بگفت شیری به روباهی کهنسال
که عمرتو به دنیاهست چندسال
تورامی شناسم از بدو تولد
ندیده بودمت هرگزدراین حال
نداری پنجه ودندان تیزی
شکار رانیست توراهیچ بخت واقبال
بگفت روباه ثنا گوی تو هستم
کنارم جلوه می کنی بسیارسرحال
تمیز می کنم استخوانهای شکارت
بدین خدمت به سلطان گردم خوشحال
A