آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

۲۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

فطرت دستگاهی بس شگفت است

انگیزه ای همدم با رهنما است

هرچه انگیزه چاپک است و بیقرار

رهنما،صبوروملیح وبی نیازاست

انگیزه گویی کنجکاوی است غافل

رهنما اما فرزانه ای بی بدیل است

انگیزه در هر راه به خود می رسد

رهنما لیک مقصدی بی دلیل است

آزاد اگر مجنونی در پی لیلی

جلوه کن که پایان راه بهشت است

A

Ali.akbari(Azad)

بی تو تنم در تب بود

روزم آبستن شب بود

شوقم آلوده درغم بود

نانم خشکیده و کم بود

سرما دشمن جان است

لیکن مرهم من بود

ندادادی نترس هستم

گمانم باورم کم بود

تو آزاد را شفا دادی

همین افسانه ی من بود

A

Ali.akbari(Azad)

تیرغیب افیون فرعون است

جای زهروخنجروخون است

می کشد اما زنده نمی تواند!

او خدای بی خدایان است

A

Ali.akbari(Azad)

ازبتکده تا میکده راهی نیست

ازمهرکده تا صومعه راهی نیست

راه دور، دشواری خیروشراست

ارنه یلدا تا سپیده‌دم راهی نیست

A

Ali.akbari(Azad)

بسیارم زدند نیشهای تلخ

مثال روزگاران  تاریخ بلخ

اگرآش بود کمی کمترشور

می سرودم برترازایام چرخ

A

Ali.akbari(Azad)

پای راست جای پای صالح گذار

پای چپ جای پای عادل گذار

گام به گام آدمی عاقل باش

سربه مهری،سجده ی شکرگذار

A

Ali.akbari(Azad)

من عاشق شعربلکه ترانه خواندنم

شایداماسخت درگیرلکنت تنم

توبا عشق مرهم زخم زبانم باش

که شعری ناب به وسعت این میهنم

A

Ali.akbari(Azad)

یک حدیث میشناسم وآن است کسا

عطرنبوت دارد وپنج تن آل عبا

ستونی است گردرخیمه اهل کسا

نیست آن عمود مگردخت رسول خدا

کشتی نوح است ودم عیسی وعصای موسی

باحسنین و دخت نبی ودامادپیغمبرخدا

جبرئیل است شاهدملائک نزدخدا

که بین اولیا پاکیزه ترینند آل عبا

آزاد حق راقسم ده به رسول خدا

که سعادتمند باشی درهمه عمرباذکر کسا

A

Ali.akbari(Azad)

جبر یعنی تواندوهناک زتقدیرنباشی

اختیار یعنی تومسئولی و بی عقل نباشی

درجمع جبرواختیار علت تو نیستی

لیک چنان انتخاب کن که در جبرنباشی

A

Ali.akbari(Azad)

بگفت شیری به روباهی کهنسال

که عمرتو به دنیاهست چندسال

تورامی شناسم از بدو تولد

ندیده بودمت هرگزدراین حال

نداری پنجه ودندان تیزی

شکار رانیست توراهیچ بخت واقبال

بگفت روباه ثنا گوی تو هستم

کنارم جلوه می کنی بسیارسرحال

تمیز می کنم استخوانهای شکارت

بدین خدمت به سلطان گردم خوشحال

A

Ali.akbari(Azad)

وه که روز زیباست باشوق نام تو

شب خیال انگیز است باستاره های تو

سلام چه زیباست روبروی تو

بهشتی است تبسم برلبان تو

برگ چه سبزو سرورانگیزاست

دروسعت بی انتهای چشمان تو

مهربانی را چگونه معنا کنم

جز درهمای باسخاوت تو

آزاد اگرسخت دربند زمین است

خوش به دستانی است آویزبه گیسوان تو

Ali.akbari(Azad)

وحشت سقوط از چشم تودارم

هم بیم صعود در اوج تو دارم

آغوش توبازاست برخیل عاشقان

من امید به حضور دربزم تو دارم

تو بارقص نگاه جلوه ها می کنی

من آخرصف لیک عزم تو دارم

غیرت پیش تو جلوه ای ندارد

باخون رگم شوق تو دارم

آزادبه هفت موضع قرین است

تاشاهدان بدانند عشق تو دارم

A

Ali.akbari(Azad)

شوربخت آن دیاری که دزد پاسبان باشد

شب را بیارامد، گویا درامان باشد

مداح به رسم طاعت در مدح آنان باشد

لیکن شعار مردم برضد آنان باشد

حاکم به لطف پنبه سرهابریده باشد

قاضی به کیسه ای زر درخواب خفته باشد

عالم زجانی برلب ازشهرگریخته باشد

عابدزعدل و دینش درشک و شبهه باشد

آزاد به حکم قرعه بهلول شهر باشد

حتی خدای عالم درکار،مانده باشد

A

Ali.akbari(Azad)

نمی دانم حباب است یاسراب است

که راهم اینچنین پرپیچ و تاب است

هزار امید ز احوالم بدادند

گمانم این همان راه صراط است

پشت سر دوزخی است درزیر پایم

پیش رو نیز برزخی بی چراغ است

اگربالای سر فردوس زیبا است

پروبالم شکسته در زمین است

بمان آزاد، دلت بنگرکه خون است

دعایی کن که آهی با جنون است

A

Ali.akbari(Azad)

اگرخدا،خدای من بود کسی غمین نمیشد

اگرکیش،کیش من بود کسی لعین نمیشد

اگر عشق، عشق من بود معشوق چنان نمیشد

اگرجام، جام من بود عاقلی مست نمیشد

اگرعدل،عدل من بود خواجه کبیر نمیشد

اگرپیمانه دست من بود صغیر فقیر نمیشد

اگر صلح، صلح من بود کسی اسیر نمیشد

اگرصبر، صبرمن بود کسی شهید نمیشد

اگر آزاد بند من بود مثال من نمیشد

در بزم عشق بازی مجنون چو من نمیشد

A

Ali.akbari(Azad)

مخرج مشترک علم و دین ایمان است

که در بیان بزرگان نزدماعرفان است

درجهان آفرینش سکوت نیزانرژی است

مثبت و منفی آن دربطن اصوات است

اگرصامت باشی همه چیز احساس است

درفراز و فرودش آثار کیهان است

راز هوشیاری در رضا وتسلیم است

رمز تمرکز درکلام و نشرموزون است

آزاد ار طالب سکوت هستی مست باش

که خواهان معنا دائم درخروش است

A

Ali.akbari(Azad)

ای چهل ساله مرد،گاهی عصا گیر بدست

که چون تسبیح، آرامش جان مومن است

یکی ثواب است و دیگری مونسِ تواضع 

در روزگاری که دست می گذارند روی دست

A

Ali.akbari(Azad)

دغدغه ام آبی آسمان و زمین سبزاست

لیک عشق من شیرنقشه ی ایران است

آنکه پندار و گفتار وکردارش نیک است

داند که شعارم اخلاق وتعالی انسان است

نظم ستون دانش جز و کل افلاک است

ادب ستون فرهنگ وکمال انسان است

سرمایه ستون آموزش و چرخ اقتصاد است

عقلانیت ستون صلح و منطق انسان است

بشنو زآزاد که آرزویش عرفان است

آرامش ستون رشد ابرانسان است

A

Ali.akbari(Azad)

سجده کنم درهرمسجدوکنشت

که نیست جزخدادیدن زشت

آنکه شکرمی کارد در زمین 

می درود نعمت زانچه کشت

A

Ali.akbari(Azad)

ماکهکشانی برهمیم

روحی جهانی درهمیم

یک جان واحد،مرتعش

ریسمان به ریسمان باهمیم

A

Ali.akbari(Azad)

حبیب آمد دمی برمانظرکرد

دل چون سنگ مارا اوگوهرکرد

ره تاریک ماشدروشن ازنور

به یک جمله رجیم ازمابدرکرد

زهفت پیغمبر اولی خبر داد

دل ریش مرا یک دم دواکرد

اگرآزاد درکفر رازده بود

چرالطفش مراازدوست خبرکرد

کتاب قصه را بستم به ایمان

که مهرش آنچنان برمن اثر کرد

A

Ali.akbari(Azad)