چوافلاک چرخم بسی بی صدا
که پیران دیده اند مر در سما
ازبهر یار آموخته ای ناموخته ام
لیک درمثال دارم بسی من جلوه ها
عاقلان آشفتگی بینندچون جنون
لیک هرگام خوانم تورا یاربنا
آزاد اگربند است، همچون نگین
هست درحلقه ی دردانه های کبریا
می چرخم ومیرقصم و می سوزم
باذکر یارم هست بس تنها خدا
A