نمی دانم حباب است یاسراب است
که راهم اینچنین پرپیچ و تاب است
هزار امید ز احوالم بدادند
گمانم این همان راه صراط است
پشت سر دوزخی است درزیر پایم
پیش رو نیز برزخی بی چراغ است
اگربالای سر فردوس زیبا است
پروبالم شکسته در زمین است
بمان آزاد، دلت بنگرکه خون است
دعایی کن که آهی با جنون است
A