم و فراوانی به شاگردان خود کرده‌اند.

۶. دل دادن به کشف و کرامات و مقامات: این آفت معلول یکی از علت‌های زیر است. دون همتی، خلط مقصد با منزل و جنبیدن از جای.

۷. جنبیدن از جای: از دست دادن حالت عادی به خاطر یک وارد، یا بسط و ... را جنبیدن از جای نامیده‌اند. جنبیدن از جای هم خود آفت است و هم منشأ آفت افشای سرّ است. بایسته است که سالک در مقابل واردات، وقار و طمأنینه و حالت عادی خود را حفظ کند که البته کاری بسیار مشکل است.

۸. عدم توجه به ظرائف سلوک: پیمودن راه خدا که از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است، به علت رعایت ظرائف و نکات دقیق سلوک است. سالک باید فراست و کیاست خاصی داشته باشد. در این رابطه داستان‌هایی از سالکان نقل شده است.

۹. تغییر کردن نیت: نیت سالک الی الله در سراسر سلوک جز الله نیست، اما گاهی بعضی از آفات این نیت را تغییر می‌دهند که به برخی از آنها مختصراً می‌پردازیم:

  • الف. لذت‌های نفسانی: سالک باید مراقب باشد که منشأ عملش جز قرب به حق نباشد، گاهی لذت‌ها اگرچه نورانی باشند (حجب نورانی) جای نیت خالص را می‌گیرند. طلبیدن مکاشفات، اتصال با عالم غیب، شفا دادن مریض و ... همگی حظوظ نفس هستند.
  • ب. تقویت نفس: سالک می‌داند که راه خدا راه فناست، راه از دست دادن و در طبق اخلاص گذاشتن همه چیز است، برخلاف صوفی منحرف که به دنبال تقویت نفس است. سالک می‌داند که در این راه نباید دنبال تقویت نفس باشد که از رهگذر آن طی الارض، راه رفتن بر روی آب و ... برایش حاصل گردد، زیرا این امور پست‌تر از آن است که گوهر وجود آدمی در راه آن هزینه شود.
  • ج. عادت: عادت کردن که از نعمت‌های بزرگ الهی است، از دیدگاه علمای اخلاق اگر کار نیکی از ملکه‌ای که محصول عادت است، در نفس نشأت بگیرد اهمیت دارد. اما نکتة مهم این است که عادت نباید منشأ اعمال سالک باشد، بلکه باید منشأ اعمال او فقط الله باشد.

۱۰. خلط منزل با مقصد: منازل راه خدا بسیار است، اما مقصد یکی است. یکی از آفات سلوک اشتباه گرفتن منزل با قصد است.

۱۱. تعدد استاد: سالک نباید در یک زمان تحت تربیت دو یا چند استاد باشد، به جز چند حالت. اول آنکه سالک از دو استاد در طول هم استفاده کند. به این صورت که استاد کاملی به شاگرد خودش که کامل نیست، زیر نظر خود اذن دستگیری دهد. دوم آنکه سالک از یک استاد عرفان و یک یا چند استاد اخلاق استفاده کند. سوم آنکه سالک از یک استاد عرفان استفاده کند و از اساتید دیگر به عنوان ملازم و به منظور مشاهدة حالات بهره ببرد. چهارم آنکه به امر استاد کاملی، مدتی زیر نظر استاد کامل دیگر برود.

بنابراین شور و شوق زائدالوصف سالک نباید باعث شود که به هر عملی دست زند و از هر کسی کلمه‌ای بیاموزد و از هر غذای روحانی لقمه‌ای بردارد، چرا که این طرز عمل بسیار زیان‌آور است.

۱۲. تمرد از دستور: یکی از آفات سفر (که از علل طرد شدن از جمع سالکان نیز هست) تمرد از دستورات سلوکی است، البته تمرد در حد کم از جانب استاد قابل اغماض است. اما اگر از حد بگذرد چاره‌ای جز طرد قلبی یا خارجی نمی‌ماند. از علل طرد می‌توان به دو عامل دیگر نیز اشاره نمود.

  • ۱) خود را از دیگر رفقا بهتر دیدن.
  • ۲) با اغیار نشست و برخاست کردن.

۱۳. مبالغه نسبت به استاد: سالک باید «فنا در استاد» پیدا کند تا بتواند با اطاعت محض از خطرات و کریوه‌های نفس بگذرد، ولی آفت این اطاعت و تسلیم و عشق می‌تواند نوعی مبالغه دربارة استاد باشد که احیاناً به شطحیات هم منجر می‌گردد.

۱۴. شطحیات: از آفات مشهور سلوک ابتلا به شطحیات است. منظور از شطح سخنی است که از آن بوی نا بخردی و ادعا به مشام می‌رسد. منشأ شطح جنبیدن از جای در برابر واردات سنگین و یا عدم کمال است. بنابراین از سالک کامل شطح سر نمی‌زند.

۱۵. دستگیری قبل از کمال: سالک غیر کامل حق دستگیری ندارد، مگر با اجازه یا زیر نظر کامل. سالک باید آگاه باشد که با پیدا شدن کمالاتی در وی به این آفت خطرناک مبتلا نشود.

پاسخ چند شبهه

۱. استاد می‌فرمود:

(در کلمات سایر اهل الله هم دیده شده است) اگر عشق خدا در وجود کسی آمد، همان عشق او را می‌برد تا به کمال برساند و بسوزاند.

سئوال این است که پس چگونه ممکن است برخی سالکان راه‌رفته که قطعاً با براق عشق راه پیموده‌اند، با آفت سلوکی از راه بمانند و به کمال نرسند؟

پاسخ:

ظاهراً مراد این است که برای سوختن و رسیدن به کمال، عشق شرط لازم است نه اینکه شرط کافی باشد و شاهد آن است که به جز عشق امور فراوان دیگری شرط است. مثلاً به نظر استاد، وجود «راهنمای سفر» و استاد شرط رسیدن به کمال است [۱۷]. اگر راهبر نباشد، عشق درست هدایت نمی‌شود.


۲. آیا ممکن است سالک از تحت تربیت استادی به نزد استاد دیگر برود و او را راهبر خویش قرار دهد؟

پاسخ:

در صورت کمال استاد دوم و عدم کمال استاد اول، یا در صورت کامل‌تر بودن استاد دوم، این انتقال لازم است و در صورت تساوی دو استاد، مطلوب نیست. استاد پس از رسیدن به مرحوم سید هاشم حدّاد یقین کرده بودند که او از همه موجودین برتر است، لذا بار خود را در آستان ایشان فرود آوردند. ایشان فرمودند:

«روزی در تهران از علامه طباطبایی ـ اعلی الله مقامه ـ پرسیدم: احتجاب اسماء و صفات بر اثر تجلّی ذات برای شما چگونه روی می‌دهد؟

فرمودند: منظور؟! عرض کردم: سئوالی بود. فرمودند: گه گاه است و همیشگی نیست. در همان زمان بنده تازه از کربلا از خدمت آقای حدّاد برگشته بودم و ایشان مدّت‌ها بود که در آن مقام (احتجاب اسما و صفات بر اثر تجلّی ذات) مستقر بودند».

استاد می‌فرمود:

«در این راه بنده از چهار نفر استفاده بردم و اساتید من بودند: علامه طباطبایی، حاج شیخ عباس هاتف قوچانی، حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی و حاج سید هاشم حدّاد. البته آقای حدّاد چیز دیگری بود. اسفار اربعه‌اش تکمیل و در توحید ذوب شده بود. عارفی کم‌نظیر و شاید بی‌نظیر بود»

بعد اضافه کردند:

«البته از مرحوم آسید جمال گلپایگانی هم بهرة فراوان بردم، ولی سِمَت استادی را نپذیرفتند».


۳. در تقسیمات آفات گفته شد برخی آفات غیر قابل درمان است. پرسش این است که چگونه ممکن است آفتی درمان نپذیرد؟

پاسخ:

درمان این‌گونه آفات به دفع است. یعنی استاد، در صورتی که شاگرد سالک مطیع باشد، او را به گونه‌ای سیر می‌دهد که اصلاً گرفتار آن آفت نشود، چون در صورت گرفتار شدن خروجش ممکن نیست.

استاد در ذیل عنوان «رفق و مدارا» می‌نویسد:

«و این از اهّم اموری است که باید سالک الی الله آن را رعایت کند، چه اندک غفلتی در این امر سبب می‌گردد که علاوه بر آنکه سالک از ترقّی و سیر باز می‌ماند، بلکه برای همیشه به کلی از سفر ممنوع خواهد شد»[۱۸].

سپس توضیحی داده‌اند که خواندنی است.


۴. آیا می‌شود سالک از استادی بی‌بهره گردد ولی توسط استاد دیگر دستگیری شود؟

پاسخ: ‌

اگر طرد استاد همراه با گرفتگی دل او از سالک باشد، این شاگرد سالک هرگز پیشرفت نخواهد کرد، ولی اگر به دلیلی، بدون دل‌گرفتگی او را طرد کند، می‌تواند توسط استاد دیگر دستگیری شود. استاد فرمود:

«یکی از ارادتمندان مرحوم قاضی از تبریز به نجف آمد و چون به خدمت مرحوم قاضی مشرف شد گفت: «آقا! من از بس به شما ارادت و محبت دارم، هنوز حرم نرفته‌ام و به خدمت شما رسیده‌ام».

مرحوم قاضی بسیار ناراحت شدند و او را بیرون کردند و فرمودند: «برو که دیگر از ما بهره‌ای نداری»،

بنده احتمال می‌دهم که آن شخص عملی جاهلانه انجام داده است و همین باعث قطع فیض از جانب مرحوم قاضی شده است، اما استفاده بردنش از دیگران ممکن بوده است.

در روایت است که روزی امام صادق علیه‌السلام با یکی از اصحاب که اکثراً با حضرت در راه‌ها همراه بود، می‌رفتند و او با غلامش بود. پشت سرش را نگریست و غلامش را ندید و این کار سه بار تکرار شد. مرتبة چهارم که او را دید گفت: ای پسر زنِ بدکاره کجا بودی؟!

امام علیه‌السلام با شنیدن این سخن دست بر پیشانی زد و فرمود: سبحان الله! به مادرش نسبتِ بد دادی؟! من تو را پرهیزگار می‌پنداشتم و اکنون می‌بینم که وَرَعی نداری.

عرض کرد: مادرش سِندی و مشرک است.

حضرت فرمود: آیا نمی‌دانی که هر امّتی نوعی ازدواج رسمی دارند. از من دور شو.

راوی حدیث (عمرو بن نعمان جعفی) می‌گوید: دیگر ندیدم با حضرت راه برود تا اینکه مرگ بین ایشان جدایی افکند[۱۹].

نوشتارهای مرتبط

موانع سیر و سلوک

رهزنان سیر و سلوک

راه‌های انحرافی سیر و سلوک

پانویس

۱. فرهنگ دکتر محمد معین، ج۱، ص۶۹.

۲. المنجد

۳. این مطلب را مکرر از اساتیدم و از آن جمله حضرت استاد شنیده‌ام.

۴. مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

۵. طه/۸۳.

۶. همان/۸۴.

۷. این روایت نبوی به خطبه شعبانیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشهور است. در این خطبه که در آخرین جمعة ماه شعبان یکی از سال‌ها در مدینه ایراد شده، مطالب مهمی در فضائل ماه رمضان بیان شده است. این خطبه در مصادر فراوانی آمده است.

۸. ناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۱۹؛ بحار الانوار،ج۴۱، ص۲.

۹. این مطلب را از خطیب ارجمند آقای راشد یزدی به نقل از مرحوم سید هاشم نجفی از صاحب عروه شنیدم. شاید در رسالة کلمات قصار سید هم آمده باشد. نام این رساله الکلم الجامعى و الحکم النافعى است و در سال ۱۳۲۸ به ضمیمة چاپ اوّل عروى الوثقی در بغداد چاپ شده است. یادنامه محقق طباطبایی، مقاله آیت‌الله استادی با عنوان: به یاد آن عزیز. من این رساله را در اختیار ندارم.

۱۰. نهج البلاغه، حکمت ۷۰.

۱۱. انفال/۲۹.

۱۲. طلاق/۲.

۱۳. ر.ک: روح مجرد.

۱۴. حج/۳۸.

۱۵. رجال کشّی، ص۱۶۴؛ بحار الانوار، ج۴۷، ص۳۸۹.

۱۶. لب اللباب، ص۳۰.

۱۷. روح مجرد، ص۴۲۸.

۱۸. لب اللباب، ص۱۰۶.

۱۹. کافی، ج۲، ص۳۲۴.

عناوین دیگر این نوشتار
  • آفات سیر و سلوک (عنوان اصلی)
  • آفات سلوک
  • آفات سفر
مربوط به دسته های:آفات سیر و سلوک -