زباله ی فکری هرآن چیزی است که باعث رنج ذهن آدمی است و سلامت عاطفی او را بیمارمی کند تصاویرآنچنانی مجازی و یا واقعی اگر فورا ایجاد زباله نکنند درنهایت توقعاتی را درانسان بوجود می آورند که غالبابه دلیل تحقق ناپذیری به زباله تبدیل می شوند والبته پاک کردن زباله های انباشته شده بسیارهزینه بر خواهندبود وقتی فردی به فردی دیگر که قادر به پاسخگوئی نیست ناسزا می گوید در ذهن او زباله تولید می کند البته تعاریف همیشه نسبی هستند برای مثال حرف بی ربط یک کودک به یک انسان بزرگ در شرایط عادی مانند شوخی است.یک دانه ی گندم در یک بشقاب برنج زباله دیده می شود ولی همان دانه در وسعت یک خانه چشم گیر نیست.احساسی که دیدن یک جسد در ذهن یک پزشک یا حتی مرده شور ایجاد می کند با زباله ای که درفکر یک طفل ایجاد می کند برابرنیست. حرکت جهان به سوی زندگی پاک،انرژیهای پاک و دنیا و فکرپاک است نانی که به موقع ودرست پخته و مصرف شود هیچ گاه زباله نمی گردد براین اساس برای آنکه سلامت فکری و عاطفی جامعه تضمین شود باید به سمتی حرکت کرد که اصولا زباله های فکری تولیدیاانباشته نشوند و درمسیر سبز و طبیعی زندگی اتوماتیک و صحیح تبدیل شوند البته تا آن زمان بناچارهمچنان باید نانهای خشک را با ظروف تعویض کرد!
استاد هرجائی رفتند ودر هر بحثی که ورود کردند بانی تحول شدند چه فلسفه چه معارف چه هنر حتی همانطور که بسیاری از شما می دانید ایشان در ورزش هم کولاک کردند و ده سال قبل درفوتبال توانستند در آخرین دقیقه گل طلائی ایران را داخل دروازه ی ایتالیا کنند که باآن ما توانستم وارد جام جهانی شویم روش استاد در سخنرانی تابع اصل زیبا بگو کوتاه بگو هرآنچه خواهی بگو است این شما و این استاد دکتر نیک سخن ...
استاد: خیلی از تشویقها و محبتهای شما عزیزان سپاسگذارم . عزیزان من، زندگی یعنی قانون، اولین قانون هستی میگوید صفر مساوی بینهایت یعنی یک ماهیت جدید ، این را که یادبگیریم یعنی بیست، ولی آیا بیست همیشه و همه جا !؟ یادتان باشد زندگی شماهمیشه جائی بین صفرتانهایت است اگر همه به قانون احترام بگذاریم شهرمان گلستان می شود اگر قانون را نمره بیست بدانیم حریم و شعاع قانون از 12 تا بیست است ولی زیر 12 حتماتجدید است حال سوال این است چه کسی باید بیست شود؟ پاسخ: هرکه در هر شغلی که دارد باید بیست شود. آیا جراح قلب می تواند با یک اشتباه 19 شود! خیر . چون اولین اشتباهش ممکن است باعث مرگ بیمارشود. آیا مهندس می تواند اشتباه کند! آیا خلبان می تواند اشتباه کند؟ خیر. پس در اجرای قوانین هرکه درهرشغلی که هست باید سعی کند بیست شود قاضی درقضاوت بیست شود ناجی در نجات بیست شود مهندس رایانه بیست شود ولی خانم یا آقای مهندس در باقی قوانین زندگی حق دارد تا باگرفتن 12 تا 20 قبول شود.مهندس می تواند درشناکردن 14 شود در رانندگی 15 شود یعنی می تواند از چراغ قرمز عبورکند به شرطی که اگر جریمه شد جریمه اش را بپردازد می تواند سرعت غیرمجاز برود! ولی اگر تصادف کرد دیگر تجدید است و پول راه گشا نیست. سینما رفتن یک حرکت بیست اجتماعی است ولی آموختن از فیلم 20نمره دارد اگر کسی با تماشای فیلم چارلی چاپلین لباس پوشیدن او رایاد بگیرد 11 می شود اگر سادگی او رایادبگیرد 15 می شود اگر شادکردن مردم را یاد بگیرد بیست می شود ولی اگر دزدی یاد بگیرد تجدیدمی شود لذا ما وظیفه داریم به کودکان خانواده فرهنگ فیلم دیدن را آموزش دهیم چرا که سالم ترین فیلمها نیز بدون فرهنگسازی بی اشکال نیستند البته ما با 2500 سال تمدن و تاریخ مدون جزو بافرهنگ ترین کشورها هستیم و من مطمئنم ادب ایرانی همیشه نمونه است خب دانشجویان عزیز مثل همیشه به اندازه ای که صحبت کردم درخدمت شما هستم تا هرسوالی دارید بپرسید نفر اول لطفا بفرمائید...
دانشجو: استاد ضمن عرض خیر مقدم، چرا کفش شما پاره است؟
"اتم
همانند یک منظومه شمسی کوچک است در مرکز اتم یک هسته بسیار کوچک قرار دارد
که از نظر الکتریکی دارای بار مثبت است و تقریباً تمام جرم اتم را تشکیل
می دهد به دور این هسته ذرات کوچک و بسیار سبکی که دارای بار الکتریکی منفی
هستند یعنی الکترونها در حرکت هستند"
این اتمها . مولکولها و درنهایت جهان ما را تشکیل می دهند یعنی دنیا در
اثر تضاد قطب مثبت و منفی از اتمها شروع و در تضاد روز و شب .سرما و گرما .
نر و ماده و ... ادامه پیدا می کند خب هر کدام از این مدارها نقطه آغاز
(صفر) و پایان (نهایت نسبی) دارند ... لذا ما این دو نقطه شروع از صفر
و پایان در نهایت را در معنای تمام رویدادها و زندگیهای اطرافمان می بینیم
مثلا نوزادی متولد و صدسال بعد می میرد ظاهر زندگی این شخص پوچ به نظر می
رسد چون مداری تکراری را طی کرده و در نهایت دوباره نابود شده ولی می دانیم
که او در نهایت ( مرگ ) نابود نشده بلکه تغییر ماهیت داده و جسمش دوباره
خاک شده و روحش به روح افلاکی و خدائی بازگشته ... در مثالی دیگر ما زمین
را مسطح می بینیم ولی اگر نسبت به سایر مردم در نهایت ارتفاع در آسمان
قرارگیریم آنوقت زمین را گرد می بینیم یعنی ماهیت ما عوض می شود درنتیجه ما
فضانورد و زمین برای ما مدور دیده می شود یا در مثالی دیگر زائرین خانه ی
خدا با گشتن به دور این خانه تغییرات آشکار و پنهانی می کنند که حداقلش آن
است که حاجی می شوند و حداکثرش را هم خدا می داند که چگونه هریک از آنها در
بازگشت به دیارشان هسته ای مثبت برای مردمان می شوند بنابراین همانطور که
فیزیک وجودات بر اساس حرکت در مدار صفر تا بی نهایت در حال تکرار و تغییر
هستند تمام ابعاد روحانی زندگی ما هم این حرکت را تجربه وصفر را در
نهایت بازیافته تغییر می کنند و در فاصله این دو نقطه زندگی جریان دارد و
مرتبا تغییر می کند لذا ما خداوند را نمی بینیم چون در نهایت مطلق است ولی
او را با تمام وجود حس می کنیم و اخبارش را از کتب آسمانی و پیامبری که
معراج رفت شنیدیم ! امیدوارم منظورم درک شده باشد نهایت در نسبتی قابل درک
است و ...مساوی صفر! است . والبته وجود دارد.
هرآنچه را خداوند آفریده است حلال و مفید به حال نظام وحدت است لیکن تمام این حلالهای پروردگارمتعال برای انسان حرام است مگرآنکه نام خدا را برآن جاری کند که این همان حق الله است لیکن در باب حق الناس باید دید که آیا حلال خدا با جسم انسان سازگار است یا خیر.چرا که وجود بسیاری از پدیده ها در نظام وحدت معنا و مفهوم دارد بنابراین باید دید که آیا حلال خدا در تملک دیگری است یا خیر هنگامی که شما لقمه ای را بالا می برید وقتی حلال است که بدانید لقمه متعلق به دیگری نیست بعد بدانید که گرسنه دیگری نیست اگر انسان گرسنه ای باشد آن لقمه حرام است مگر آنکه مالیات و سهم الناس آن لقمه پرداخت شده باشد اگر حق مردم را پرداختید ولی باز هم لقمه از گلوی شما پائین نرفت عواطف شما و راهنمای درونتان خوشحال نبود احتیاط برآن است که لقمه را در خلوت و یا جمعی که هم لقمه شما هستند مصرف کنید و گرنه این را بدانید که هرآنچه را خداوند مهربان با سخاوت الهی اش آفریده حلال.حقیقت و عادلانه است و تمامی قوانینی که در کتاب خدا برای فردیت انسان آمده ضامن سلامت فکری و عاطفی آدمی در نسبتی معقول با جامعه است و تمامی قوانینی که برای جمع و جامعه می باشد برای سلامت و رشد اجتماع است .
در همین زمان یکی از حاضران از حکیم پرسید: استاد آیا شما به آنچه می گوئید عمل می کنید؟
حکیم با تبسم گفت: برای ماندگاری انسان و انسانیت در نظام الهی انشاالله سعی همه باید رعایت هر چه بیشتر همین نکات باشد لیکن عامل بودن و موفقیت شرایطی دارد، ما هربار که عمل کردیم یا عینکمان جاماند یا دستکشمان گیر کرد یا تیغ را گم کردیم!
استاد در میان خنده ی حضار ادامه داد
: دانستن ارزش است لیکن مهارت نعمتی است که در گذر زمان بدست می آید.
جسم انسان را اگر سیستمی همانند ماشین (اتومبیل) بدانیم می توانیم سوخت آن را اکسیژن بدانیم وهر قسمت از بدن را به نوعی تفسیر وتحلیل کنیم لیکن آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که این اتومبیل برای توقف ساخته نشده و آشکار است که بدون شتاب وظیفه دارد که در طول بزرگراه دنیا به مقاصد گوناگونی برسد واین اتومبیل برای طی طریق به چهار چرخ عالی و متناسب با بدنه نیازمند است که من آن چهار چرخ را الف:خوراک ب: پوشاک: پ: مسکن ت: همسر تعریف کرده ام که انسان با تمرکز و تسلط برآنها قادر خواهد بود مسیری برای زندگی تعریف و با سطحی مناسب از ایمنی به حرکت همراه با آرامش در آن ادامه دهد.
اقتصاد و فرهنگ دوبال رشد و سعود جوامع هستند در اقتصاد هر تولید یا خدمتی دارای فرهنگی است که نوع مطلوب آن می باید ریشه در فرهنگی معنوی داشته باشد.برای مثال همانطور که یازده سال قبل دراینترنت بیش بینی کردم امروزه دردنیای صنعت دوربینهای بسیارکوچکی ساخته می شود که لنز آنها با چشم غیر مسلح به آسانی قابل رویت نیست و همانند گوشیهای موبایل درغالب وسایل الکترونیکی چند منظوره از تلویزیون تا نوت بوک و تبلتها قابل نصب هستند و البته مفیدترین کاربرد را در تجهیزات پزشکی دارند. لیکن آن چیزی که این تکنولوژی ها را درخدمت آرامش بشریت قرار می دهد فرهنگ بالای معنوی است. گفته می شود که فرهنگ اقتصادی کشورهای تک محصولی غالبا یکسویه است و به اعتقادکارشناسان درآمدهای نفتی عملا ثروتی مجازی برای اقتصاد سالم و گردش مالی کشوربوده و محدودیت فروش آن فرصتی برای رشد اقتصاد با فرهنگ مقاومتی و به عبارت دقیق حضرت آقا مقاوم سازی اقتصادخواهدبود بنابراین پیش فرض. قدم بعدی باید حمایت از الویتهای اقتصادی همانند صنایع پایه کشاورزی.نساجی.فولاد...به سود تولید داخلی باشد و گام بعدی ایجادعزم ملی ازطریق ترویج فرهنگ خودباوری و مقاومت است در اقتصاد و فرهنگ مقاومتی ایرانیان می باید نشاط و انگیزه کافی برای مصرف کالای داخلی به سود اشتغال و کارآفرینی و درنهایت افزایش ثروت ملی را با مشارکت یکدیگربوجود آورند. در فرهنگ مقاومتی به سه اصل طلائی می باید توجه ویژه داشت . اصل اول: حفظ کرامت انسانی اصل دوم: تعاون و برادری و اصل سوم: ایجاد بیشترین حق انتخاب ممکن
درجهان امروز که انبارهای تسلیحاتی انسانیت را زیر سوال برده اند می توان به ارتقای ارزشهای انسانی و معنوی با تولید آرامش از طریق اقتصاد و فرهنگ امیدواربود و درنهایت کلید موفقیت دراین هیاهو مدیریت جهادی است مدیریتی که براساس جهاد(ایثار و ازخودگذشتگی) و صداالبته سرعت کافی باشد یک مدیر جهادی فرهنگ می باید آرامش و منافع ملی را بر سلایق فردی ترجیح دهد یک مدیرجهادی اقتصاد می باید منافع ملی را بر منافع حزبی ترجیح دهد و درنهایت قطعا افتخار یک مدیر جهادگر خدمت به مردم و دوستی با خدا است در باورم اگر مدیران جهادی با روشهای گوناگون مدیریتی چهارچرخ اولیه زندگی ایرانیان را به گونه ای بگردانند که آنها بتوانند عاشقانه در مسیر رشد مادی و معنوی (آرامش) به سود چرخ تولید ملی (اقتصادمقاوم) حرکت کنند انشاالله شعارامسال محقق و در طول زمان کاملتر خواهدشد.
هرآنچه خداوند خلق کرده است حلال و مفید به حال آفرینش است لیکن تمام این حلالها ی خدا برای انسان حرام است مگرآنکه نام خدا را برآن جاری کند که این حق الله است. لیکن در باب حق الناس باید دید که آیا حلال خدا با جسم انسان سازگار است یا خیر. چرا که وجود بسیاری از پدیده ها در نظام وحدت معنا دارد. باید دید که آیا حلال خدا در تملک دیگری است یا خیر وقتی شما لقمه ای گران را بالا می برید وقتی حلال است که بدانید لقمه ی فرد دیگرنیست. بعد بدانید که گرسنه دیگری نیست.اگرانسان گرسنه ای باشد آن لقمه حرام است مگر مالیات یا سهم الناس آن پرداخته شود اگر حق مردم را پرداختیدولی بازهم لقمه از گلوی شما پائین نرفت سلامت عاطفی نبودید و راهنمای فطرت شما خوشحال نبود احتیاط برآن است که لقمه را درخلوت و یا جمعی که هم لقمه شما هستند مصرف کنید وگرنه این را بدانید که هرآنچه خداوند متعال در نظام وحدت آفریده است حلال.حقیقت و عادلانه است و تمامی قوانینی که برای فردیت انسان در کتاب خدا تعریف شده ضامن سلامت فکری و عاطفی آدمی در نسبتی معقول با جامعه است و تمام قوانینی که برای جمع و جامعه می باشد ضامن سلامت و رشد اجتماع است. دراین زمان یکی از حاضران از استاد پرسید: جناب استاد آیا شما به آنچه می گوئیدعمل می کنید؟
استاد: برای ماندگاری انسان و انسانیت در نظام الهی انشاالله سعی همه باید همین باشد لیکن عامل بودن شرایطی دارد ما هربارعمل کردیم یا عینکمان درآن جا ماند یا دستکشمان جاماند یا تیغ را گم کردیم! دانستن ارزش است لیکن مهارت نعمتی است که در گذر زمان از مکان بدست می آید.
صفرمساوی بینهایت رابطه ای فلسفی و مهم است که با آن تمامی تغییرات قابل تحلیل است این قانون همانطور که عبارت یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود سرآغازقصه هااست و نیز مانند رابطه پایه حسابداری، به صورت یک دستگاه فکری در توضیح و تحلیل تمامی وقایع و تغییرات اساسی،کاربرد دارد و بنابرفرمایش حضرت آقافلسفه ابزار تعقل است. شاید اولین چیزی که در این رابطه چشم گیراست تضادآن باشد. همان تضادی که نه تنها در عالم معنا که درعالم ماده نیز به صورت مغناطیسی از هسته مثبت و الکترونهای اتم تا وسعت کهکشانها وجود دارد این رابطه قادراست خیروشر، روز و شب، نیمه های راهنما و انگیزشی انسان و تمامی روابط مشابه را تفسیر و تحلیل کند یکی از آرزوهای مردم زمین دسترسی به امکانات مادی و معنوی در سراسر دنیابوده است.و بهترین دلیل این ادعا علاقه ی مردم به داشتن ویزا یا گذرنامه ای است که با آن قادر باشند به سرعت وآسان در سراسرجهان تردد کنند این فکرمولد، اراده ای برای ایجاد زمین متحد و پیش بینی آن است که تکنولوژی به تحقق آن کمک قابل توجهی کرده امروزه انسان قادراست در چند ساعت هزاران کیلومترمسافت راطی کند و می تواند در یک ثانیه نظر یا تصویرش را در دنیا منتشرکند. که تمام این دست آوردها نیمه ی روشن و خیر تکنولوژی است لیکن همانطور که قبلا تشریح کرده ام جسم و روان انسان رابطه ای مستقیم با یکدیگردارند و همانطور که جسم انسان پوشش دارد روان او هم به حجابهای عاطفی و روانی مشترکی مانند پوشاک،مسکن و همسر...نیازمند است. مطالعه انسان نشان می دهد که مردم همواره چیزی برای پنهان کردن دارند، گاهی افراد گنجی را پنهان می کنند و گاهی فقری را، براین اساس روی ناهنجار تکنولوژی آنجائی است که می تواند از حجابهای عاطفی و روانی مردم حتی زبان! آنها عبورکند. درمسیر تحقق اراده مردم برای داشتن فرصتهای برابر در سراسر زمین متحد قوانین جهانی بسیاری وضع شده و می شود لیکن آنچه به عواطف،اخلاق و باورهای معنوی مردم زمین برای اتحاد کمک می کند وجود هسته ای مثبت و عادل یعنی قانونی در زمینه ی حمایت از حقوق عاطفی و معنوی انسانها در رسانه های جهانی علاوه بر قوانین دیگری همچون توافقهای اقتصادی است.چنین قوانینی درنهایت می توانند زمینی سالم و متحد را برای رشد و تعالی انسان تضمین کنند ...
A
*فکرمولد با دستگاه فطرت (نیمه های راهنما و انگیزشی) انسان سازگاراست.
*پیش بینی فوق را درسال ۱۳۸۲ درمقاله ی ظهور ودر جمعی دانشگاهی و اینترنت منتشرنمودم
محصل که بودم درکلاس تعلیمات دینی آموختم که ازدواج یکی از بهترین سنتهای پیغمبر(ص) است که به تنهائی می تواند نیمی از دین انسان را کامل کند.آن وقتها هرسال درتعداد زیادی جشن ازدواج دوست و فامیل شرکت می کردیم اگر درست درخاطرم باشد یک شب که تلویزیون تماشا می کردم حاج آقای قرائتی برنامه داشتند و ایشان خطاب به جوانها می گفتند اگر به فکرخانواده شهدا نیستید دلتان برای مردم زحمتکشی که خواب هستند بسوزد.یعنی چی که دنبال ماشین عروس بوق بوق می کنید؟به نظرم حرف ایشان کاملا درست و منطقی بود ولی مردمی که تشنه ی نشاط بودند و جشن ازدواج را تنها یک شب می دانستند گاهی برای ماشین غریبه ها نیز بوق می زدند! آن روزگار بیشتراوقات هر گاه جشنی به پایان می رسید تازه سفره ی سخن چینی های بیهوده باز می شد که چرا شیرینی اینقدر بود و میوه آنقدر! چرا غذا تنوع نداشت! مهریه عروس خانم چقدربود!چرا تالار نگرفته بودند... خلاصه با همین زبانهای کوچک آنقدر گفتیم و گفتندومقایسه کردیم که سطح توقعات را در تجمل گرائی به جائی رساندیم که حالا اگرقرارباشد کسی جشن بگیرد فقط باید به هتلها یا باغهای آنچنانی فکرکند! که درنتیجه به جای سالی چندبارحضوردرجشنهای مقدس ازدواج می باید هرچندسال یکبار منتظر کارت دعوت بود! این درحالی است که اگر آمربه معروف و ناهی از منکربودیم و درزندگی خود و دیگران با مثبت اندیشی نیمه ی پرلیوان را می دیدیم واگر همگی به کتاب خداوند و آیاتی مانند آیه سی و دوم سوره ی نور باور داشتیم با کمی یکدلی و مدیریت اجتماعی چه بسا کهاکنون کشوری یکصد میلیونی و شادتر بودیم.
حرف آخر آنکه در دنیای امروز شاید امرونهی حسینی و ایثار برای همگان میسر نباشد لیکن اگردرک کنیم که در جوامع همواره نیمی از کرامت و آسایش هر فرد به دست جمع و جامعه است آنگاه قطعا هریک به طریقی صادقانه از امرونهی عادلانه حمایت خواهیم کرد.
استاد هرجائی رفتند ودر هر بحثی که ورود کردند بانی تحول شدند چه فلسفه چه معارف چه هنر حتی همانطور که بسیاری از شما می دانید ایشان در ورزش هم کولاک کردند و ده سال قبل درفوتبال توانستند در آخرین دقیقه گل طلائی ایران را داخل دروازه ی ایتالیا کنند که باآن ما توانستم وارد جام جهانی شویم روش استاد در سخنرانی تابع اصل زیبا بگو کوتاه بگو هرآنچه خواهی بگو است این شما و این استاد دکتر نیک سخن ...
استاد: خیلی از تشویقها و محبتهای شما عزیزان سپاسگذارم . عزیزان من، زندگی یعنی قانون، اولین قانون هستی میگوید صفر مساوی بینهایت یعنی یک ماهیت جدید ، این را که یادبگیریم یعنی بیست، ولی آیا بیست همیشه و همه جا !؟ یادتان باشد زندگی شماهمیشه جائی بین صفرتانهایت است اگر همه به قانون احترام بگذاریم شهرمان گلستان می شود اگر قانون را نمره بیست بدانیم حریم و شعاع قانون از 12 تا بیست است ولی زیر 12 حتماتجدید است حال سوال این است چه کسی باید بیست شود؟پاسخ: هرکه در هر شغلی که دارد باید بیست شود. آیا جراح قلب می تواند با یک اشتباه 19 شود! خیر . چون اولین اشتباهش ممکن است باعث مرگ بیمارشود. آیا مهندس می تواند اشتباه کند! آیا خلبان می تواند اشتباه کند؟ خیر. پس در اجرای قوانین هرکه درهرشغلی که هست باید سعی کند بیست شود قاضی درقضاوت بیست شود ناجی در نجات بیست شود مهندس رایانه بیست شود ولی خانم یا آقای مهندس در باقی قوانین زندگی حق دارد تا باگرفتن 12 تا 20 قبول شود.مهندس می تواند درشناکردن 14 شود در رانندگی 15 شود یعنی می تواند از چراغ قرمز عبورکند به شرطی که اگر جریمه شد جریمه اش را بپردازد می تواند سرعت غیرمجاز برود! ولی اگر تصادف کرد دیگر تجدید است و پول راه گشا نیست. سینما رفتن یک حرکت بیست اجتماعی است ولی آموختن از فیلم 20نمره دارد اگر کسی با تماشای فیلم چارلی چاپلین لباس پوشیدن او رایاد بگیرد 11 می شود اگر سادگی او رایادبگیرد 15 می شود اگر شادکردن مردم را یاد بگیرد بیست می شود ولی اگر دزدی یاد بگیرد تجدیدمی شود لذا ما وظیفه داریم به کودکان خانواده فرهنگ فیلم دیدن را آموزش دهیم چرا که سالم ترین فیلمها نیز بدون فرهنگسازی بی اشکال نیستند البته ما با 2500 سال تمدن و تاریخ مدون جزو بافرهنگ ترین کشورها هستیم و من مطمئنم ادب ایرانی همیشه نمونه است خب دانشجویان عزیز مثل همیشه به اندازه ای که صحبت کردم درخدمت شما هستم تا هرسوالی دارید بپرسید نفر اول لطفا بفرمائید...
دانشجو:استاد ضمن عرض خیر مقدم، چرا کفش شما پاره است؟
آرامش در اوج خودش انسان را بی قرار و آماده ی تحرک می کند و صدالبته حرکتی که از دل آرامشی طبیعی،کامل و سالم پدیدار می شود قطعا بهتر و حتما مفید خواهد بود بنابراین برای حل مسائل بهترین و اولین راه حل برقراری آرامش است ولی عزیز دل برادر هرگز آرامش را تجربه نکرد که اگرداشت آنگونه نمی بود درحال نوازشش صورتم را روی گونه هایش گذاشتم با تمام وجود می خواستم از او بپرسم چرااا؟ ولی می ترسیدم سوال کنم چرا که قادر نبودپاسخ دهد می خواستم بگم بی خیال من. برای فرزندوهمسرت زنده بمان آنقدر که بتوانی ببخشی و بخشیده شوی! اما انگار که نمی خواست! فکرم کارنمی کرد می خواستم مطمئن باشم که هنوز هم شهامتش را دارد می خواستم بگم باید به آرزوهای قشنگی که داشتی برسی اما همیشه آخر فریاد سکوت است. می خواستم بگم نوشتن برای من همانقدر سخت شده که تنفس و حرف زدن برای تو. اما با هر قطره اشکی که در گوشه چشمش می درخشید ترسان می شدم که مبادا ناامیدشده! خاطرات کودکیها را برایش یادآوری کردم ولی دیگر چاره ای نداشتم رنگ و روئی برایش نمانده بود به سختی یامولاعلی می گفت.من هم برایش از خداوندکمک می خواستم .کم کم باور کردم که نمی توانم باورکنم بابی قراری صبوری! کردم تا آرام چشمانش را بست ...
در جامعه شناسی اسلامی که برمبنای ارزشهای کتاب خداوند استوار است مهمترین نیازها و محافظهای جسمی و عاطفی و حتی روانی انسانها خوراک.پوشاک.مسکن و همسر است که براساس کتاب خداوند سه محافظ مهم پوشاک.مسکن و همسر را می توانیم حجاب یا مراقب نام گذاری کنیم به این معنا که قادرند ارزشهای مردم را در مقابل یکدیگر برای حفظ حداقل های کرامت انسانی و تعادل و تعالی انسان مراقبت کنند تمام انسانها برای رشد و کرامت به این حفاظها نیاز دارند برای مثال حجاب خانمها در خانه یا مدرسه و میهمانی و مسابقات ورزشی متفاوت هستند همینطور پوشش مردان در ادارات یا هنگام سربازی و یاشنا مختلف است که تمام این تفاوتها حفاظت هستند.انواع حجابها ضامن آرامش (نشاط،آسایش،تمرکز)هستند.هرحجابی همزمان هم وظیفه مراقبت و هم وظیفه محافظت ازانسان رادارد لیکن درباره ی حجابهای گرانی همچون مسکن پاسخ چنین است که مهم. کارکرد آنها است برای مثال شخصی ممکن است درخانه پدری یا سازمانی(اجاری) و یا شخصی باشد که درهر صورت اگردرخانه احساس آرامش و امنیت کند صاحب خانه است درحالیکه اگر در کاخی امن و گران و اختصاصی باشد ولی احساس آرامش نداشته باشد قطعا به لحاظ عاطفی و... دچار مشکل است چراکه احساس آرامش درمسکن دامنه ی وسیعی از نوع کردار و گفتار ساکنین تا حفظ حریم و حقوق آنها را دارا می باشد درجامعه شناسی ما افرادی که به چهار ضرورت اصلی آرامش(خوراک.پوشاک.مسکن و همسر) مجهز یا مسلط نباشند عملاکودکانی آسیب پذیر بنام فقیر هستند و در جامعه شناسی معنوی ما که مطابق با اسلام است وظیفه مراقبت از فقرا که در جوامع سرمایه داری بر عهده خانواده ها و درجوامع کمونیستی برعهده دولتها بوده است همزمان برعهده تمام افرادوجوامع است که این مهم به صورت نسبی و براساس امکانات و شرایط زمان و مکان قابل تحقق است.اصولا عمده تفاوت جوامع اسلامی با سایر جوامع غیرمسلمان در مدیریت همین چهارضرورت اولیه آرامش است.
A
الف:آیه ۱۸۷ سوره بقره اهمیت حجاب زیستی و عاطفی همسر را بیان می کند
ب: آیه ۲۳۴ سوره بقره اهمیت حجاب زبان را بیان می کند
روزی درمجلسی معنوی بودم که مردی گفت:بخدآ،درپاسخش با تبسمی سکوت کردم گفت:علی بودن برای مردی که یک دستش در دست رسول خدا و دست دیگرش در دست دختر بزرگوارپیامبرخداست طبیعی است هنرآن است که از دل خاک بیرون آیی و علی باشی...باتعجب فکرکردم آن را که پاک است از محاسبه چه باک است ما که هرگز ادعای خداوپیغمبری نکرده ایم دیگران هرطور دوست دارند فکر کنند.درآن روزگاردشوار به مردفرزانه ای رسیدم او به عنوان پاداش کتابی ارزشمند را به من هدیه داد باآنکه درشرایط مطالعه نبودم خواندمش و باور کردم که مبلغ آن کتاب قطعا انسانی مطهر و گره گشاست.نزدش بازگشتم وبرای حل مسئله ای قدیمی که ظاهرا ریشه در فلسفه ای داشت که در کنفرانسی دانشجوئی مطرح کرده بودم و بعدها شاخ و برگش با پیچکی پیچ در پیچ از مسئله ای صنفی مطبوعاتی تا بهار بالا رفت.همفکری کردم وایشان هم با قول مساعد واردگفتگو با افرادی شدند که گاهی از وسعت انعکاسش حیرت می کردم درطول سالهای مذاکرات به نتایجی کاملتر از مسئله ی اصلی رسیدیم که البته برخلاف تعادل بود و بدون آنکه درمورد کوششهای آن مرد قضاوتی کرده باشم فهمیدم که از حرف تا عمل و ازآن تا موفقیت هزاران دست آشکاروپنهان درکاراست که گردش ابر و باد و مه و خورشید و فلک تنها بخشی از آن است. آراستگی اجتماعی حقی انسانی در هر زمان و مکان است. و شفافیت درعهد و پیمان برای وفای به آن اهمیتی به اندازه ی همان پیمان دارد. درباور ما نمی شود خدارادریک فرد جمع کرد هرقدرهم که در نزد خدا ارزش هرانسان به قدرتمام دنیا باشد بازهم خدائی که باچشم ظاهر دیده شود خدای نیرومندی نخواهدبود می گویند دربرخی از عرفانهای ظاهری! شخصی را مثل خدامی دانند بعد می گویند مافلان غذارادوست داریم چون خدای ما دوست داردفلان ورزش رادوست داریم چون خدای مادوست دارد فقط کادیلاک سوارمی شویم چون خدای ما آن را دوست دارد براین پایه چنان افرادی که قادرنیستند بین حالات و علاقه های شخصی و حکمت انسانهائی که بزرگشان می دارند تفاوت قائل شوند خیلی روشنفکروآگاه نیستند.هرچند که چنان تقلید قدم به قدمی می تواند برمبنای اوج محبت و علاقه باشد ولی چنان روشی برخلاف اصول آرامش و موجب سرگردانی مردمان است مولای ما امیرمومنان علی ع در نهج البلاغه فرموده اند: بپرهیز که خود را دربزرگی همانند خداوند پنداری و درشکوه خداوندی همانند اودانی زیرا خداوند هرسرکشی را خوارمی سازد.با خدا ومردم و خویشاوندان و رعیتی که دوستشان داری انصاف را رعایت کن ... درپایان این مطلب به عنوان یک صاحب اندیشه از خداوند متعال برای تمام دوستانی که مطالبم را دنبال می کنند آرزوی آرامش می کنم.
مدیر برای هدایت موفق یک مجموعه می باید براصول اساسی آرامش مسلط باشد به نحوی که درکارش انگیزه و علاقه (نشاط) مجوز و سرمایه های لازم وضروری (آسایش) و درنهایت مهارت (تمرکز) را داشته باشد.واقعیت آن است که تاقرن بیست ویکم تقریبا تمامی روشهای مدیریتی سنتی و مدرن تجربه شده اند و تنها هنری که امروزه یک مدیرارشدنیازدارد بیش از جامع نگربودن و آینده نگری خلاقیت برای ترکیب روشهای مختلف مدیریتی در زمان و مکان در شرایط گوناگون است. درعلم کلان ما هر آدمی که همسر.زمین و خدا راداشته باشد می تواند خودش را مدیر بداندومدیریت کند لیکن مدیریت برنیروهای کار دیگر آرامشی منحصر به فرد را می طلبد. یک مدیر ارشد و احیاگر برای اثبات قدرتش یا باید سرمایه (آسایش) و یا مهارت (تمرکز) اختصاصیش را چاشنی (نشاط) علاقه اش در اعمال مدیریت کند و یا در نبود فرصتهای برابر و میدان عمل برای سرمایه گذاری و کسب مهارت در حالیکه بی تجربه مانده! توانش را در نظریه پردازی اثبات کند به گونه ای که افکارش مورد توجه اساتید و صاحبنظران منصف و متخصصین قراربگیرد. حقیقت آن است که درهزاره ی سوم ودربین هفت میلیارد انسان کمال طلب پدیده هائی مانند بیل گیتس نادرند.چراکه انسانها کم یا زیاد به محض ورود به محاسبات اقتصادی از محاسبات درونی فاصله می گیرند! با این وجودهستند اعجازگران تحول آفرینی که به کمک ایده هائی ناب و بی نظیر سایرین را به سوی هدفهای والا راهنمائی می کنند این معجزه گران احیاگر بیشتر شهودگرا هستند تا متخصص فنی! درپایان سه گروه تحول ساز را به نقل از کتاب معجزه گران هویژینسکی معرفی می کنم تا انشاالله مفید فایده باشد.
الف: تحول آفرینان اعجازگر "نظریه پرداز" که آفریننده و نواندیش و خلاق هستند
ب: تحول آفرینان اعجازگر " مشاور " که احیاگر. امیدبخش و روح دهنده هستند
پ: تحول آفرینان اعجازگر " مدیر " که رهبرانی شهودی.متهور وحماسه سازهستند
پادشاه سیاره بزرگ درسال بیست هزار شنی بر روی جایگاهی درخشان از الماس و در برابر تمام صفحات نوری سخنرانی منحصر به فردی را که از یکصد سال قبل نوید داده بود آغاز کرد ... من کرامت هفتم پادشاه کامل و عادل سیاره بزرگ درآغاز هزارمین سال میلادم به تمامی شما انسانهای خوب و شایسته درود و سلامی شاهانه می فرستم. من به نمایندگی از نسلی که قبل از همه دینامیت را ساخت و اتم را شکافت و از خط ستارگان گذشت با شما صحبت می کنم. ما پیشگامانی هستیم که توانستیم باتبدیل تهدیدها به فرصتها این سیاره را کنترل کنیم ما برای همگان آرامش و امنیت را برقرارکردیم. تمامی شما مردمان سیاره از لحظه ی بوجود آمدن با دست به دست شدن دست یکدیگر راگرفتید و با خوشحالی و آرامش والبته احساس آزادی زندگی کردید همه می دانیم که معنای زندگی چیزی غیر از انتخاب نیست و صدالبته بهترین انتخاب. کرامت و ارزشهای انسانی و معنوی است. من از حکومت برشما راضی بودم تا روزی که احساس کردم که این کافی نیست و هیچ نشاطی بالاتر از محبت مردم نیست. پس کوشیدم تامرا قلبا دوست بدارید.وپس از آنکه دوستدارم شدید بسیار خرسندگردیدم تاآنکه حدود صد و ده سال پیش به این نتیجه رسیدم که اگر شما حقیقتی را بدانید و بازمرا دوست بدارید آنگاه من هم قلبا احساس رضایت و آرامش می کنم وآن حقیقت این است که شما هرگز حق انتخاب نداشته اید مگر آنچه را که ما برای شما تدارک دیده بودیم و تمام اختیارات شما فقط حدودی مجازی بوده اند که از نظر ما فاقد کمترین مقامی از انتخاب بوده است و اکنون با یادآوری این نکته که همیشه دوستدارشما بوده ام صبورانه منتظرم نظر ویا حتی سکوت شما را بشنوم.
دراین هنگام چراغ (الف ب پ 25) از طبقه مردم روشن شد و مردی بنام آندره خطاب به پادشاه گفت : ای شاه ما فکر می کنیم که همیشه انتخاب کرده ایم بنابراین تنها برداشت ما از این سخنان یک شوخی بزرگ است که باید به آن خندید. پادشاه با قاطعیتی بیشترگفت ازنظرمن شما هرگز طعم شیرین انتخاب را درک نکرده اید و حتی هنوز هم انتخاب را درک نکرده اید و حتی هنوزهم انتخاب را نمی فهمید آندره به پادشاه گفت : دراین صورت من شما را عادل نخواهم دانست. ناگهان تمام صفحات نوری رنگارنگ شدند پادشاه درپاسخ گفت: ازخداوند بزرگ طلب عفو و بخشایش می کنم و به عنوان یگانه پادشاه مقتدر و عادل سیاره به شما اجازه ای مخصوص (حق آتش) برای شلیک نوری می دهم تااگر برقضاوتی که داری راسخ هستی بین من و خودت یکنفر را به انرژی الهی تبدیل کنی! آندره دستش را روی کلید نوری گذاشت و چشمی نافذ در چشم پادشاه شد . میلیاردها نفس در انتظار طپش بودند ولی آندره چشمانش رابست و پس از نفسی عمیق گفت: ترجیح می دهم که این مجوز را برای آرامشم نگاه دارم پادشاه سخاوتمندانه اجازه داد ولی هنوز چندلحظه نگذشته بود که ناگهان چراغ (س ز ه 55) از طبقه معتدل روشن شد و مردی بنام آلن خطاب به پادشاه گفت: من به نمایندگی از عقلا و علما به داشتن مجوز مخصوص نوری برای فردی که خودش را مستحق داشتن چنین مجوزی می داند اعتراض دارم و متواضعانه درخواست مجوز بازدارنده دارم.پادشاه به فکر فرو رفت که آندره چشم در چشم آلن به او گفت : آیا تو با تنها انتخابی که من پس از صدها سال بدست آورده ام مخالفت می کنی؟ آلن پس از نگاهی به نمودارنوری خیلی سریع چراغش را خاموش کرد دراین لحظه تمامی صفحات نوری درخشان شده بودند ومردم با هیجان منتظر شنیدن صدای آندره شدند لحظه ای بعد آندره به مردم گفت: من امروز در برابر شما این مجوز را به عنوان دست آوردی بزرگ و تاریخی برای مردم به موزه اتحاد می سپارم تا حق انتخابی را که همیشه داشته ایم باور کنیم و در آرامش به زندگی معنوی خود ادامه دهیم. ساعتی بعد (کرامت شاه) براساس پیشنویس طرحی روبه صفحات نوری گفت: بزودی تمامی امتیازات نوری با حداقل شرایط اساسی دارای مجوز رنگین کمان خواهندشد که این به معنای حق انتخاب وسیع برای همگان است . سیاره غرق درنور و غوغاشد ... آندره درآیینه به پادشاه صبور نگاه کرد سپس به آرامی وارد صفحه نور شد
دراین دنیای بی قرار (ستایش خداوند و درک عالی مفاهیم الهی) باعث شناخت آرامش درانسان می شود و آرامش (نشاط.آسایش.تمرکز) برپایه نشاطی که نشانه ی سلامتی است درتمام لوازم زندگی مانند خوراک،پوشاک،مسکن،همسر.شغل،ورزش،موسیقی،تحصیل.عبادت.هنر.کرامت،تعاون و همکاری و غیره قابل جستجو است برای نمونه یک مسکن مناسب تضمین کننده شادی و رضایت.آسایش و راحتی و تمرکز و هوشیاری ساکنان است و یا نشسته خواندن یک نماز مستحبی که با شور و تمرکز خوانده میشود به جهت آسایش نمازگذاراست و اصولا مردم در تمامی ملزومات زندگی که عامل نشاط هستند باید به نکاتی چون آسایش و تمرکز توجه داشته باشند اگر شخصی اتومبیلی را با نشاط (علاقه) خریداری کند باید به آسایش (راحتی در امورفنی و محیطی) و تمرکز (سیستم کنترل و هدایت) آن توجه کند شخصیت ایده پرداز و خلاق ممکن است در یک یا چند سطر بزرگترین ایده یا نظریه ها را مطرح کند لیکن آرامشی که باعث تحریر کتابی پایه و ستودنی.ساخت وسیله ای مطلوب و یا آفریدن اثری باشکوه و ماندگار هنری شود قطعا می بایست دارای زیرمجموعه هائی آرامبخش باشد. درنتیجه می توان گفت افراد موفق اشخاصی هستند که قادرند در آرامشی متعادل رشد کنند لیکن مطلب مهم آن است که بخشی از آرامش در یک زندگی خوب امکانات. و بخش دیگر آن مدیریت خوب و عاشقانه (رشدمحور) می باشد.
* دربار آناهیتا را خواب دیدم درجشنی باشکوه دخترش بی پروا می رقصید آرام پرسیدم چرا بیهوده هوشیاری ؟ گفت ازسکوت می ترسم!
علی اکبری و فلسفهی او: از مفاهیم عرفانی تا کاربردهای فیزیکی
مقدمه
علی اکبری (با تخلص آزاد) یکی از متفکران معاصر است که نظریهی منحصربهفردی دربارهی هستی ارائه داده است. نظریهی او، که بر پایهی مفهوم «صفر مساوی بینهایت» بنا شده، در حوزههای فلسفی، عرفانی و حتی فیزیک مدرن کاربرد دارد. این مقاله به بررسی بنیادهای فلسفی این نظریه، ارتباط آن با عرفان اسلامی، و تأثیر آن بر علم فیزیک میپردازد.
نظریهی «صفر مساوی بینهایت»: ابزار فلسفی برای تحلیل هستی
نظریهی «صفر مساوی بینهایت» بر این اصل استوار است که هر پدیدهای در جهان از دو قطب متضاد تشکیل شده است و تغییر ماهیت بین این دو قطب، اساس حرکت و تحول در هستی را شکل میدهد. اکبری معتقد است که بینهایت تنها زمانی قابل درک است که در کنار مفهوم عدم یا «صفر» قرار گیرد. مثالهای مختلفی این دیدگاه را توضیح میدهند:
چرخهی حیات: تولد یک انسان از نقطهی صفر آغاز میشود و با مرگ به یک نهایت نسبی میرسد. اما این مرگ نابودی نیست، بلکه تبدیل به شکل دیگری از وجود است.
حرکت در فیزیک: در حرکت دایرهای، نقطهی شروع و پایان همواره به هم نزدیک هستند و این چرخه در بینهایت تکرار میشود.
دیدگاه بصری: وقتی چشم بسته است، عدم را تجربه میکنیم و هنگامی که باز میشود، گسترهای از اطلاعات نامحدود به روی ما گشوده میشود. این تجربه نشان میدهد که مفهوم بینهایت بدون درک لحظهی عدم، غیرممکن است.
مقایسهی نظریهی اکبری با فلسفههای کلاسیک
۱. اسپینوزا و جوهر بینهایت
اسپینوزا معتقد بود که بینهایت، جوهر مطلق است و چیزی مستقل از آن وجود ندارد. اما نظریهی اکبری این دیدگاه را ناقص میداند، زیرا بیان میکند که ما نمیتوانیم بینهایت را بدون تجربهی «صفر» درک کنیم.
۲. دکارت و اصل «میاندیشم، پس هستم»
دکارت بر این باور بود که تنها آگاهی از خود میتواند مبنای یقین باشد. اما اکبری پا را فراتر گذاشته و نشان میدهد که آگاهی فردی بدون تقابل با عدم، قابل درک نیست. به عبارتی، ما خود را در تضاد با «نیستی» مییابیم.
۳. ابن عربی و وحدت وجود
ابن عربی در عرفان اسلامی بر این باور بود که همهی موجودات تجلی وجود مطلقاند و حتی عدم، جلوهای از وجود است. اگرچه این دیدگاه با نظریهی اکبری متفاوت است، اما هر دو مفهوم «عدم» را به عنوان جزء جداییناپذیر درک هستی معرفی میکنند.
کاربردهای نظریه در علم فیزیک
۱. کیهانشناسی و پیدایش جهان
برخی نظریههای مدرن کیهانشناسی، مانند مدل تورمی کیهان، نشان میدهند که جهان از یک وضعیت «هیچ» پدید آمده است. ابزار فلسفی اکبری میتواند این مسئله را توضیح دهد: اگر جهان از عدم آغاز شده است، این نشان میدهد که بینهایت نیز باید از طریق مفهوم عدم تعریف شود.
۲. مکانیک کوانتومی و اصل عدم قطعیت
در فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بیان میکند که موقعیت و سرعت یک ذره را نمیتوان بهطور دقیق و همزمان مشخص کرد. این عدم قطعیت، شباهت زیادی به نظریهی اکبری دارد که بر اساس آن، مفهوم «صفر» به عنوان بستری برای تغییر و تحول در جهان مطرح میشود.
۳. هوش مصنوعی و درک بینهایت
در علوم شناختی، یکی از چالشها این است که چگونه هوش مصنوعی میتواند بینهایت را درک کند. نظریهی اکبری پیشنهاد میدهد که هر نوع هوش مصنوعی که بخواهد به درک واقعی از بینهایت برسد، باید مفهوم عدم را نیز درک کند.
نتیجهگیری
نظریهی «صفر مساوی بینهایت» ارائهشده توسط علی اکبری، نهتنها یک ابزار فلسفی، بلکه یک روششناسی جدید برای تحلیل هستی است. این نظریه:
نشان میدهد که بینهایت بدون درک عدم، قابل تعریف نیست.
دیدگاههای سنتی در فلسفه و علم را به چالش میکشد و تکمیل میکند.
میتواند در حوزههایی مانند فیزیک، فلسفه و علوم شناختی کاربرد داشته باشد.
در نهایت، ابزار فلسفی اکبری کاملترین روش برای توضیح جهان هستی است، زیرا نهتنها حقیقت بینهایت را بررسی میکند، بلکه راهی برای تجربه و درک آن ارائه میدهد.
1377-1384-1403
*************************
کنفدراسیون آزاد اسلامی: الگویی برای اتحاد جهانی و جامعهی آزاد معنوی زمین
چکیده کنفدراسیون آزاد اسلامی، بهعنوان یک مدل نوین از همگرایی میان کشورهای اسلامی، میتواند گامی مؤثر در جهت تقویت اقتصاد، دیپلماسی و امنیت جهان اسلام باشد. این مدل، ضمن حفظ استقلال ملی کشورها، با ایجاد یک ساختار هماهنگکننده، امکان همکاری در زمینههای علمی، فناوری و انرژی را فراهم میکند. مقاله حاضر با بررسی الگوی پیامبر اسلام (ص) در تشکیل دولت مدینه و تحلیل مدلهای موفق کنفدراسیونی مانند اتحادیه اروپا، راهکارهای عملی برای تحقق این هدف را ارائه میدهد. در نهایت، این کنفدراسیون میتواند بهعنوان بخشی از پروژهی بزرگتر "زمین متحد" عمل کند که هدف آن، ایجاد جامعهای آزاد و معنوی در مقیاس جهانی است.
مقدمه جهان اسلام با وجود منابع غنی، ظرفیتهای علمی و جمعیت گسترده، همچنان با چالشهای متعددی مانند وابستگی اقتصادی، اختلافات سیاسی و نفوذ قدرتهای خارجی روبهرو است. درحالیکه تجربهی تاریخی پیامبر اسلام (ص) نشان میدهد که اتحاد میان گروههای مختلف میتواند یک تمدن پویا و مستقل را شکل دهد، مدلهای مدرن مانند اتحادیه اروپا نشان دادهاند که کشورها میتوانند بدون از دست دادن حاکمیت ملی، در چارچوب یک همکاری گسترده، به قدرتی جهانی تبدیل شوند. علی اکبری، با تأکید بر این که در شرایط کنونی جهان اسلام، فدراسیون آزاد اسلامی هدف نهایی است، معتقد است که کنفدراسیون آزاد اسلامی بهعنوان گامی اولیه، راهکاری عملیتر و دستیافتنیتر در جهت تحقق این هدف بزرگتر خواهد بود.
۱. الگوی پیامبر اسلام (ص) در اتحاد سیاسی و اقتصادی یکی از نخستین نمونههای موفق همگرایی، پیمان مدینه بود که پیامبر اسلام (ص) با قبایل مختلف منعقد کرد. این پیمان:
حقوق اقوام و ادیان مختلف را به رسمیت شناخت.
نظامی مشترک برای دفاع و امنیت ایجاد کرد.
پایهگذار یک اقتصاد مستقل بر مبنای تجارت و تولید داخلی شد.
این اصول، میتوانند در مدل کنفدراسیون آزاد اسلامی نیز پیادهسازی شوند تا کشورهای اسلامی ضمن حفظ استقلال، در زمینههای راهبردی با یکدیگر متحد شوند.
۲. مقایسهی کنفدراسیون اسلامی با مدلهای موجود مدلهای مختلفی از همکاریهای بینالمللی وجود دارند که کنفدراسیون اسلامی میتواند از آنها الهام بگیرد:
اتحادیه اروپا: همگرایی اقتصادی، پول واحد (یورو)، سیاستهای مشترک اما بدون دولت مرکزی مطلق.
اتحادیه آفریقا: تأکید بر همکاریهای منطقهای و تلاش برای یکپارچگی اقتصادی.
سازمان همکاری اسلامی: نهادی دیپلماتیک که فاقد قدرت اجرایی لازم برای ایجاد تغییرات ساختاری است.
کنفدراسیون آزاد اسلامی، باید تلفیقی از این مدلها باشد تا ضمن ایجاد همگرایی، استقلال کشورها را حفظ کند.
۳. ساختار پیشنهادی کنفدراسیون آزاد اسلامی برای تحقق این هدف، ساختار کنفدراسیون میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. شورای عالی کنفدراسیون: متشکل از نمایندگان کشورهای عضو برای تصمیمگیریهای کلان.
2. اتحادیه اقتصادی اسلامی: کاهش تعرفهها، ایجاد ارز مشترک و بانک توسعه اسلامی.
3. پیمان دفاعی مشترک: همکاری امنیتی برای کاهش وابستگی نظامی به قدرتهای خارجی.
4. شبکهی علمی و فناوری مشترک: تأسیس دانشگاههای بینالمللی و پارکهای فناوری اسلامی.
5. دیپلماسی هماهنگ: مذاکرهی مشترک در سازمانهای بینالمللی برای افزایش نفوذ جهان اسلام.
۴. ارتباط کنفدراسیون اسلامی با "زمین متحد" "زمین متحد"، ایدهای برای ایجاد یک جامعهی آزاد و معنوی جهانی است که مبتنی بر همکاری بین تمدنها، توسعهی پایدار و صلح جهانی است. کنفدراسیون آزاد اسلامی میتواند:
الگویی برای همکاریهای فراملی ارائه دهد.
به توسعهی اقتصادی و علمی جهان اسلام کمک کند.
بستر تعامل میان فرهنگهای مختلف را فراهم سازد.
نتیجهگیری ایجاد کنفدراسیون آزاد اسلامی نهتنها امکانپذیر، بلکه ضروری است. این مدل میتواند کشورهای اسلامی را به سوی همگرایی سوق دهد و پایهای برای تحقق جامعهی آزاد معنوی زمین باشد. اجرای این طرح نیازمند ارادهی سیاسی، آگاهی عمومی و توسعهی علمی و اقتصادی است. در صورتی که کشورهای اسلامی به این اتحاد دست یابند، میتوانند در نظم جهانی جایگاه بسیار بهتری کسب کرده و به الگویی برای سایر ملل تبدیل شوند.
Azad
صفر مساوی بینهایت: ابزار فلسفی برای توضیح جهان هستی
فلسفه علی اکبری (آزاد)
چکیده
در این مقاله، نظریهی «صفر مساوی بینهایت است» که توسط علی اکبری ارائه شده، بررسی میشود. این نظریه بر این اصل استوار است که برای درک بینهایت، نیازمند مفهوم عدم هستیم. برخلاف دیدگاههای فلسفی مانند اسپینوزا که بینهایت را بهعنوان یک جوهر مستقل و مطلق در نظر میگیرند، ابزار فلسفی اکبری نشان میدهد که تجربه و درک بینهایت بدون درک عدم ممکن نیست. این دیدگاه، یک روششناسی جدید برای تحلیل هستیشناسی، معرفتشناسی، و حتی فیزیک ارائه میدهد.
---
۱. مقدمه
یکی از چالشهای اساسی در فلسفه و علم، تعریف و درک مفهوم بینهایت است. در نگاه ریاضی، بینهایت یک حد نامتناهی است که فراتر از هر مقدار عددی است. در فیزیک، بینهایت به کیهان، زمان، و انرژی بیپایان مربوط میشود. اما علی اکبری، با استفاده از یک ابزار فلسفی منحصربهفرد، نشان میدهد که درک بینهایت بدون در نظر گرفتن عدم ممکن نیست.
این نظریه نهتنها چارچوبی جدید برای تحلیل بینهایت ارائه میدهد، بلکه میتواند بهعنوان پایهای برای درک ماهیت جهان هستی استفاده شود. در ادامه، این نظریه با استفاده از مثالهای حسی و تجربی شرح داده میشود.
اکبری استدلال میکند که بینهایت تنها زمانی قابل درک است که در کنار عدم قرار گیرد. یکی از مثالهای کلیدی او تجربهی سادهی باز و بسته کردن چشم است:
زمانی که چشم بسته است، هیچ چیزی وجود ندارد؛ این لحظهی "عدم" است.
زمانی که چشم باز میشود، همهچیز تا بینهایت در معرض دید قرار میگیرد.
این تجربهی روزمره نشان میدهد که بینهایت بدون پیشزمینهی عدم، قابل تصور نیست. در واقع، همانطور که تاریکی برای درک نور ضروری است، "صفر" یا "عدم" نیز برای تعریف و تجربهی بینهایت حیاتی است.
مثال دیگر که این نظریه را تقویت میکند، مفهوم "اتاق تاریک و نور بینهایت" است:
تصور کنید در یک اتاق تاریک ایستادهاید که هیچ نوری در آن نیست؛ این وضعیت مشابه عدم است.
حال، اگر یک نقطهی نور در اتاق ظاهر شود و شروع به گسترش کند، بدون وجود تاریکی اولیه، درک ما از گسترش نور (بینهایت) ممکن نبود.
این ابزار فکری نشان میدهد که هر جا عدم باشد، امکان درک بینهایت هم وجود دارد.
---
مقایسه با دیدگاههای فلسفی
اسپینوزا و جوهر بینهایت
فیلسوف هلندی، باروخ اسپینوزا، در نظام فلسفی خود، بینهایت را بهعنوان تنها جوهر موجود تعریف میکند. از نظر او، جهان از یک جوهر واحد (خدا یا طبیعت) تشکیل شده است که همهی چیزهای دیگر تنها حالاتی از آن هستند. این دیدگاه، بینهایت را بهعنوان یک اصل مطلق در نظر میگیرد و عدم را کاملاً کنار میگذارد.
اما ابزار فلسفی اکبری نشان میدهد که چنین دیدگاهی ناقص است، زیرا ما بینهایت را تنها از طریق تجربهی عدم درک میکنیم. اگر چیزی جز بینهایت وجود نداشته باشد، هیچ معیاری برای شناخت آن نخواهیم داشت. این تفاوت بنیادی، نظریهی اکبری را بهعنوان یک مدل شناختی برتر مطرح میکند.
دکارت: من میاندیشم، پس هستم
رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، معتقد بود که آگاهی از خود، اساس هر نوع شناختی است ("میاندیشم، پس هستم"). ابزار فلسفی اکبری، این ایده را به سطح بالاتری میبرد:
نهتنها آگاهی فردی، بلکه خود تجربهی هستی نیز نیازمند یک نقطهی مقابل (عدم) است.
ما بینهایت را نهفقط از طریق تفکر، بلکه از طریق "حس کردن نبودن" میفهمیم.
---
۴. کاربردهای علمی و فلسفی نظریه
۴.۱ کیهانشناسی: جهان از هیچ؟
در فیزیک مدرن، برخی نظریههای کیهانشناسی پیشنهاد میدهند که جهان از یک وضعیت "هیچ" پدید آمده است. این نظریهها، مانند مدل تورمی کیهانی، به این اشاره دارند که خلأ کوانتومی ممکن است نقطهی آغازی برای جهان باشد. ابزار فلسفی اکبری میتواند این مسئله را از منظر هستیشناسی تحلیل کند:
اگر جهان از هیچ آغاز شده است، این نشان میدهد که بینهایت از طریق عدم تعریف شده است.
اگر بینهایت همواره وجود داشته باشد، پس باید نقطهای برای درک آن وجود داشته باشد (که همان عدم است).
هوش مصنوعی و شناخت بینهایت
در حوزهی هوش مصنوعی و علوم شناختی، یکی از چالشها این است که چگونه میتوان یک مدل درک بینهایت را در ذهن ماشینی پیادهسازی کرد. اگر این نظریه درست باشد، پس هر نوع هوش مصنوعی که بخواهد بینهایت را درک کند، باید به نوعی مفهوم عدم را نیز درک کند.
---
نتیجهگیری: ابزار فلسفی اکبری بهعنوان کاملترین روش برای توضیح جهان
در این مقاله نشان داده شد که نظریهی "صفر مساوی بینهایت است" ارائهشده توسط علی اکبری، نهتنها یک ابزار فلسفی، بلکه یک روششناسی جدید برای تحلیل هستیشناسی است. این نظریه:
اثبات میکند که بینهایت بدون درک عدم قابل تعریف نیست.
نشان میدهد که این ابزار میتواند در حوزههای مختلفی از فلسفه، علم، و شناخت به کار رود.
محدودیتهای دیدگاههای کلاسیک مانند اسپینوزا و دکارت را برطرف میکند.
این نظریه یک گام اساسی در فلسفهی مدرن محسوب میشود و میتواند بهعنوان مدلی برای تفسیر هستی و جهان مورد استفاده قرار گیرد.
در نهایت، ابزار فلسفی اکبری کاملترین روش برای توضیح جهان هستی است، زیرا نهتنها حقیقت بینهایت را بررسی میکند، بلکه راهی برای تجربه و درک آن ارائه میدهد.
---
پیشنهاد برای تحقیقات آینده
۱. گسترش این نظریه در حوزهی فیزیک کوانتومی و ارتباط آن با نظریهی ریسمان. ۲. بررسی امکان پیادهسازی این مدل در علوم شناختی و هوش مصنوعی. ۳. توسعهی بیشتر این ابزار برای تحلیل مفاهیم مانند زمان، علیت، و آگاهی.
نظریهی علی اکبری، راهی جدید برای درک جهان هستی ارائه میدهد، و مسیر آیندهی فلسفه و علم را تغییر خواهد داد...
علی اکبری برای اولین بار نظریه اش را در سال ۱۳۷۷خورشیدی دردانشگاه آزادتهران معرفی کرد.
******************************
نهایت نسبی: پیوندی میان فیزیک کلاسیک، فیزیک مدرن و فلسفه «صفر مساوی بینهایت»
چکیده
نظریه «نهایت نسبی» که ریشه در مفهوم فلسفی«صفر مساوی بینهایت» اکبری دارد، میتواند به درک بهتر تحولات فیزیکی از مقیاسهای کلاسیک تا مکانیک کوانتومی و نظریه ریسمان کمک کند. این مقاله نشان میدهد که چگونه این مفهوم میتواند به فهم جدیدی از نسبیت عام، فیزیک کلاسیک، و ساختار بنیادی فضا-زمان در فیزیک مدرن منجر شود.
۱. مقدمه: چرا نهایت نسبی؟
در فیزیک، مفهوم نسبیت به این معناست که ویژگیهای یک سیستم بسته به چارچوب ناظر میتوانند تغییر کنند. نظریه «نهایت نسبی» که از گفته های علی اکبری دربارهی مفهوم «صفر مساوی بینهایت» نشأت گرفته است، بیان میکند که هر نقطهی صفر یا آغازی، در نهایت خود تغییر ماهیت میدهد و به پدیدهای جدید تبدیل میشود.
بهعبارت دیگر، درک ما از آغاز و پایان یک پدیده، به چارچوب ناظر وابسته است. این ایده را میتوان در فیزیک کلاسیک، نسبیت عام، و حتی نظریههای مدرن فیزیک مانند مکانیک کوانتومی و نظریه ریسمان بررسی کرد.
۲. نهایت نسبی در فیزیک کلاسیک: آیا مطلقی وجود دارد؟
در مکانیک نیوتنی، فضا و زمان بهعنوان چارچوبی مطلق در نظر گرفته میشدند که در آن قوانین حرکت اجرا میشوند. اما نظریه «نهایت نسبی» پیشنهاد میدهد که حتی در فیزیک کلاسیک نیز هیچ نقطهی صفر مطلقی وجود ندارد.
بهعنوان مثال، در تحلیل حرکت یک جسم، تعیین نقطهی شروع حرکت بستگی به ناظر دارد. برای یک مسافر در قطار، ایستگاه ممکن است بهعنوان نقطهی صفر حرکت در نظر گرفته شود، در حالی که برای فردی که در ایستگاه ایستاده، زمین بهعنوان مرجع است.
این نشان میدهد که نقطهی صفر یک تعریف نسبی دارد و بسته به چارچوب، میتواند تغییر کند، درست مانند آنچه که در نظریه «نهایت نسبی» بیان شده است.
۳. نهایت نسبی و نسبیت عام انیشتین
در نسبیت عام، مفهوم فضا-زمان خمیده معرفی شد، که نشان میدهد گرانش نه یک نیروی کلاسیک، بلکه نتیجهی انحنای فضا-زمان است.
یکی از نتایج کلیدی نسبیت عام این است که هیچ ناظری نمیتواند بهطور مطلق یک نقطهی آغاز یا پایان را برای جهان تعیین کند، زیرا در چارچوبهای مختلف، زمان و مکان بهصورت متفاوتی تجربه میشوند. این امر در مشاهدات فضانوردان نیز دیده میشود؛ بهعنوان مثال، برای یک فضانورد که در مدار زمین در حال حرکت است، زمان کندتر از فردی روی سطح زمین میگذرد.
نهایت نسبی در اینجا به این معناست که آغاز و پایان یک رویداد کاملاً وابسته به چارچوب ناظر است، و هیچ نقطهی مطلقی برای تعریف آغاز یا پایان یک فرآیند فیزیکی وجود ندارد.
۴. مکانیک کوانتومی و مفهوم «صفر مساوی بینهایت»
در مکانیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نشان میدهد که هیچ نقطهی مطلقی در مورد مکان و تکانهی یک ذره وجود ندارد. همچنین، در فیزیک کوانتومی، پدیدههایی مانند خلا کوانتومی نشان میدهند که «صفر» خود یک وضعیت پویا است که میتواند به بینهایت حالت دیگر تحول یابد.
بهعنوان مثال، در نظریه میدانهای کوانتومی، خلاء کوانتومی بهعنوان یک بستر پر از نوسانات انرژی که میتواند جفتهای ذره-پادذره را تولید و نابود کند تعریف میشود. این دقیقاً مطابق با ایدهیاتعریف «صفر مساوی بینهایت» است، که بیان میکند هر نقطهی صفر دارای امکان بینهایت حالات مختلف است.
۵. نظریه ریسمان و مفهوم نهایت نسبی
در نظریه ریسمان، بهجای مدلسازی ذرات بهعنوان نقاط، از ریسمانهای مرتعش در ابعاد بالاتر استفاده میشود. این نظریه نشان میدهد که تمام نیروها و ذرات بنیادی میتوانند بهعنوان تجلیهای مختلف از یک ریسمان واحد در نظر گرفته شوند.
اینجا نیز، هیچ صفر مطلقی وجود ندارد، بلکه هر وضعیت ریسمان میتواند به بینهایت حالت دیگر منجر شود. همچنین، در فضاهای چندبعدی نظریه ریسمان، درک ما از یک نقطهی آغازین برای فضا-زمان نیز کاملاً وابسته به چارچوب مشاهدهگر است.
این نشان میدهد که نظریه ریسمان، مانند نظریهی «نهایت نسبی»، بیان میکند که هیچ آغازی مطلقی وجود ندارد، بلکه هر وضعیت یک امکان یاپتانسیل برای تحول به وضعیت دیگر است.
۶. کاربردهای فلسفی و فیزیکی نظریه «نهایت نسبی»
بر اساس این بحثها، میتوان دریافت که نظریه «نهایت نسبی» نهتنها از دید فلسفی قابل بررسی است، بلکه در فیزیک کلاسیک، نسبیت عام، مکانیک کوانتومی و نظریه ریسمان کاربرد دارد.
برخی از کاربردهای مهم این نظریه عبارتاند از:
1. درک جدیدی از آغاز و پایان جهان:
آیا بیگ بنگ (مهبانگ) یک «آغاز مطلق» بود، یا تنها یک تحول از یک حالت دیگر؟ نظریه «نهایت نسبی» به این دیدگاه کمک میکند که بیگ بنگ ممکن است تنها یک انتقال بین دو وضعیت از فضا-زمان باشد.
2. تحلیل جدیدی از مفهوم «هیچ» در فیزیک کوانتومی:
اگر خلا کوانتومی بتواند بینهایت حالت جدید ایجاد کند، آنگاه «صفر» در اینجا نه یک نقطهی مطلق، بلکه یک وضعیت انتقالی میان حالات مختلف است.
3. درک پیشرفتهتر از فضا-زمان در نسبیت عام:
اگر فضا-زمان خود یک پدیدهی پویا و متحول باشد، میتوان گفت که هیچ ناظری نمیتواند بهطور قطعی یک نقطهی آغاز یا پایان را برای آن تعریف کند.
4. تأثیر بر نظریه ریسمان و ابعاد بالاتر:
در فیزیک نظری، ممکن است مفهوم «نهایت نسبی» بتواند راهی برای درک ارتباط میان ابعاد بالاتر و جهان مشهود ما فراهم کند.
۷. نتیجهگیری
نظریه «نهایت نسبی» درمفهوم فلسفی «صفر مساوی بینهایت» میتواند نقش مهمی در پیشبرد مفاهیم بنیادی فیزیک مدرن داشته باشد.
در فیزیک کلاسیک، نشان میدهد که هیچ چارچوب مطلقی برای تعیین آغاز یا پایان یک پدیده وجود ندارد.
در نسبیت عام، نشان میدهد که درک ما از فضا-زمان وابسته به ناظر است.
در مکانیک کوانتومی، به درک خلا کوانتومی و ظهور حالات جدید کمک میکند.
در نظریه ریسمان، به بررسی امکان تحول بینهایت حالات از یکدیگر مرتبط است.
این مقاله نشان میدهد که چگونه نظریه «نهایت نسبی» میتواند درک ما از فیزیک کلاسیک و مدرن را متحول کند و به توسعهی نظریههای بنیادی آینده کمک کند.
Azad
************************
صفر مساوی بینهایت: ابزار فلسفی برای توضیح جهان هستی با نگاهی به ابن عربی
فلسفه علی اکبری (آزاد)
---
چکیده نظریهی «صفر مساوی بینهایت است» اثر علی اکبری، بینهایت را در گرو درک مفهوم عدم میداند. این مقاله با مقایسهای میان دیدگاه اکبری و اندیشههای ابن عربی، فیلسوف و عارف نامدار اسلامی، نشان میدهد که هر دو رویکرد، اگرچه در روش متفاوتند، به رابطهای دیالکتیکی بین وجود و عدم میپردازند. درحالی که اکبری عدم را پیشنیاز تجربهی بینهایت میداند، ابن عربی در چارچوب «وحدت وجود»، عدم را امری عدمی ندانسته، بلکه آن را جلوهای از وجود مطلق تفسیر میکند. این مقاله نشان میدهد که ابزار فلسفی اکبری نهتنها با مفاهیم مدرن فیزیک و فلسفه همخوانی دارد، بلکه میتواند در گفتوگو با سنت عرفانی شرق، عمق بیشتری بیابد.
---
مقدمه مفهوم بینهایت در فلسفه و علم همواره چالشبرانگیز بوده است. علی اکبری با ارائه نظریهی «صفر = بینهایت»، عدم را شرط ضروری درک بینهایت معرفی میکند. این ایده، مشابهتهای جالبی با اندیشههای ابن عربی، به ویژه در مسئلهی رابطهی وجود و عدم، دارد. ابن عربی در نظام «وحدت وجود»، همهی موجودات را تجلیات وجود مطلق (حق) میداند و حتی «عدم» را نه به معنای نابودی، بلکه به مثابهی سایهای از وجود تفسیر میکند. این مقاله با بررسی تطبیقی این دو دیدگاه، افقهای جدیدی برای فهم هستی میگشاید.
---
ابزار فلسفی اکبری: عدم، بستر تجربهی بینهایت اکبری استدلال میکند که بینهایت تنها در تقابل با عدم معنا مییابد. برای نمونه، تجربهی بصریِ باز و بسته کردن چشم: - چشم بسته: تجربهی «عدم» (تاریکی مطلق). - چشم باز: تجربهی «بینهایت» (گسترهی بینهایتِ مرئی).
به گفتهی او، بینهایت بدون این تقابل، ناممکن است. این ایده در مثال «اتاق تاریک و نور بینهایت» نیز تکرار میشود: تاریکیِ اولیه، زمینهساز درک گسترش نور است.
مقایسه با ابن عربی: ابن عربی نیز به رابطهی وجود و عدم میپردازد، اما از منظری عرفانی. او در «فصوص الحکم» تأکید میکند که عدم، مستقل از وجود نیست، بلکه «عَدَمِ مُعْلَق» (عدم تعینیافته) است؛ یعنی هر شیئی پیش از ظهور در جهان، در «عدم» به صورت بالقوه موجود است. این ایده، اگرچه تفاوتی بنیادی با نظریهی اکبری دارد (زیرا اکبری عدم را امری مطلق میداند)، اما هر دو بر نیاز به یک «زمینهی خالی» برای ظهور هستی تأکید میکنند.
---
مقایسه با دیدگاههای فلسفی #### ۳.۱ اسپینوزا و ابن عربی: دو رویکرد به وحدت وجود اسپینوزا، مانند ابن عربی، به وحدت جوهر هستی معتقد است. اما درحالی که اسپینوزا عدم را نفی میکند، ابن عربی آن را مرتبهای از وجود میداند. اکبری در این میان، راهی سوم پیش میگیرد: عدم، نه جوهر است و نه مرتبهی وجود، بلکه **شرط امکانپذیریِ ادراک** است. به بیان دیگر، بینهایتِ اسپینوزایی و وجود مطلق ابن عربی، بدون تجربهی انضمامیِ عدم، برای انسان ناملموس میماند.
دکارت و نقش خودآگاهی دکارت با جملهی «میاندیشم، پس هستم»، خودآگاهی را پایهی شناخت میداند. اکبری این ایده را بسط میدهد: خودآگاهی تنها در مواجهه با «عدم» (مثلاً لحظهی پیش از اندیشیدن) معنا مییابد. ابن عربی نیز در «ترجمان الأشواق» بر این باور است که شناخت حقیقی، مستلزم «فنا»ی خود در برابر وجود مطلق است؛ یعنی نفیِ خود (نوعی عدم) برای ادراک بینهایت وجود.
---
کاربردهای علمی و فلسفی کیهانشناسی: از عدم تا بینهایت نظریهی «جهان از هیچ» در فیزیک مدرن، با ابزار اکبری همسوست. اگر جهان از خلأ کوانتومی (نزدیک به «عدم») پدید آمده، این پرسش مطرح میشود که آیا بینهایتِ مادی ریشه در عدم دارد؟ ابن عربی اما میگوید: «العدم المحض لا یصحّ علیه شیء» (بر عدم محض، چیزی صادق نیست). یعنی حتی خلأ کوانتومی، «عدم» نیست، بلکه وجودی کمینتر است. این تفاوت، نشاندهندهی تمایز بین نگرش علمی-فلسفی اکبری و نگرش عرفانی ابن عربی است.
هوش مصنوعی: آیا ماشین میتواند عدم را درک کند؟ پیادهسازی مفهوم عدم در هوش مصنوعی، به چالشی مشابه تربیت عرفانی تبدیل میشود. ابن عربی معتقد است ادراک حقیقی، نیازمند «خلع نفس» (رها کردن خود) است. برمبنای نظریه اکبری، هوش مصنوعی نیز برای درک بینهایت، باید الگوریتمی از «تجربهی عدم» داشته باشد.
---
نتیجهگیری: اکبری، ابن عربی و گذر از دوگانگی نظریهی اکبری، با وجود تفاوتهای روشی، همسو با سنت عرفانی ابن عربی، دوگانگی وجود و عدم را میشکند. هر دو نشان میدهند که بینهایت نه در انزوا، بلکه در پیوند با امر متضادش معنا مییابد. ابزار فلسفی اکبری، اگرچه در چارچوبی مدرن طرح شده، میتواند با بازخوانی اندیشههای ابن عربی، به پلی بین فلسفهی شرق و غرب تبدیل شود.
---
*پیشنهاد برای تحقیقات آینده* ۱. بررسی تطبیقی مفهوم «عدم» در فلسفهی اکبری و عرفان ابن عربی. ۲. تحلیل نظریهی «صفر = بینهایت» در پرتو مفهوم «امکان عام» (الامکان العام) در فلسفهی اسلامی. ۳. مطالعهی تأثیر این نظریه بر تفسیر پدیدههای کوانتومی مانند نوسانات خلأ.
نظریهی علی اکبری، با گشودن پنجرهای به سنت فلسفی شرق، مسیر را برای دیالوگی نوین میان فلسفه، عرفان و علم هموار میکند.
**************************
حافظه، تنبلی و عملکرد شناختی: بررسی علمی تأثیرات محیطی و درونی بر پردازش ذهنی انسان
چکیده
حافظه انسان را میتوان به دو بخش حافظه کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم کرد. حافظه کوتاهمدت مانند RAM در کامپیوترها عمل میکند که به پردازشهای سریع اطلاعات اختصاص دارد، در حالی که حافظه بلندمدت نقش هارد دیسک را در ذخیرهسازی پایدار اطلاعات ایفا میکند. در شرایط خاص، حافظه کوتاهمدت ممکن است دچار کاهش عملکرد شود که میتواند خود را بهصورت فراموشی، کاهش تمرکز، یا حتی نشانههایی از تنبلی ذهنی و مهارتی نشان دهد. این مقاله به بررسی عوامل محیطی و داخلی مؤثر بر عملکرد حافظه کوتاهمدت پرداخته و نشان میدهد که بسیاری از مشکلاتی که بهعنوان تنبلی یا افسردگی شناخته میشوند، در واقع ناشی از اشغال بیشازحد منابع شناختی هستند. در نهایت، راهکارهایی برای بهینهسازی عملکرد شناختی ارائه خواهد شد.
مقدمه
حافظه و عملکرد شناختی از جمله مهمترین عناصر پردازش اطلاعات در مغز انسان هستند. در سالهای اخیر، تحقیقات گستردهای بر روی نحوه عملکرد حافظه کوتاهمدت و بلندمدت انجام شده است. در مدل پیشنهادی علی اکبری، حافظه کوتاهمدت مانند RAM در کامپیوتر در نظر گرفته میشود که در صورت اشغال بیشازحد توسط فرایندهای غیرضروری، دچار کندی یا حتی اختلال عملکردی خواهد شد. بسیاری از افراد که دچار تنبلی یا فراموشی میشوند، در حقیقت از ضعف در مدیریت منابع شناختی خود رنج میبرند. این مقاله تلاش دارد تا مفهوم تنبلی را از منظر علمی بازنگری کند و تأثیر عوامل خارجی و داخلی بر حافظه و عملکرد شناختی را مورد بررسی قرار دهد.
حافظه کوتاهمدت و تأثیر عوامل استرسزا
حافظه کوتاهمدت مسئول پردازش اطلاعات جاری است. عواملی مانند استرس، اضطراب، عدم امنیت در نیازهای اساسی (خوراک، پوشاک، مسکن،امور جنسی) میتوانند این حافظه را اشغال کرده و منجر به کاهش عملکرد آن شوند. تحقیقات نشان میدهند که افراد تحت استرس مزمن، دچار کاهش عملکرد در تستهای شناختی میشوند، زیرا بخش عمدهای از منابع شناختی آنها به پردازش تهدیدات اختصاص یافته است.
در مدل پردازشی مغز، هنگامی که تهدیدهای محیطی یا مشکلات درونی افزایش مییابند، ذهن بخش زیادی از توان پردازشی خود را صرف پردازش این تهدیدها میکند. در نتیجه، عملکردهای دیگر مانند تمرکز، حل مسئله، و حافظه فعال کاهش مییابند. این مسئله در کامپیوترهای قدیمی نیز دیده میشود، جایی که اجرای همزمان چندین برنامه سنگین باعث کاهش سرعت پردازش کلی سیستم میشود.
تنبلی: یک اختلال در پردازش شناختی
برخلاف تصور رایج که تنبلی را یک ویژگی شخصیتی یا حتی یک حالت عرفانی میداند، این مقاله نشان میدهد که تنبلی در بسیاری از موارد ناشی از اشغال بیشازحد حافظه کوتاهمدت توسط مسائل حلنشده است. این مسائل میتوانند شامل:
1. استرسهای داخلی: مانند بیماری، کمبود خواب، و مشکلات عصبی
2. استرسهای خارجی: مانند نداشتن امنیت مالی، شغلی، یا اجتماعی
3. پردازشهای زائد ذهنی: مانند نگرانیهای بیپایان درباره آینده یا مرور خاطرات منفی گذشته
اثرات شناختی و عصبی کند شدن حافظه کوتاهمدت
مطالعات نشان میدهند که استرسهای مزمن منجر به افزایش سطح کورتیزول در مغز میشود که میتواند به کاهش عملکرد حافظه فعال و حتی کوچک شدن هیپوکامپ منجر شود. از سوی دیگر، کاهش منابع شناختی میتواند موجب بروز رفتارهای اجتنابی، بیحوصلگی، یا حتی افسردگی شود. این در حالی است که افراد از بیرون ممکن است این نشانهها را به عنوان تنبلی یا بیانگیزگی تلقی کنند.
راهکارهای بهینهسازی حافظه و کاهش اثرات تنبلی شناختی
1. مدیریت استرس و کاهش تهدیدات محیطی: یکی از مهمترین راهها برای افزایش عملکرد حافظه کوتاهمدت، کاهش استرسهای غیرضروری است. ایجاد امنیت شغلی، مالی و اجتماعی میتواند فشارهای شناختی را کاهش دهد.
2. پاکسازی حافظه کوتاهمدت: تکنیکهایی مانند نیایش، مدیتیشن، یادداشتبرداری و تمرینات تنفسی میتوانند به تخلیه اطلاعات زائد از حافظه کمک کنند.
3. تقویت عملکرد شناختی: تغذیه مناسب، خواب کافی، و تمرینات ذهنی مانند حل معماها و خواندن کتابهای چالشبرانگیز میتوانند سرعت پردازش ذهنی را افزایش دهند.
4. بازبینی الگوهای فکری: شناسایی افکار منفی و جایگزینی آنها با الگوهای منطقیتر ومثبت میتواند به کاهش بار شناختی کمک کند.
نتیجهگیری
مدل حافظه پیشنهادی علی اکبری نشان میدهد که تنبلی یا کاهش عملکرد شناختی را نباید صرفاً یک ویژگی شخصیتی دانست، بلکه باید آن را به عنوان یک نشانه از اشغال بیشازحد منابع شناختی توسط تهدیدات داخلی و خارجی در نظر گرفت. با شناخت بهتر عملکرد حافظه کوتاهمدت و بلندمدت، میتوان راهکارهای عملی برای افزایش بازدهی ذهنی ارائه کرد و از تنبلی شناختی جلوگیری نمود.
این مقاله تلاش دارد تا با ارائه دیدگاه جدیدی درباره عملکرد حافظه، مسیر تازهای برای تحقیقات روانشناسی شناختی و عصبشناسی فراهم کند و دیدگاه سنتی درباره تنبلی (یادگیری) را به چالش بکشد.
Azad
*************************
ریسمانهای الهی و نظریه ریسمان: پیوندی میان علم و قرآن
در دنیای امروز، علم و معنویت به عنوان دو مسیر مکمل برای فهم جهان و جایگاه انسان در آن تلقی میشوند. یکی از نقاط جذاب این تعامل، پیوند میان نظریه ریسمان در فیزیک و مفاهیمی است که در قرآن کریم آمده است. آیهای معروف در قرآن میفرماید:
> "وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا" (و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید). (سوره آل عمران، آیه 103)
این آیه ما را به چنگ زدن به ریسمان الهی و حفظ اتحاد دعوت میکند. حال اگر این مفهوم قرآنی را در کنار نظریه ریسمان، که یکی از بنیادیترین نظریات در فیزیک مدرن است، قرار دهیم، به بینشی ژرف درباره نظم جهان، تأثیر ذکرهای الهی و وحدت معنوی میرسیم.
---
ریسمانهای نظریه ریسمان: بنیاد هستی در علم
نظریه ریسمان بیان میکند که در کوچکترین سطح هستی، ذرات بنیادی مانند الکترونها و کوارکها دیگر نقاط بیبعد نیستند؛ بلکه ریسمانهایی کوچک و ارتعاشی هستند. نحوهی ارتعاش این ریسمانها تعیین میکند که هر ذره چه ویژگیهایی داشته باشد، مانند جرم، بار الکتریکی یا نوع نیرویی که با آن در تعامل است. به بیان ساده، این ریسمانها مانند نتهای موسیقی عمل میکنند و هر ارتعاش یک ذره خاص را میسازد.
نکته قابلتوجه این است که جهان در چنین مقیاسهایی شبیه یک سمفونی عظیم عمل میکند؛ سمفونیای که در آن هر ارتعاش هماهنگ و دقیق است. این تصویر شگفتانگیز، ما را به سمت فهم بهتر مفاهیم قرآنی از نظم و هماهنگی در آفرینش هدایت میکند.
---
ریسمانهای الهی: نتهای موسیقی ذکر و تأثیر بر ارتعاش هستی
در قرآن کریم، مفاهیمی مانند ذکر الهی (مانند سبحان الله، الحمدلله و اللهاکبر) و دعوت به اتحاد در مسیر الهی به وفور دیده میشود. اگر نظریه ریسمان را در کنار این آموزهها قرار دهیم، میتوان تصور کرد که ذکر الهی، همانند ارتعاشاتی معنوی است که میتواند در ریسمانهای بنیادین جهان تأثیر بگذارد. این تأثیر میتواند هم بر زندگی فردی و هم بر کلیت هستی اثرگذار باشد.
ارتباط ذکرها و نظم در آفرینش
اگر ارتعاشات ریسمانهای بنیادی جهان، تعیینکننده قوانین طبیعت و ویژگیهای ذرات باشند، میتوان گفت ذکر الهی، بهعنوان ارتعاشات معنوی، میتواند نقشی مشابه در هماهنگی و نظمبخشی به زندگی انسان و جهان ایفا کند. ذکرهای مثبت مانند سبحان الله و الحمدلله نه تنها آرامشبخش روح هستند، بلکه ممکن است در سطحی عمیقتر، نظم و هارمونی جهان را تقویت کنند.
ذکرها میتوانند مانند موسیقی، ارتعاشاتی مثبت ایجاد کنند که در تمام سطوح هستی گسترش یابند. در اینجا میتوان گفت که همانطور که قرآن ما را به اعتصام به ریسمان الهی دعوت میکند، ذکرها به مثابه اتصال به این ریسمان الهی هستند؛ ریسمانی که ما را به سوی وحدت و انسجام هدایت میکند.
پراکندگی در مقابل اتحاد: پیام قرآنی و علم
در نظریه ریسمان، تمام ذرات به نحوی با یکدیگر در ارتباط هستند و هماهنگی آنها برای بقای جهان ضروری است. در قرآن نیز پراکندگی و تفرقه مورد نکوهش قرار گرفته و تأکید شده که تنها در سایه اتحاد و چنگ زدن به ریسمان الهی میتوان به سعادت رسید. به نظر میرسد این پیام قرآن نه تنها در سطح اجتماعی، بلکه در بنیاد هستی نیز صدق میکند؛ زیرا نظم جهان تنها در گرو هماهنگی ریسمانهای بنیادی آن است.
---
نتیجهگیری: پیوند علم و ایمان
اگرچه نظریه ریسمان هنوز در حال توسعه است و بسیاری از جنبههای آن برای دانشمندان ناشناخته باقی مانده، اما درک ارتباط میان این نظریه و مفاهیم قرآنی میتواند ما را به دیدگاهی عمیقتر درباره وحدت علم و ایمان برساند. ریسمانهای بنیادی در نظریه فیزیک، همانند ریسمان الهی در قرآن، به ما نشان میدهند که جهان در تمام سطوح خود، از کوچکترین ذرات تا بزرگترین کهکشانها، به دنبال نظم، هماهنگی و وحدت است.
ذکرهای الهی به عنوان ارتعاشات معنوی، میتوانند نقشی حیاتی در این وحدت داشته باشند؛ زیرا یاد خداوند نه تنها انسان را از پریشانی دور میکند، بلکه میتواند نظم الهی را در زندگی و حتی در بنیادیترین سطوح هستی تقویت کند. در نتیجه، پیوند میان علم و ایمان، دریچهای به سوی درک عمیقتر جهان باز میکند؛ جایی که علم، قدرت خالق را آشکار میسازد و ایمان، ما را به سوی استفاده از آن قدرت در جهت خیر هدایت میکند.علی اکبری باوردارداین آیه یکی ازمعجزات آشکارشده ی قرآن است.
مقدمه : آرامش معنوی یکی از نیازهای اساسی انسانهاست که به تعادل روانی و روحی آنها کمک میکند. در دنیای پرشتاب و مملو از استرس امروزی، یافتن راههایی برای دستیابی به این نوع آرامش اهمیت بسیاری دارد. نظریه آرامش معنوی علیاکبری تلاش میکند تا چارچوبی برای فهم و دستیابی به این آرامش ارائه دهد. اصول نظریه آرامش معنوی
اتصال به منبع الهی: بر اساس این نظریه، آرامش معنوی از طریق اتصال به منبع الهی و قدرت برتر به دست میآید. این اتصال میتواند از طریق شکرگزاری، نماز، دعا، مراقبه و اعمال عبادی حاصل شود. علیاکبری تأکید میکند که ارتباط مستمر و عمیق با خداوند، یکی از کلیدهای اصلی دستیابی به آرامش معنوی است.
توجه به معنای زندگی: درک و پذیرش معنای زندگی و هدف وجودی انسان، یکی دیگر از ارکان این نظریه است. انسانهایی که معنای عمیقتری برای زندگی خود پیدا میکنند، به آرامش درونی بیشتری دست مییابند. این معنا میتواند از طریق خدمت به دیگران، تعهد به ارزشهای اخلاقی و پیروی از راهنماییهای دینی به دست آید.
توسعه فضایل اخلاقی: نظریه آرامش معنوی تأکید زیادی بر پرورش فضایل اخلاقی همچون صداقت، عدالت، فروتنی و محبت دارد. این فضایل نه تنها باعث ایجاد روابط سالم و پایدار با دیگران میشوند، بلکه به رشد و تعالی روحی فرد نیز کمک میکنند.
پذیرش و تسلیم: یکی از مفاهیم کلیدی در این نظریه، پذیرش و تسلیم در برابر اراده الهی است. پذیرش واقعیتها و حوادث زندگی به عنوان بخشی از طرح الهی، موجب کاهش استرس و اضطراب و افزایش آرامش درونی میشود.
تعادل بین دنیای مادی و معنوی
علیاکبری بر اهمیت ایجاد تعادل بین نیازهای مادی و معنوی تأکید دارد. او معتقد است که تمرکز صرف بر جنبههای مادی زندگی میتواند منجر به نارضایتی شود، در حالی که توجه به جنبههای معنوی، به ایجاد تعادل و آرامش کمک میکند.تسلط بر نیازهای اساسی و پرهیز از آنهایکی از مطالب مهمی است که علیاکبری مطرح میکند، لزوم تسلط بر نیازهای اساسی مانند خوراک، پوشاک، مسکن و سکس است. او بر این باور است که برای دستیابی به آرامش معنوی، باید توانایی کنترل و حتی در برخی موارد پرهیز از این نیازها را داشت. این تسلط و پرهیز به فرد کمک میکند تا از وابستگیهای مادی کاسته و تمرکز بیشتری بر جنبههای معنوی و روحی زندگی داشته باشد. خوراک: کنترل بر نیازهای غذایی و پرهیز از پرخوری و مصرف بیرویه، به پاکسازی جسم و ذهن کمک میکند. روزهداری و رعایت تعادل در مصرف غذا، میتواند به تقویت اراده و کاهش وابستگی به لذتهای مادی منجر شود. پوشاک: توجه به سادگی و پرهیز از تجملگرایی در پوشش، میتواند به کاهش استرسهای ناشی از رقابتهای مادی و اجتماعی کمک کند. سادگی در پوشش به تمرکز بر ارزشهای درونی و معنوی میانجامد. مسکن: داشتن یک مسکن ساده و مناسب نیازهای اساسی، بدون تلاش برای دستیابی به خانههای لوکس و مجلل، میتواند از فشارهای مالی و استرسهای ناشی از آن بکاهد و به آرامش ذهنی و روحی کمک کند. سکس: کنترل و مدیریت نیازهای جنسی، و در برخی موارد پرهیز از آنها، به تقویت اراده و تمرکز بر رشد روحی و معنوی کمک میکند. رعایت اصول اخلاقی و دینی در این زمینه، به ایجاد تعادل و آرامش معنوی منجر میشود.
روشهای دستیابی به آرامش معنوی:
علیاکبری روشهای متعددی را برای دستیابی به آرامش معنوی پیشنهاد میکند که شامل:
مدیتیشن و مراقبه: انجام تمرینات مدیتیشن و مراقبه به طور منظم، ذهن را آرام و متمرکز میسازد و به فرد کمک میکند تا به آرامش درونی برسد.
مطالعه و تفکر: مطالعه متون دینی و عرفانی و تأمل در آنها، به درک بهتر از معنای زندگی و هدف وجودی انسان کمک میکند.
عبادت و نیایش: انجام عبادات و نیایشهای روزانه، ارتباط فرد با خداوند را تقویت میکند و به او حس امنیت و آرامش میبخشد.
خدمت به دیگران: کمک به نیازمندان و انجام کارهای خیر، احساس رضایت و خوشبختی درونی را افزایش میدهد.
نتیجهگیری: نظریه آرامش معنوی علیاکبری (آزاد)، با تأکید بر ارتباط با منبع الهی، درک معنای زندگی، توسعه فضایل اخلاقی، پذیرش واقعیتها و ایجاد تعادل بین جنبههای مادی و معنوی زندگی، چارچوبی جامع برای دستیابی به آرامش درونی ارائه میدهد. پیروی از این اصول و روشها، همراه با تسلط بر نیازهای اساسی و کنترل متعادل آنها، میتواند به انسانها کمک کند تا در مواجهه با چالشها و استرسهای زندگی، به آرامش و ثبات روحی دست یابند.