A
A
اولین حق مشاورآرامش، صحت و راستی در حدودواصول کلی است. تابتواند نقشه ی راهی برای آرامش و زندگی ترسیم کند واقعیت آن است که در دنیای معاصر آنچه که تمام انسانها ازکوچک تا بزرگ کم دارند زمان است. روایتی گرانبها داریم که می گوید انسان وقتش را باید بر سه قسمت بخش کند.(فرمول آرامش) الف:کار ب:تفریح پ:خواب. البته این باورقدیمی را امروزه می باید بازتعریف کرد.درقدیم اغلب آدمها کشاورزانی بودند که کاری غیر زراعت نداشتند.وتفریحی غیراز رقصها و بازیهای محلی و دیدوبازدید نداشتند. ولی در دنیای مدرن امروز همه چیز گسترده و فراگیرشده است. خب شخصی برای مشاوره درباره آرامش نزد بنده مراجعه می کند.ازاودرباره خانواده اش می پرسم. توضیح می دهد که درمنظومه ای موفق زندگی و رشد کرده و اکنون دارای لیسانس زبان فرانسه است که بازارکاری برایش فراهم نیست! از او درباره الویتهای بعدی شغلی اش می پرسم. اظهارمی دارد که به امورموبایل علاقه دارد(نشاط) به او توصیه می کنم تا لیست نزدیکترین فروشگاه های موبایل نسبت به محل سکونتش راتهیه کند و خوشنام ترین کارفرمای عادل(خداباور) را بشناسد(آسایش) از او درباره میزان آشنائیش با موبایل می پرسم.عنوان می کند که از کودکی با موبایل بازی کرده وبرانواع گوشیها مسلط است.(تمرکز) حال می خواهم تا اگر سوال یا ابهامی دارد بپرسد. او دربخش (آسایش) در پیدا کردن کارفرمای خوب و عادل تردید دارد.برایش توضیح می دهم که اصول آرامش را در هنگام عقد قرارداد رعایت کندتادرکارش رشد کند قبول می کنم که با حداقل حقوق و دستمزدی که دولتیها تصویب کرده اند(هفتصدهزارتومان)! نه تنها تشکیل زندگی مستقل غیرممکن، که دنبال کردن یک زندگی ساده و مشارکتی! هم دشوار است براین پایه به او توصیه می کنم که با پورسانت و پاداش در سود کارفرما شریک شود. و یا فروشگاهی کوچک در دل فروشگاه کارفرما ایجاد کند تا با احساس مالکیت تلاش بیشترو درنتیجه سودآوری بیشتر و درآمد معقولی داشته باشد.پس از حل مسئله ی پنجاه و شش ساعت کارهفتگی سراغ اوقات فراغتش می روم و درباره آن می پرسم. پاسخ می دهد که نامزد یا دوستی ندارد و تنها تفریحش تلویزیون است! برایش توضیح می دهم که انسان پنجاه و شش ساعت زمان هفتگی برای معاشرت با مردم و تفریح سالم دارد ولی نقش تلویزیون برای مردمی که شغلشان رسانه نیست یا سرگرمی است یا آموزشی است یا امید یا مخدر ویا نیشخنداست! این رسانه برای مردم ساده و عادی هرچه پخش کند ممکن است و می تواند که تلخ باشد چه تبلیغات گوناگون مصرفی باشد چه کاخ باشد چه هتل باشد چه کنسرتهای نورانور باشد چه باغ چه دریا چه زیارتگاه و چه پادشاه! لیکن در واقع بسیاری از مردمان معتاد تلویزیون هستند این درحالی است که در حالت نرمال یک فرد می باید از پنجاه و شش ساعت اوقات فراغت حداقل بیست و هشت ساعت معاشرت و تفریح سالم و حقیقی داشته باشد تا بتواند حداکثر بیست و هشت ساعت با رسانه هائی مثل تلویزیونهای رنگارنگ در تعامل سازنده باشد و حرف آخر آنکه برای مسئولین تعطیل کردن شادی برخی ازمردم برای بخشی دیگر از مردم بسیار دشوار است و درنهایت این مردم هستند که باید با آگاهی، آرامش خودشان را مدیریت کنند...دوست ما خرسند رفت و همه آموختیم که امروزه زمان را باید هفتگی مدیریت کنیم تا روزانه!
A
ماهیت مرد، قانون است حتی اگردرفلسفه، این حق مدیریت و قانون گذاریش زیرسوال رود! به عبارت دیگر هرمردی که خدا،زن و زمین راداشته باشد می تواند (باتسلط بر چهارضرورت اولیه آرامش) خودش را فرماندهی، قانون گذار بداند و مدیریت کند. وصدالبته امروزه همگی باورداریم که زنان هم به لحاظ حقوقی می توانند حتی درسطوحی بالا و غیرقابل باور! مدیرباشند. لیکن واقعیت آن است که مردان بیش از زنان به هویت شغلی نیاز دارند.چراکه طبق مثلی قدیمی کار جوهرمرداست. برای همین برای مردان درکنارضرورتهای طبیعی مشاغل هویتهای مختلفی از پادشاهی تا کارگری تعریف می شده و امروزه، بخصوص پس از تاسیس دانشگاه، هویتی بنام مدارک تحصیلی به صورت مشترک برای مردها و زنها تعریف شده که بیش از آنکه عامل تفاخراجتماعی! باشند ابزاری موثر برای معرفی و قرارگیری در شغلی مناسب هستند. والبته پیش از دانشگاه های امروزی مراکزی سنتی و غالبا معنوی وجود داشتند که همگی مهمترین عامل تمایز اجتماعی را تقوی الهی می دانستند.برای مثال در نزد مامسلمانها هرکه به سفروزیارت خانه ی خدا رود حاجی خوانده می شود که این کلمه هم نشان از تمکن مالی حاجی دارد هم تقوی...لیکن درحقیقت هرانسانی چه دکتر باشد چه مهندس،چه حکیم باشد چه وزیر و چه حاجی باشد ... بازهم درمیان مردم، قابل تعریف است.یعنی (هویت) شغل انسان درکنارسایرمشاغل مردمان مشخص، و چگونگی کیفیت آن توسط همان مردم تعریف می شود.برای مثال می توان ازپادشاهی نیرومند یاد کرد که با کوهی از دانش و تجربه توسط مردمی کنار گذاشته شده و ازسوی دیگر می توان از دهقانی فداکار یاد کرد که توسط مردمانی ماندگار شد... براین اساس مشخص می شود که در نزد مردمان مقبولیت اجتماعی درنزد افکارعمومی از هر تمایز و تفاخر اجتماعی والاتراست و تمام فرمول رسیدن به مقبولیت اجتماعی دراین عبارت مقدس نهفته است.بنام خداوندبخشنده ی بخشایشگر.
A
انسانهای تمام دنیا در اماکن خصوصی و شخصی زندگی طبیعی دارند ولی برای حضور در جامعه رفتارشان را در حدود عرف اجتماعی تنظیم و تعدیل می کنند لیکن این سوال مطرح است که آیا جامعه ی فردا همچنان همان مرزهای محدود شده است یا مساحتی در ابعاد زمین دارد؟ امروزه بسیاری از مردم برای حضور در جامعه ی جهانی آماده شده اند این رامی توان از تجمعات بزرگ فرهنگی،مذهبی و تفریحی که با حضور ایرانیان در کشورهای همسایه ای مانند ترکیه،عراق،تاجیکستان،دبی و گاهی افغانستان برپا می شوند مشاهده کرد آنها ایرانیانی هستند که نه برای مهاجرت که به عنوان توریست مسافرت می کنند این درحالی است که سایرمردم نیز قادرند تا حضوری مجازی در سراسر زمین داشته باشند ازآنجائیکه سوال عامل رشد است می پرسیم شرایط وحدت درزمین متحد چیست؟ ودر پاسخ یکی از شرایط کلی را تغییرات کارشناسی شده و انعطاف پذیری می یابیم. سوال بعدی این است که ما از امروز تا مثلا هزارسال آینده برای حضور فعال درزمین متحد چقدر باید تغییر پذیر باشیم و آیا اصولا می شود تغییر کرد؟ پاسخ این است که اساس نظام آفرینش در تغییر و ثبات است خورشید مغرب همان خورشیدی است که از مشرق طلوع کرده ، تهران امروز همان تهران قرن گذشته است و در مثالی ساده آقای محمد رضای پاکدل که اکنون هشتادسال دارد همان آقای محمد رضای پاکدلی است که هشتاد سال پیش به دنیا آمده بود در عین حال همواره رشد کرده ، به روز شده و تغییر کرده براین پایه مردم ایران تا آنجا که مجموعه ی آرامش آنها محفوظ باشد می توانند تغییر کنند. درایران اسامی شناسنامه ای که والدین برای فرزندان انتخاب می کنند اهمیتی تقدس گونه دارند و غیرقابل تغییر هستند ولی روزی که آقای محمدرضای پاکدل که دوستانش اورا ممدآقاصدامی کنند متوجه شد که اداره ی ثبت احوال پس از مطالعات کارشناسی اعلام کرده افرادی که دارای اسامی طولانی و دشوار هستند می توانند نامشان را تا حدی اصلاح کنند اسمش را با فرمول آرامش(نشاط،آسایش،تمرکز)سبک سنگین و در ثبت احوال کوتاه کرد و امروز درحقیقت او محمد پاکدل است.سوال بعدی این است که در زمین متحد کدام گروه از مردم فعالترند پاسخ این است که مردمی تاثیر گذارترند که با توجه به حقوق اساسی برای سوالهای عمومی جهان بهترین پاسخهای صحیح و منطقی را داشته باشند و آنها غالبا افرادی هستند که باوردارند قانون(باتوجه به امکانات) برای نشاط،رفاه،امنیت،حمایت و دریک کلام رشدهمه جانبه ی جامعه وضع می شود دراین میان طبیعی است که ایران مانند همیشه برای پیوستن به قراردادهای مفید بین المللی، سعی کند تا در آداب و رفتارهای اقتصادی،صنعتی، فرهنگی،هنری و اجتماعی ... با رعایت اصول آرامش معتدل یا روزآمدشود.شاید افکار عمومی دنیا امام و رهبران دینی مردم ایران رانشناسند ولی به یقین آرمانهای مذهب (صداقت،عدالت،کرامت،رحمت و عقلانیت ... ) ما را به خوبی می فهمند و چه بسا نکته ی اصلی در همین آرمانهای وحدت آفرین و الهی باشد.
A
ادب ستون کمالی انسانی است که پس از بررسی نظم کمال درک می شود مراحل ادب را از آغاز یک نوزاد پی می گیریم موجودی که درعین ادب و پاکی و معصومیت کاملا بی ادب است! چگونه؟ پاسخ در تفاوت دیدگاه است آنچه نوزاد می کند برایش عین آداب نوزادی است لیکن آنچه ما انتظارداریم ادبی مورد نظرما است.نوزاد وقت و بی وقت باتنها زبانی که می داند گریه می کند وانتظار پاسخی عاقلانه دارد لیکن مادوست داریم همیشه برای ما بخندد حتی گاهی حاضریم از خوابی ناز بیدارش کنیم تابرای ما بخندد! والبته دیگر با خداست که درچنان شرایطی نوزاد بخندد یا بگرید والبته مااگرعاقل باشیم قطعا نوزاد را درحالی می بینیم که به سخن آمده و می گوید ای بندگان خدا چرا ما برای هرچیزی که لازم داریم باید گریه کنیم مگرشما عقل ندارید که درهرشرایطی مارا خندان می خواهید.بنابراین بیتابی نوزاد آداب نوزادی است و آنچه را ما برای سلامت و رشد نوزاد انجام می دهیم ادب عاقلانه ی ما است خانواده نوزادرابه صورت کودکی تربیت پذیر به جامعه تحویل می دهد مراکزی گوناگون از مدرسه تا دانشگاه از مساجد تا ادارات که هریک آداب خودش رادارد .تمام کودکان از ایران تا آمریکا و سراسردنیا فطرتی پاک و زبانی مشترک دارند و این ما هستیم که آنها را پرورش می دهیم درحالیکه مانیز خدانیستیم وهمواره نیاز به همفکری و همکاری داریم همواره بدی را محکوم و خوبی را ستایش می کنیم این روزها بحث بر سر ادب سیاسی است آری شعارسیاسی گاهی تبدیل به آدابی سیاسی می شود که برای برخی آب و نان است! برای برخی مدیریت غم و بدزبانی! برای برخی احترام به جمعیت و برای برخی فقط آدابی سیاسی است لیکن تغییریاتصحیح آداب سیاسی احتیاج به زمان، صلح و توافقهای سیاسی دارد که به دولتها بازمی گردد. این یک اصل است که کمال طلبی هرگز قدرت طلبی نیست چرا که کمال طلبی برای همه منشا خیراست درحالیکه عاقبت قدرت طلبی نامشخص است آری ما ادب را از بعد انسانی تعریف کردیم ولی اگرقرارباشدهرنظری ابعاد کلانی پیداکند! اضافه می کنم گفتگو درباره ی اندیشه های ناب آینده ای روشن دارد لیکن موج سواری برآرای مبهم ناپسند است وبرای ابهام زدایی از افکار باید مجموعه ی رسمی آنها را در قالب کتابی داشت. ادب ستون کمالی است که می تواند کمال انسانیت یا معنویت باشد کمال اسلامیت یا مسیحیت یا هر اندیشه ی خیرخواهانه ی دیگری باشد ...
A
توی قفس بدنیا اومد اون هربار که سعی داشت بدود با میله های عمودی برخورد می کرد برای همین به راه رفتن توی قفس عادت کرد پرنده قفسی آواز می خوند و کودک لذت می برد پرنده کم کم بزرگ شد درحالیکه قفسش روزبه روز کوچیکتر می شد حالا دیگه آواز پرنده شبیه ناله بود کودک که فکر میکرد پرنده درحال مرگ است اونو از قفسش بیرون آورد پرنده با تردیدچند قدم راه رفت ولی با تعجب دید که به هیچ میله ای نخورد شروع کرد به دویدن تا به یک شیشه بزرگ رسید پشت شیشه پرنده های رنگارنگ مشغول پرواز بودند پرنده به بالهاش نگاه کرد و تازه فهمید که اونم حق داشته پرواز کنه بنابراین پروبال باز کرد و مثل پرندگان پرواز کرد اون با شگفتی دید که از روی زمین بلند شده و داره به سمت آسمون پرواز میکنه که ناگهان احساس کرد چیزی مثل میله های قفس که دیده نمی شد در بدنش شکست ، پرنده زخمی روی زمین افتاد کودک پرنده رو برداشت و دوباره داخل قفس گذاشت زخم پرنده کم کم بهتر شد ولی رویای پرواز اون ...
A
منظور از نهایت،نهایتی نسبی است ، نهایتی نسبت به صفر مثلا در زمان و مکانی خاص،یعنی شخصی که یک میلیون پول همراهش دارد مطمئن و با احساس غنی بودن وارد یک سوپرمارکت می شود ولی همان شخص دریک نمایشگاه اتومبیل یا جواهرفروشی احساس قبلی اش را نخواهد داشت. همین فرد اگر درجمع فقرا قراربگیرد گرفتار هشداراجتماعی می شود درحالیکه در جمع ثروتمندان آسوده است خود ثروت هم مثل خط فقرنسبی است شخصی با یک مرسدس درمحلی ثروتمند شناخته می شود و شخصی با هواپیمای خصوصی در مکانی دیگر.اگر شخصی را در نهایتی نسبی از ثروت در جمعی محتاج قرار دهیم (درصورتی که اهل کارآفرینی، وقف و سرمایه گذاری نباشد) او برای رهائی از استرس وضعیت هشدار یا باید کل پولش را به مردم ببخشد یا با پنهان کاری دروغ بگوید حال اگر او دروغ بگوید ازصفت ثروتمند تا صفت دروغگو یا فقیر تغییر ماهیت می دهد بنابراین منظور از نهایت ، همواره نهایتی نسبی است اصولا دراین عالم هیچ مطلقی غیر از خدا وجود ندارد، البته کلام خدا هم تفسیر می شود وقتی قرآن میگوید یدالله .گفته می شود مگر خداوند متعال دست و پا دارد! درحالیکه اینها صرفا تعابیرهستند لذا بنده به عنوان اولین فردی که در روی زمین ارزشهای انگیزشی را برای نیمه ی انگیزشی افراد توضیح داد هرگز نمی توانم به یک معنا جامعه گرا باشم لیکن به لحاظ کمک به فقرا که حیثیتشان نزد پروردگارمحفوظ است و هم برای کمک به سلامت عاطفی اغنیا و نجات آنها از وضعیت هشدارهای اجتماعی ... است که توسعه صنعت بیمه و نیز سیاستهای اشتراکی نسبی را پیشنهاد می کنم.سلامت عاطفی وضعیتی است که فرد در آن بازی نمی کند وکاملا احساس آرامش و نشاط دارد
A
حق مساوی تکلیف است یعنی هر حقی به وظیفه ای و هر تکلیفی به حقی می رسد خداوند حقوقی را برای انسان قائل شده که برخی از آنها را به ترتیب به او می بخشد. اولین حق برای کودک نفس است و کودک هم با تنفس به آن پاسخ می دهد یکی دیگر از حقوق انسان دندان است که باید با اغذیه مناسب و متنوع به آن پاسخ دهد و اگر شخصی با تغذیه سالم به تکلیفش در مقابل حق دندان عمل نکند نه تنها ممکن نیست قهرمان ورزشی شود بلکه رشد طبیعی او هم ... یکی دیگر از حقوق انسان حق بلوغ است که معمولا به دختران و پسران با پنج سال اختلاف داده می شود و اولین تکلیف آنها دادن پاسخ سالم به آن حق است چرا که نپذیرفتن هدیه خداوند به جا نیاوردن رسم دوستی است.و خداوند نیازهای طبیعی انسان را بهتر از هر کسی می داند. لیکن ممکن است فردی هم در بیست و یک سالگی! بالغ شود در این صورت تحمیل تکالیف بعدی در سن پانزده سالگی در حق او چه بساکه نارواست.یکی از دیگر حقوق انسان کمال طلبی است که درسطوح بالاتر حقوق احساس میکند که وظیفه اش در قبال آن حق. کوشش برای رشد مادی و معنوی است. یکی دیگر از حقوق انسان روح است که وقتی در چند ماهگی در جسمش دمیده می شود مکلف است تا به هشدارهایش توجه کند چه آن را به شکل ندای وجدان و چه به صورت دلشوره و یاهرنوع آگاهی دیگر حس کند ... باید به آن توجه کند. روح خداوندی مهمترین وجه تمایز انسان با سایر جانداران است
دراین هنگام یکی از شاگردان پرسید استاد تکلیف ما در برابر حکمت شما چیست؟
استاد با تبسم گفت: آموختنی که هم حق شما است هم تکلیف شما
شاگرد گفت: پس چرا برای ما شهریه تعیین کرده اید
استادگفت: آن حق و تکلیفی برای زمان حضورم دراین مکان است.گرنه که دانش قیمت پذیرنیست
A
برای شناخت جسم انسان به کالبدشناسی و آناتومی نیازاست که البته روی انسان زنده صورت نمی گیرد و برای روانشناسی انسان بهترین سوژه کودک! است چرا که برای شناخت باطن انسان باید حجاب های عاطفی و روانی او مانندخوراک، پوشاک،مسکن،وهمسر را برداشت. انسان بی حجاب نسبت به محیط پیرامونش حساس تر است آدمی که داخل حجاب مسکن است هیچ وقت واکنش خاصی به برف و سرما نشان نمی دهد لیکن انسانی که حجاب مسکن ندارد تا حد مرگ به سرما واکنش نشان می دهد لذا علوم انسانی و انسان شناسی را دریک صفحه چنین تشریح می کنم که مسائل حیاتی انسان از الگوی عمومی عالم و فطری او یعنی روش اتمی پیروی می کند نگاه کوانتمی! به حداقل مسائل اساسی انسان ناصحیح است.درهرجامعه و کشوری به یک هسته مثبت وعادل یعنی قانون احتیاج است که آن قانون درگذشته با پیامبرانی که گاه پادشاهانی چون سلیمان نبی و گاه کشاورزانی ساده بودند شروع شده و تابه امروز به اشکال گوناگون ادامه پیداکرده است براین اساس برای ما مسلمانها ولایت در فضای غبارآلود عصرغیبت همان هسته ی عادل و مثبت است روابط اتمی بهترین مدل انسان است که از ریزترین تا بزرگترین موجودات راشامل می شود و البته همه ی آنها به دور هسته ی مثبت عالم یعنی خداوند ذاکر هستند.
A
انسان به خواست پروردگار در منظومه عشق و یگانگی متولد می شود منظومه ای که هسته ی مثبت آن پدر است و یکی از محصولات منظومه خانواده فرزندانی هستند که هر یک پس از کسب معرفت وارد منظومه تازه ای می شوند که اگر این منظومه ها دارای کارکرد صحیح باشند ما از آن به عنوان یک منظومه موفق و عاشقانه (رشدمحور) یاد می کنیم خروجی یک چنین منظومه ای در صورت موفقیت آرامش (نشاط.آسایش.تمرکز) و درنهایت فرزند می باشد هر انسانی از طریق تعامل و تبادل با منظومه های دیگربه صورت روابط عادی و مغناطیسی حضورش را در هستی توسعه می دهد ودر سطح جوامع . یا کل دنیا هسته های مثبت کل منظومه ها قانون می باشد .در ایالات متحده ریاست جمهوری که نماد و مجری قانون می شود برای چهاریاهشت سال مقید به آداب سیاسی و ملی خواهد بود و این چیزی است که غالب مردم انتظار دارند و در ایران اسلامی حامی قانون (منظومه ولایت) ولی فقیه است که ایشان نه یک دوره و یا هشت سال که عمری است راهنما و الگوی قوانین ملی و اسلامی هستند و یکی از علل محبویت ایشان هم همین است به باورم ارزش افراد فقط به رنج و مشقتی که تحمل کرده اند نیست بلکه درمرحله ی بالاتر سعه صدر و گره گشائی از کار ملت است و در بالاترین مرحله که ویژه اولیای الهی و دراین زمان مخصوص شخص حضرت آقا است صبروگذشت و مدیریت مردم برای رشد عمومی و فراگیر در راه خدا است.براین پایه توصیه بنده به خوانندگان چنین است که برای رشد مادی و معنوی بامعرفت منظومه سازی و آنها را عارفانه توسعه دهند هر منظومه ای که با معرفت ساخته شود و عادلانه اداره گردد و عاشقانه حمایت شود قطعا به نتیجه مطلوب یعنی رشد (عشق) خواهدرسید.
A
سرمایه سازان براساس فکرمولد توسعه طلبی اولین بنیان گذاران زمین متحد هستند لیکن در باور برخی صاحبنظران گفتمان جهانی شدن به ایجاد یک بازار آزاد جهانی و تحکیم سرمایه داری انگلیسی-آمریکائی درمناطق اقتصادی عمده ی دنیا کمک می کند یعنی ایدئولوژی جهانی شدن مانند نوعی (اسطوره ی ضروری) عمل می کند که سیاستمداران و دولت ها از طریق آن شهروندان خود را برای برآوردن نیازهای بازار جهانی تربیت می کنند براین اساس تعجب آورنیست که بحث جهانی شدن مانند طرح نولیبرالی بسیارشایع شد طرح مذکور حاصل اجماع واشنگتن برای آزادسازی .خصوصی سازی.برنامه های تعدیل ساختاری و محدودترکردن دولت می باشد و جای پای خود را در موسسات مالی غربی مانند صندوق بین المللی پول محکم کرده است... هرچندبانک جهانی جانشین امپراطوریهای رسمی همانند گروه هفت ( آمریکا.آلمان.فرانسه.کانادا.انگلستان.ژاپن و ایتالیا) شده اماهمچنان براین باورم که در نظامهای آزاد و سودمحور چه سرمایه داری اخلاق مدار و چه سرمایه سالاری اخلاق گریز سرانجام چاره ای جز تشریک منافع به سود اعتدال بین المللی نخواهدبود و آنچه زمین جهانی شده ی امروز ما را در فردائی نیرومند متحدمی کند تنها و تنها رمزی با کد منظومه معنوی وحدت است.
A
درمباحث قبلی گفتم که هرآنچه از حانب خدا می رسد حق است و خداوند عادل مطلق است و اشاره کردم که وظیفه ی مردم رسیدن به نخبگان و کمال است براین اساس توضیح رابطه ی عدالت مساوی ظلم چنین است که شکل ارتباط یک پروتون با الکترونها ظالمانه است چرا که پروتون نیرومند و الکترونها ضعیف هستند لیکن همزمان این ارتباط عادلانه است چرا که الکترونها به یک هسته ی مثبت و عادل نیاز دارند. و درنهایت عملکرد پروتونها عدل و ظلم آنها را اثبات می کند بنابراین وظیفه تمام قدرتها راهنمائی زیرمجموعه ها برای رسیدن به کمال است یعنی استاد وظیفه دارد که دانشجویش را عادلانه هدایت کند دربحث ظهور آنجا که حضرت آقا برای میلیاردها منتظر مسلمان و مسیحی و غیره انتظارفعال را توصیه می فرمایند یعنی صبرمساوی حرکت یا انتظار فعال همزمان با فعالیت عادلانه و خردمندانه برای زندگی بهتر و عادلانه. براین پایه هرفرد باید به قدر توانش همین امروز فکر و دنیا و آخرت را بسازد ...
افسانه عشقشان سالها درآن شهرکوچک پیچیده بود سرانجام یک روز تصمیم گرفتند به عشقشان خیانت کنند البته با امکاناتی که داشتند تصمیم سختی بود اما چاره ای نداشتند عشق آنها را کورکرده بود در حالیکه برای زندگی باید چشمها را باز نگاه داشت.هادی و هدی روی بام همسایه سر قرارشان حاضرشدند و با کلید مش ممد که برای تهیه نخودسیاه کبوتراش بیرون رفته بود درب آلونکش را باز کردند و داخل شدند آنجا هتلی چندستاره نبود ولی حرف مش ممد درگوششان بود که ماهی را هرجا که از آب بگیرند تازه است بنابراین در آن زمان هر خلوتی برای آنها بهشت بود هردو کمی سرخ شده بودند هادی یک بار دیگر ازهدی پرسید می خواهد عاشق بمانند یا عاشق باشند و با اشاره شیرین هدی با اطمینان کامل به عشقشون خیانت کردند حالا دیگه آنها دختروپسری عاشق و معشوق نبودند بلکه آقا و خانمی عاشق بودند که عاشقانه و باآرامشی نسبی برای آینده ای روشن تحصیل می کردند. از آنجائیکه هادی و هدی بناچار جدا از یکدیگر زندگی می کردند در تنها ساعتی که روزانه در هتل مش ممد فرصتی برای باهم بودن داشتند درسهای زندگی را مرور می کردند آنها پس از گرفتن دیپلم به شهرشان که در زلزله چندسال قبل ویران شده بود بازگشتند تا با اصالت زندگی کنند ...
A
عشق گره ای کور است که با وصال بینا وشکوفا می شود لیکن دختران وپسرانی که ابتدا با گره ای بنام پیوند وارد زندگی مشترک می شوند قطعا از عشاق جلوترند! در هر صورت احساس عشق پس از وصال می تواندعشقی حقیقی و ضامن رشد و بقا شود که می توان آن را زندگی سبز دانست عشقهای قبل از ازدواج از جنس شرک! و شراکت و حدکثر علاقه هستند که پس از ازدواج ازنوع وحدت و یگانگی می شوند.قانون هم از جنس فرد است و نماد وحدت است مردم قانون مدار متحد هستند هرگاه بند یا بخشی از قانون اشکال داشته باشد بهترین ابزار اصلاحش همان قانون است. هرچیزی که ازجنس وحدت باشد مردم دوست دارند گاهی اعتراض مردم به قانون مانند فریاد راننده نسبت به برگ جریمه، واکنش طبیعی نسبت به اجرای قانون است نه لزوما خود قانون. به باورم دانش کامل با دین کامل هرگز اختلاف پیدا نمی کند در علم ودین مرد همواره محورخانواده است لیکن ممکن است یک زن به لحاظ علم وثروت صدها مرد را به خدمت بگیرد که دراین صورت گفته می شود او فردی است که به لحاظ حقیقی زن ولی به لحاظ حقوقی مانند مرد است! بنابراین زنان می توانند در زمان و مکان به لحاظ حقوقی تغییرماهیت دهند ...
A
خانواده کوچکترین جامعه انسانی است که از یک مرد و یک زن تشکیل میشود دراین خانواده فرزندان نقش ریشه و استحکام و گسترش خانواده رادارند درحالت نرمال زن خانه دار ونسبت به محیط کار چشم و گوش بسته است لیکن تمامی رشد اجتماعی خودش را مدیون مرد خانواده! می باشد و مرد نیز به عنوان نان آور خانواده زن را به خود عادت می دهد اگر مرد در سن بیست و یک و زن درسن چهارده سال با هم ازدواج کنند شیرین ترین زندگی را بنا می گذارند آنها به نوعی باهم رشد و به یکدیگر عادت می کنند ازدواج درسنین بالاتر در شرایطی موفق است که هم زن و هم شوهرش دارای درک متقابل و دانش باشند و همواره اعتماد متقابل را در یکدیگر تقویت کنند و نسبت به هم وفادار باشند مرد باید همسرش را درک کند به خصوص همسری که تحصیل کرده است نه صرف داشتن مدرک. که به خاطر حضورطولانی مدت در محیطهای آکادمیک و فرهنگی یا کاری کاملا با واقعیتهای اجتماع آشنا است. لذا مرد برای حفظ آرامش و بقای خانواده می بایست نهایت کوشش را برای رضایت همسر محبوبش به کار بندد و شعارهای دوران جوانی و جاهلی! را به دور اندازد مرد باید محبت خودش را به زن ثابت کند از خریدیک شاخه گل . تا انواع شگفتانه ها! مرد باید هر روز برای همسرش به روز باشد وسعی کند محبتش را به زبان آورده خاطرات رمانتیک خودشان را گسترش دهد مرد باید حرمت همسرش را درجمع گوشزد کند تا دیگران هم برای حرمت عشق آنها احترام قائل باشند . زن و مرد باید تنپوش جسم و روان همدیگر باشند مرد باید با چشم و دلی سیر خانه را به سوی اداره ... ترک کند و با قلبی تشنه ودستی پراز محبت به خانه بازگردد . مرد باید مراقب بارشیشه همسرش باشد تا فرزندش غذای سالم بخورد نه ترشحات سمی ! مرد و زن باید عشق خودشان به خانواده را در ذهن کوچک نوزاد جا اندازند و دربزرگسالی همواره با رفتاری مودبانه و پرمهر به نوجوان خودشان آرامش هدیه دهند مرد باید هوای انرژیهای مثبت و معنوی خانواده را داشته باشد مرد باید دموکراسی را از خانه شروع کند و به رای جمع خانواده احترام گذارد.برای مثال مادر و پدر باید شب قبل. تکلیف غذای فردا را روشن کنند آنها باید با اعلام مواد خوراکی موجود در منزل نظر فرزند سخنگویشان را جویا شوند که مثلا از بین سه غذای کتلت. ماکارونی و قرمه سبزی کدام را برای ناهار آماده کنند هرچه سطح مشارکت در تصمیم های جمعی خانواده بالاتر باشد خانواده به خصوص فرزندان شادتر خواهند بود و البته فرزندان افرادی کارا و مسئولیت پذیر بار خواهند آمد اعضای خانواده باید بیاموزند که خودشان را بادیگران مقایسه نکنند که ...
نظام اسلامی ضامن دنیا و آخرت مردم است و در اسلام باید مسلمان بتواند بر حریم و حقوقش مسلط باشد براین اساس هم فرد و هم جامعه باید مرتبا بروز و آگاه باشند در کتاب خط امان استاد آیت الله کاشانی به نقل از الکافی آمده است که از امام هادی ع می پرسند اکنون معجزه برای اثبات اسلام چیست؟ و ایشان می فرمایند عقل.(خردجمعی) همان عقلی که راه صحیح را از غلط جدا می کند و راه درست را تائید می کند بنابراین می توان گفت که حکمت و عقل فطری (نیمه راهنما) درزمان و مکان اعتدال را تشخیص می دهد بنابراین تجویز نسخه ای واحد برای کل جوامع دشوار است چرا که افراد شرایط و روحیات گوناگونی دارند لیکن تمام انسانها حقوق مهم و حداقلی دارند که باید همواره مراقبت و محافظت شوند.
A