آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

معنویت اشاره است و زندگی عقلانیت / علی اکبری (آزاد)

آزاد

نظم ستون دانش
سرمایه ستون اقتصاد
ادب ستون کمال
عقلانیت ستون انسانیت
وآرامش ستون رشداست
Aliakbariazad.ir

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی‌اکبری» ثبت شده است

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

دم وپوست واستخوان نیست نشان آدمیت

همی آدمی سپارد به ربات جمله کارها 

ز ازل نبوده هرگز، گل درقدر آدمیت 

برودرکاردل کوش که معانی رابیابی 

تانشود هوش سنگی،فرعون علیه آدمیت 

بروکعبه راطواف کن باگوشت وپوست عریان

که پیر ما گفت جسم نیست مکان آدمیت 

صلوات برمحمد ذکر آزاداست شب و روز

لیک ذکرجمعی است، مبارک در تراز آدمیت 

A

Ali.akbari(Azad)

چون لحظه‌ای مبهوت،درعبور دیگرانم 

دوستان،دشمنان،یاران،عزیزانم 

درناکجا کناری ازسالهای تاریخ 

دربارگاه شاهان باصدنشان بی نشانم 

دراندوه و شادی درفکر وبی خیالی 

باوجدوطبعی موزون درگوشه ای نهانم 

یاحق، لا اله الا هو من یا علی ها گویم 

آوازه ای خوش از دور گمنام در زمانم 

آزاد درعمق زندان در حصر خاطراتم 

می رقصم و می خوانم،  من حافظ ایمانم

A

Ali.akbari(Azad)

آگاهی از آیینه ها شفاف تراست 

که نوری الهی زان وجود برتراست 

آیینه درغبار ابهام شکستنی است 

آگاهی اما تا ابد جاودان اثر است

A

Ali.akbari(Azad)

اگرتشنه سوختن فرجام کاراست 

چه فایده گر جهان آب فرات است

شراب ناب چون حرام است برما

چه حاصل اگرمستی رونق زمان است

تادروازه ی عشق رفتن و پاک باختن

عبث اما برای ما حکم جهاد است

درخلوت آنچه مانده ازعمر 

کامرانی نوشداروی پس ازحیات است

آزاد که با دور گردون همی می چرخید

دانست نرسیدن همان مقصدجان است

A

Ali.akbari(Azad)

چوخوردی و خفتی و پوشیدی لباس

برون آی زمسکن بهر انفاس

تعالی جوی ز ارکان تعادل

درخشنده شو نزد مردم چو الماس 

A

Ali.akbari(Azad)

بخت آن کند که رای تو بامایکی شود

این ملک سلیمان فردوس برین شود

قطره قطره دریاشد خون شاهدان

تا این مرزوبوم دژی آهنین شود

هرکه درخیال گنجمان چنگیزشود 

باحکم یزدان سخت هزیم شود

راهزنان راه بر راه گم کنند

چوخورشید تاریخ این زمین شود

آزاد چوپیر این میدان باشد

دراقلیم ایران باز جوان شود

A

Ali.akbari(Azad)

خواب بودم اوبیدارم کرد

غافل بودم او هوشیارم کرد

درتاب من نبود آن بحر عظیم

نوشاند شرابی وباز مستم کرد

A

Ali.akbari(Azad)

ببخش که با توحاشیه هارفتم ولی حق تویی

ببخش که باختم به تو چراکه حق تویی

ببخش ظاهر وباطن درهم رفتم ولی حق تویی

ببخش که ازسخاوت به قناعت رفتم ولی حق تویی 

ببخش که ازروی عقل رفتم ولی حق تویی

ببخش که دردل طمع کردم ولی حق تویی

ببخش که دل استادکردم که اما حق تویی

ببخش که ستایش لطف کردم درحالیکه حق تویی

ببخش که غیرت رافداکردم واما غیورتویی

ببخش که توبه رانردبان کردم لیک صاحب عفوتویی

A

Ali.akbari(Azad)