گردعایم همه سود است بردگران
سفره ام خالی است از قوت گران
عمرمن سوخت درپای دلبرکان
رونقی بودجوانی نخریدند گران
هوس و عشق ونیاز قسمت تقدیرشد
بازی چرخ وفلک بهرما بود گران
جورزیباپرستی نکشد هر پاکباز
سوختم بس زر وسیم بود گران
آزاد که درقله ی صبر صابرشد
باحیابود گرنه خیرگی نبودهیچ گران
A