منظور از نهایت،نهایتی نسبی است ، نهایتی نسبت به صفر مثلا در زمان و مکانی خاص،یعنی شخصی که یک میلیون پول همراهش دارد مطمئن و با احساس غنی بودن وارد یک سوپرمارکت می شود ولی همان شخص دریک نمایشگاه اتومبیل یا جواهرفروشی احساس قبلی اش را نخواهد داشت. همین فرد اگر درجمع فقرا قراربگیرد گرفتار هشداراجتماعی می شود درحالیکه در جمع ثروتمندان آسوده است خود ثروت هم مثل خط فقرنسبی است شخصی با یک مرسدس درمحلی ثروتمند شناخته می شود و شخصی با هواپیمای خصوصی در مکانی دیگر.اگر شخصی را در نهایتی نسبی از ثروت در جمعی محتاج قرار دهیم (درصورتی که اهل کارآفرینی، وقف و سرمایه گذاری نباشد) او برای رهائی از استرس وضعیت هشدار یا باید کل پولش را به مردم ببخشد یا با پنهان کاری دروغ بگوید حال اگر او دروغ بگوید ازصفت ثروتمند تا صفت دروغگو یا فقیر تغییر ماهیت می دهد بنابراین منظور از نهایت ، همواره نهایتی نسبی است اصولا دراین عالم هیچ مطلقی غیر از خدا وجود ندارد، البته کلام خدا هم تفسیر می شود وقتی قرآن میگوید یدالله .گفته می شود مگر خداوند متعال دست و پا دارد! درحالیکه اینها صرفا تعابیرهستند لذا بنده به عنوان اولین فردی که در روی زمین ارزشهای انگیزشی را برای نیمه ی انگیزشی افراد توضیح داد هرگز نمی توانم به یک معنا جامعه گرا باشم لیکن به لحاظ کمک به فقرا که حیثیتشان نزد پروردگارمحفوظ است و هم برای کمک به سلامت عاطفی اغنیا و نجات آنها از وضعیت هشدارهای اجتماعی ... است که توسعه صنعت بیمه و نیز سیاستهای اشتراکی نسبی را پیشنهاد می کنم.سلامت عاطفی وضعیتی است که فرد در آن بازی نمی کند وکاملا احساس آرامش و نشاط دارد
A
حق مساوی تکلیف است یعنی هر حقی به وظیفه ای و هر تکلیفی به حقی می رسد خداوند حقوقی را برای انسان قائل شده که برخی از آنها را به ترتیب به او می بخشد. اولین حق برای کودک نفس است و کودک هم با تنفس به آن پاسخ می دهد یکی دیگر از حقوق انسان دندان است که باید با اغذیه مناسب و متنوع به آن پاسخ دهد و اگر شخصی با تغذیه سالم به تکلیفش در مقابل حق دندان عمل نکند نه تنها ممکن نیست قهرمان ورزشی شود بلکه رشد طبیعی او هم ... یکی دیگر از حقوق انسان حق بلوغ است که معمولا به دختران و پسران با پنج سال اختلاف داده می شود و اولین تکلیف آنها دادن پاسخ سالم به آن حق است چرا که نپذیرفتن هدیه خداوند به جا نیاوردن رسم دوستی است.و خداوند نیازهای طبیعی انسان را بهتر از هر کسی می داند. لیکن ممکن است فردی هم در بیست و یک سالگی! بالغ شود در این صورت تحمیل تکالیف بعدی در سن پانزده سالگی در حق او چه بساکه نارواست.یکی از دیگر حقوق انسان کمال طلبی است که درسطوح بالاتر حقوق احساس میکند که وظیفه اش در قبال آن حق. کوشش برای رشد مادی و معنوی است. یکی دیگر از حقوق انسان روح است که وقتی در چند ماهگی در جسمش دمیده می شود مکلف است تا به هشدارهایش توجه کند چه آن را به شکل ندای وجدان و چه به صورت دلشوره و یاهرنوع آگاهی دیگر حس کند ... باید به آن توجه کند. روح خداوندی مهمترین وجه تمایز انسان با سایر جانداران است
دراین هنگام یکی از شاگردان پرسید استاد تکلیف ما در برابر حکمت شما چیست؟
استاد با تبسم گفت: آموختنی که هم حق شما است هم تکلیف شما
شاگرد گفت: پس چرا برای ما شهریه تعیین کرده اید
استادگفت: آن حق و تکلیفی برای زمان حضورم دراین مکان است.گرنه که دانش قیمت پذیرنیست
A
برای شناخت جسم انسان به کالبدشناسی و آناتومی نیازاست که البته روی انسان زنده صورت نمی گیرد و برای روانشناسی انسان بهترین سوژه کودک! است چرا که برای شناخت باطن انسان باید حجاب های عاطفی و روانی او مانندخوراک، پوشاک،مسکن،وهمسر را برداشت. انسان بی حجاب نسبت به محیط پیرامونش حساس تر است آدمی که داخل حجاب مسکن است هیچ وقت واکنش خاصی به برف و سرما نشان نمی دهد لیکن انسانی که حجاب مسکن ندارد تا حد مرگ به سرما واکنش نشان می دهد لذا علوم انسانی و انسان شناسی را دریک صفحه چنین تشریح می کنم که مسائل حیاتی انسان از الگوی عمومی عالم و فطری او یعنی روش اتمی پیروی می کند نگاه کوانتمی! به حداقل مسائل اساسی انسان ناصحیح است.درهرجامعه و کشوری به یک هسته مثبت وعادل یعنی قانون احتیاج است که آن قانون درگذشته با پیامبرانی که گاه پادشاهانی چون سلیمان نبی و گاه کشاورزانی ساده بودند شروع شده و تابه امروز به اشکال گوناگون ادامه پیداکرده است براین اساس برای ما مسلمانها ولایت در فضای غبارآلود عصرغیبت همان هسته ی عادل و مثبت است روابط اتمی بهترین مدل انسان است که از ریزترین تا بزرگترین موجودات راشامل می شود و البته همه ی آنها به دور هسته ی مثبت عالم یعنی خداوند ذاکر هستند.
A
انسان به خواست پروردگار در منظومه عشق و یگانگی متولد می شود منظومه ای که هسته ی مثبت آن پدر است و یکی از محصولات منظومه خانواده فرزندانی هستند که هر یک پس از کسب معرفت وارد منظومه تازه ای می شوند که اگر این منظومه ها دارای کارکرد صحیح باشند ما از آن به عنوان یک منظومه موفق و عاشقانه (رشدمحور) یاد می کنیم خروجی یک چنین منظومه ای در صورت موفقیت آرامش (نشاط.آسایش.تمرکز) و درنهایت فرزند می باشد هر انسانی از طریق تعامل و تبادل با منظومه های دیگربه صورت روابط عادی و مغناطیسی حضورش را در هستی توسعه می دهد ودر سطح جوامع . یا کل دنیا هسته های مثبت کل منظومه ها قانون می باشد .در ایالات متحده ریاست جمهوری که نماد و مجری قانون می شود برای چهاریاهشت سال مقید به آداب سیاسی و ملی خواهد بود و این چیزی است که غالب مردم انتظار دارند و در ایران اسلامی حامی قانون (منظومه ولایت) ولی فقیه است که ایشان نه یک دوره و یا هشت سال که عمری است راهنما و الگوی قوانین ملی و اسلامی هستند و یکی از علل محبویت ایشان هم همین است به باورم ارزش افراد فقط به رنج و مشقتی که تحمل کرده اند نیست بلکه درمرحله ی بالاتر سعه صدر و گره گشائی از کار ملت است و در بالاترین مرحله که ویژه اولیای الهی و دراین زمان مخصوص شخص حضرت آقا است صبروگذشت و مدیریت مردم برای رشد عمومی و فراگیر در راه خدا است.براین پایه توصیه بنده به خوانندگان چنین است که برای رشد مادی و معنوی بامعرفت منظومه سازی و آنها را عارفانه توسعه دهند هر منظومه ای که با معرفت ساخته شود و عادلانه اداره گردد و عاشقانه حمایت شود قطعا به نتیجه مطلوب یعنی رشد (عشق) خواهدرسید.
A
سرمایه سازان براساس فکرمولد توسعه طلبی اولین بنیان گذاران زمین متحد هستند لیکن در باور برخی صاحبنظران گفتمان جهانی شدن به ایجاد یک بازار آزاد جهانی و تحکیم سرمایه داری انگلیسی-آمریکائی درمناطق اقتصادی عمده ی دنیا کمک می کند یعنی ایدئولوژی جهانی شدن مانند نوعی (اسطوره ی ضروری) عمل می کند که سیاستمداران و دولت ها از طریق آن شهروندان خود را برای برآوردن نیازهای بازار جهانی تربیت می کنند براین اساس تعجب آورنیست که بحث جهانی شدن مانند طرح نولیبرالی بسیارشایع شد طرح مذکور حاصل اجماع واشنگتن برای آزادسازی .خصوصی سازی.برنامه های تعدیل ساختاری و محدودترکردن دولت می باشد و جای پای خود را در موسسات مالی غربی مانند صندوق بین المللی پول محکم کرده است... هرچندبانک جهانی جانشین امپراطوریهای رسمی همانند گروه هفت ( آمریکا.آلمان.فرانسه.کانادا.انگلستان.ژاپن و ایتالیا) شده اماهمچنان براین باورم که در نظامهای آزاد و سودمحور چه سرمایه داری اخلاق مدار و چه سرمایه سالاری اخلاق گریز سرانجام چاره ای جز تشریک منافع به سود اعتدال بین المللی نخواهدبود و آنچه زمین جهانی شده ی امروز ما را در فردائی نیرومند متحدمی کند تنها و تنها رمزی با کد منظومه معنوی وحدت است.
A
درمباحث قبلی گفتم که هرآنچه از حانب خدا می رسد حق است و خداوند عادل مطلق است و اشاره کردم که وظیفه ی مردم رسیدن به نخبگان و کمال است براین اساس توضیح رابطه ی عدالت مساوی ظلم چنین است که شکل ارتباط یک پروتون با الکترونها ظالمانه است چرا که پروتون نیرومند و الکترونها ضعیف هستند لیکن همزمان این ارتباط عادلانه است چرا که الکترونها به یک هسته ی مثبت و عادل نیاز دارند. و درنهایت عملکرد پروتونها عدل و ظلم آنها را اثبات می کند بنابراین وظیفه تمام قدرتها راهنمائی زیرمجموعه ها برای رسیدن به کمال است یعنی استاد وظیفه دارد که دانشجویش را عادلانه هدایت کند دربحث ظهور آنجا که حضرت آقا برای میلیاردها منتظر مسلمان و مسیحی و غیره انتظارفعال را توصیه می فرمایند یعنی صبرمساوی حرکت یا انتظار فعال همزمان با فعالیت عادلانه و خردمندانه برای زندگی بهتر و عادلانه. براین پایه هرفرد باید به قدر توانش همین امروز فکر و دنیا و آخرت را بسازد ...
افسانه عشقشان سالها درآن شهرکوچک پیچیده بود سرانجام یک روز تصمیم گرفتند به عشقشان خیانت کنند البته با امکاناتی که داشتند تصمیم سختی بود اما چاره ای نداشتند عشق آنها را کورکرده بود در حالیکه برای زندگی باید چشمها را باز نگاه داشت.هادی و هدی روی بام همسایه سر قرارشان حاضرشدند و با کلید مش ممد که برای تهیه نخودسیاه کبوتراش بیرون رفته بود درب آلونکش را باز کردند و داخل شدند آنجا هتلی چندستاره نبود ولی حرف مش ممد درگوششان بود که ماهی را هرجا که از آب بگیرند تازه است بنابراین در آن زمان هر خلوتی برای آنها بهشت بود هردو کمی سرخ شده بودند هادی یک بار دیگر ازهدی پرسید می خواهد عاشق بمانند یا عاشق باشند و با اشاره شیرین هدی با اطمینان کامل به عشقشون خیانت کردند حالا دیگه آنها دختروپسری عاشق و معشوق نبودند بلکه آقا و خانمی عاشق بودند که عاشقانه و باآرامشی نسبی برای آینده ای روشن تحصیل می کردند. از آنجائیکه هادی و هدی بناچار جدا از یکدیگر زندگی می کردند در تنها ساعتی که روزانه در هتل مش ممد فرصتی برای باهم بودن داشتند درسهای زندگی را مرور می کردند آنها پس از گرفتن دیپلم به شهرشان که در زلزله چندسال قبل ویران شده بود بازگشتند تا با اصالت زندگی کنند ...
A
عشق گره ای کور است که با وصال بینا وشکوفا می شود لیکن دختران وپسرانی که ابتدا با گره ای بنام پیوند وارد زندگی مشترک می شوند قطعا از عشاق جلوترند! در هر صورت احساس عشق پس از وصال می تواندعشقی حقیقی و ضامن رشد و بقا شود که می توان آن را زندگی سبز دانست عشقهای قبل از ازدواج از جنس شرک! و شراکت و حدکثر علاقه هستند که پس از ازدواج ازنوع وحدت و یگانگی می شوند.قانون هم از جنس فرد است و نماد وحدت است مردم قانون مدار متحد هستند هرگاه بند یا بخشی از قانون اشکال داشته باشد بهترین ابزار اصلاحش همان قانون است. هرچیزی که ازجنس وحدت باشد مردم دوست دارند گاهی اعتراض مردم به قانون مانند فریاد راننده نسبت به برگ جریمه، واکنش طبیعی نسبت به اجرای قانون است نه لزوما خود قانون. به باورم دانش کامل با دین کامل هرگز اختلاف پیدا نمی کند در علم ودین مرد همواره محورخانواده است لیکن ممکن است یک زن به لحاظ علم وثروت صدها مرد را به خدمت بگیرد که دراین صورت گفته می شود او فردی است که به لحاظ حقیقی زن ولی به لحاظ حقوقی مانند مرد است! بنابراین زنان می توانند در زمان و مکان به لحاظ حقوقی تغییرماهیت دهند ...
A
خانواده کوچکترین جامعه انسانی است که از یک مرد و یک زن تشکیل میشود دراین خانواده فرزندان نقش ریشه و استحکام و گسترش خانواده رادارند درحالت نرمال زن خانه دار ونسبت به محیط کار چشم و گوش بسته است لیکن تمامی رشد اجتماعی خودش را مدیون مرد خانواده! می باشد و مرد نیز به عنوان نان آور خانواده زن را به خود عادت می دهد اگر مرد در سن بیست و یک و زن درسن چهارده سال با هم ازدواج کنند شیرین ترین زندگی را بنا می گذارند آنها به نوعی باهم رشد و به یکدیگر عادت می کنند ازدواج درسنین بالاتر در شرایطی موفق است که هم زن و هم شوهرش دارای درک متقابل و دانش باشند و همواره اعتماد متقابل را در یکدیگر تقویت کنند و نسبت به هم وفادار باشند مرد باید همسرش را درک کند به خصوص همسری که تحصیل کرده است نه صرف داشتن مدرک. که به خاطر حضورطولانی مدت در محیطهای آکادمیک و فرهنگی یا کاری کاملا با واقعیتهای اجتماع آشنا است. لذا مرد برای حفظ آرامش و بقای خانواده می بایست نهایت کوشش را برای رضایت همسر محبوبش به کار بندد و شعارهای دوران جوانی و جاهلی! را به دور اندازد مرد باید محبت خودش را به زن ثابت کند از خریدیک شاخه گل . تا انواع شگفتانه ها! مرد باید هر روز برای همسرش به روز باشد وسعی کند محبتش را به زبان آورده خاطرات رمانتیک خودشان را گسترش دهد مرد باید حرمت همسرش را درجمع گوشزد کند تا دیگران هم برای حرمت عشق آنها احترام قائل باشند . زن و مرد باید تنپوش جسم و روان همدیگر باشند مرد باید با چشم و دلی سیر خانه را به سوی اداره ... ترک کند و با قلبی تشنه ودستی پراز محبت به خانه بازگردد . مرد باید مراقب بارشیشه همسرش باشد تا فرزندش غذای سالم بخورد نه ترشحات سمی ! مرد و زن باید عشق خودشان به خانواده را در ذهن کوچک نوزاد جا اندازند و دربزرگسالی همواره با رفتاری مودبانه و پرمهر به نوجوان خودشان آرامش هدیه دهند مرد باید هوای انرژیهای مثبت و معنوی خانواده را داشته باشد مرد باید دموکراسی را از خانه شروع کند و به رای جمع خانواده احترام گذارد.برای مثال مادر و پدر باید شب قبل. تکلیف غذای فردا را روشن کنند آنها باید با اعلام مواد خوراکی موجود در منزل نظر فرزند سخنگویشان را جویا شوند که مثلا از بین سه غذای کتلت. ماکارونی و قرمه سبزی کدام را برای ناهار آماده کنند هرچه سطح مشارکت در تصمیم های جمعی خانواده بالاتر باشد خانواده به خصوص فرزندان شادتر خواهند بود و البته فرزندان افرادی کارا و مسئولیت پذیر بار خواهند آمد اعضای خانواده باید بیاموزند که خودشان را بادیگران مقایسه نکنند که ...
نظام اسلامی ضامن دنیا و آخرت مردم است و در اسلام باید مسلمان بتواند بر حریم و حقوقش مسلط باشد براین اساس هم فرد و هم جامعه باید مرتبا بروز و آگاه باشند در کتاب خط امان استاد آیت الله کاشانی به نقل از الکافی آمده است که از امام هادی ع می پرسند اکنون معجزه برای اثبات اسلام چیست؟ و ایشان می فرمایند عقل.(خردجمعی) همان عقلی که راه صحیح را از غلط جدا می کند و راه درست را تائید می کند بنابراین می توان گفت که حکمت و عقل فطری (نیمه راهنما) درزمان و مکان اعتدال را تشخیص می دهد بنابراین تجویز نسخه ای واحد برای کل جوامع دشوار است چرا که افراد شرایط و روحیات گوناگونی دارند لیکن تمام انسانها حقوق مهم و حداقلی دارند که باید همواره مراقبت و محافظت شوند.
A
زباله ی فکری هرآن چیزی است که باعث رنج ذهن آدمی است و سلامت عاطفی او را بیمارمی کند تصاویرآنچنانی مجازی و یا واقعی اگر فورا ایجاد زباله نکنند درنهایت توقعاتی را درانسان بوجود می آورند که غالبابه دلیل تحقق ناپذیری به زباله تبدیل می شوند والبته پاک کردن زباله های انباشته شده بسیارهزینه بر خواهندبود وقتی فردی به فردی دیگر که قادر به پاسخگوئی نیست ناسزا می گوید در ذهن او زباله تولید می کند البته تعاریف همیشه نسبی هستند برای مثال حرف بی ربط یک کودک به یک انسان بزرگ در شرایط عادی مانند شوخی است.یک دانه ی گندم در یک بشقاب برنج زباله دیده می شود ولی همان دانه در وسعت یک خانه چشم گیر نیست.احساسی که دیدن یک جسد در ذهن یک پزشک یا حتی مرده شور ایجاد می کند با زباله ای که درفکر یک طفل ایجاد می کند برابرنیست. حرکت جهان به سوی زندگی پاک،انرژیهای پاک و دنیا و فکرپاک است نانی که به موقع ودرست پخته و مصرف شود هیچ گاه زباله نمی گردد براین اساس برای آنکه سلامت فکری و عاطفی جامعه تضمین شود باید به سمتی حرکت کرد که اصولا زباله های فکری تولیدیاانباشته نشوند و درمسیر سبز و طبیعی زندگی اتوماتیک و صحیح تبدیل شوند البته تا آن زمان بناچارهمچنان باید نانهای خشک را با ظروف تعویض کرد!
A
استاد هرجائی رفتند ودر هر بحثی که ورود کردند بانی تحول شدند چه فلسفه چه معارف چه هنر حتی همانطور که بسیاری از شما می دانید ایشان در ورزش هم کولاک کردند و ده سال قبل درفوتبال توانستند در آخرین دقیقه گل طلائی ایران را داخل دروازه ی ایتالیا کنند که باآن ما توانستم وارد جام جهانی شویم روش استاد در سخنرانی تابع اصل زیبا بگو کوتاه بگو هرآنچه خواهی بگو است این شما و این استاد دکتر نیک سخن ...
استاد: خیلی از تشویقها و محبتهای شما عزیزان سپاسگذارم . عزیزان من، زندگی یعنی قانون، اولین قانون هستی میگوید صفر مساوی بینهایت یعنی یک ماهیت جدید ، این را که یادبگیریم یعنی بیست، ولی آیا بیست همیشه و همه جا !؟ یادتان باشد زندگی شماهمیشه جائی بین صفرتانهایت است اگر همه به قانون احترام بگذاریم شهرمان گلستان می شود اگر قانون را نمره بیست بدانیم حریم و شعاع قانون از 12 تا بیست است ولی زیر 12 حتماتجدید است حال سوال این است چه کسی باید بیست شود؟ پاسخ: هرکه در هر شغلی که دارد باید بیست شود. آیا جراح قلب می تواند با یک اشتباه 19 شود! خیر . چون اولین اشتباهش ممکن است باعث مرگ بیمارشود. آیا مهندس می تواند اشتباه کند! آیا خلبان می تواند اشتباه کند؟ خیر. پس در اجرای قوانین هرکه درهرشغلی که هست باید سعی کند بیست شود قاضی درقضاوت بیست شود ناجی در نجات بیست شود مهندس رایانه بیست شود ولی خانم یا آقای مهندس در باقی قوانین زندگی حق دارد تا باگرفتن 12 تا 20 قبول شود.مهندس می تواند درشناکردن 14 شود در رانندگی 15 شود یعنی می تواند از چراغ قرمز عبورکند به شرطی که اگر جریمه شد جریمه اش را بپردازد می تواند سرعت غیرمجاز برود! ولی اگر تصادف کرد دیگر تجدید است و پول راه گشا نیست. سینما رفتن یک حرکت بیست اجتماعی است ولی آموختن از فیلم 20نمره دارد اگر کسی با تماشای فیلم چارلی چاپلین لباس پوشیدن او رایاد بگیرد 11 می شود اگر سادگی او رایادبگیرد 15 می شود اگر شادکردن مردم را یاد بگیرد بیست می شود ولی اگر دزدی یاد بگیرد تجدیدمی شود لذا ما وظیفه داریم به کودکان خانواده فرهنگ فیلم دیدن را آموزش دهیم چرا که سالم ترین فیلمها نیز بدون فرهنگسازی بی اشکال نیستند البته ما با 2500 سال تمدن و تاریخ مدون جزو بافرهنگ ترین کشورها هستیم و من مطمئنم ادب ایرانی همیشه نمونه است خب دانشجویان عزیز مثل همیشه به اندازه ای که صحبت کردم درخدمت شما هستم تا هرسوالی دارید بپرسید نفر اول لطفا بفرمائید...
دانشجو: استاد ضمن عرض خیر مقدم، چرا کفش شما پاره است؟
A
"اتم همانند یک منظومه شمسی کوچک است در مرکز اتم یک هسته بسیار کوچک قرار دارد که از نظر الکتریکی دارای بار مثبت است و تقریباً تمام جرم اتم را تشکیل می دهد به دور این هسته ذرات کوچک و بسیار سبکی که دارای بار الکتریکی منفی هستند یعنی الکترونها در حرکت هستند" این اتمها . مولکولها و درنهایت جهان ما را تشکیل می دهند یعنی دنیا در اثر تضاد قطب مثبت و منفی از اتمها شروع و در تضاد روز و شب .سرما و گرما . نر و ماده و ... ادامه پیدا می کند خب هر کدام از این مدارها نقطه آغاز (صفر) و پایان (نهایت نسبی) دارند ... لذا ما این دو نقطه شروع از صفر و پایان در نهایت را در معنای تمام رویدادها و زندگیهای اطرافمان می بینیم مثلا نوزادی متولد و صدسال بعد می میرد ظاهر زندگی این شخص پوچ به نظر می رسد چون مداری تکراری را طی کرده و در نهایت دوباره نابود شده ولی می دانیم که او در نهایت ( مرگ ) نابود نشده بلکه تغییر ماهیت داده و جسمش دوباره خاک شده و روحش به روح افلاکی و خدائی بازگشته ... در مثالی دیگر ما زمین را مسطح می بینیم ولی اگر نسبت به سایر مردم در نهایت ارتفاع در آسمان قرارگیریم آنوقت زمین را گرد می بینیم یعنی ماهیت ما عوض می شود درنتیجه ما فضانورد و زمین برای ما مدور دیده می شود یا در مثالی دیگر زائرین خانه ی خدا با گشتن به دور این خانه تغییرات آشکار و پنهانی می کنند که حداقلش آن است که حاجی می شوند و حداکثرش را هم خدا می داند که چگونه هریک از آنها در بازگشت به دیارشان هسته ای مثبت برای مردمان می شوند بنابراین همانطور که فیزیک وجودات بر اساس حرکت در مدار صفر تا بی نهایت در حال تکرار و تغییر هستند تمام ابعاد روحانی زندگی ما هم این حرکت را تجربه وصفر را در نهایت بازیافته تغییر می کنند و در فاصله این دو نقطه زندگی جریان دارد و مرتبا تغییر می کند لذا ما خداوند را نمی بینیم چون در نهایت مطلق است ولی او را با تمام وجود حس می کنیم و اخبارش را از کتب آسمانی و پیامبری که معراج رفت شنیدیم ! امیدوارم منظورم درک شده باشد نهایت در نسبتی قابل درک است و ...مساوی صفر! است . والبته وجود دارد.
هرآنچه را خداوند آفریده است حلال و مفید به حال نظام وحدت است لیکن تمام این حلالهای پروردگارمتعال برای انسان حرام است مگرآنکه نام خدا را برآن جاری کند که این همان حق الله است لیکن در باب حق الناس باید دید که آیا حلال خدا با جسم انسان سازگار است یا خیر.چرا که وجود بسیاری از پدیده ها در نظام وحدت معنا و مفهوم دارد بنابراین باید دید که آیا حلال خدا در تملک دیگری است یا خیر هنگامی که شما لقمه ای را بالا می برید وقتی حلال است که بدانید لقمه متعلق به دیگری نیست بعد بدانید که گرسنه دیگری نیست اگر انسان گرسنه ای باشد آن لقمه حرام است مگر آنکه مالیات و سهم الناس آن لقمه پرداخت شده باشد اگر حق مردم را پرداختید ولی باز هم لقمه از گلوی شما پائین نرفت عواطف شما و راهنمای درونتان خوشحال نبود احتیاط برآن است که لقمه را در خلوت و یا جمعی که هم لقمه شما هستند مصرف کنید و گرنه این را بدانید که هرآنچه را خداوند مهربان با سخاوت الهی اش آفریده حلال.حقیقت و عادلانه است و تمامی قوانینی که در کتاب خدا برای فردیت انسان آمده ضامن سلامت فکری و عاطفی آدمی در نسبتی معقول با جامعه است و تمامی قوانینی که برای جمع و جامعه می باشد برای سلامت و رشد اجتماع است .
در همین زمان یکی از حاضران از حکیم پرسید: استاد آیا شما به آنچه می گوئید عمل می کنید؟
حکیم با تبسم گفت: برای ماندگاری انسان و انسانیت در نظام الهی انشاالله سعی همه باید رعایت هر چه بیشتر همین نکات باشد لیکن عامل بودن و موفقیت شرایطی دارد، ما هربار که عمل کردیم یا عینکمان جاماند یا دستکشمان گیر کرد یا تیغ را گم کردیم!
استاد در میان خنده ی حضار ادامه داد
جسم انسان را اگر سیستمی همانند ماشین (اتومبیل) بدانیم می توانیم سوخت آن را اکسیژن بدانیم وهر قسمت از بدن را به نوعی تفسیر وتحلیل کنیم لیکن آنچه برای ما اهمیت دارد آن است که این اتومبیل برای توقف ساخته نشده و آشکار است که بدون شتاب وظیفه دارد که در طول بزرگراه دنیا به مقاصد گوناگونی برسد واین اتومبیل برای طی طریق به چهار چرخ عالی و متناسب با بدنه نیازمند است که من آن چهار چرخ را الف:خوراک ب: پوشاک: پ: مسکن ت: همسر تعریف کرده ام که انسان با تمرکز و تسلط برآنها قادر خواهد بود مسیری برای زندگی تعریف و با سطحی مناسب از ایمنی به حرکت همراه با آرامش در آن ادامه دهد.
A
اقتصاد و فرهنگ دوبال رشد و سعود جوامع هستند در اقتصاد هر تولید یا خدمتی دارای فرهنگی است که نوع مطلوب آن می باید ریشه در فرهنگی معنوی داشته باشد.برای مثال همانطور که یازده سال قبل دراینترنت بیش بینی کردم امروزه دردنیای صنعت دوربینهای بسیارکوچکی ساخته می شود که لنز آنها با چشم غیر مسلح به آسانی قابل رویت نیست و همانند گوشیهای موبایل درغالب وسایل الکترونیکی چند منظوره از تلویزیون تا نوت بوک و تبلتها قابل نصب هستند و البته مفیدترین کاربرد را در تجهیزات پزشکی دارند. لیکن آن چیزی که این تکنولوژی ها را درخدمت آرامش بشریت قرار می دهد فرهنگ بالای معنوی است. گفته می شود که فرهنگ اقتصادی کشورهای تک محصولی غالبا یکسویه است و به اعتقادکارشناسان درآمدهای نفتی عملا ثروتی مجازی برای اقتصاد سالم و گردش مالی کشوربوده و محدودیت فروش آن فرصتی برای رشد اقتصاد با فرهنگ مقاومتی و به عبارت دقیق حضرت آقا مقاوم سازی اقتصادخواهدبود بنابراین پیش فرض. قدم بعدی باید حمایت از الویتهای اقتصادی همانند صنایع پایه کشاورزی.نساجی.فولاد...به سود تولید داخلی باشد و گام بعدی ایجادعزم ملی ازطریق ترویج فرهنگ خودباوری و مقاومت است در اقتصاد و فرهنگ مقاومتی ایرانیان می باید نشاط و انگیزه کافی برای مصرف کالای داخلی به سود اشتغال و کارآفرینی و درنهایت افزایش ثروت ملی را با مشارکت یکدیگربوجود آورند. در فرهنگ مقاومتی به سه اصل طلائی می باید توجه ویژه داشت . اصل اول: حفظ کرامت انسانی اصل دوم: تعاون و برادری و اصل سوم: ایجاد بیشترین حق انتخاب ممکن
درجهان امروز که انبارهای تسلیحاتی انسانیت را زیر سوال برده اند می توان به ارتقای ارزشهای انسانی و معنوی با تولید آرامش از طریق اقتصاد و فرهنگ امیدواربود و درنهایت کلید موفقیت دراین هیاهو مدیریت جهادی است مدیریتی که براساس جهاد(ایثار و ازخودگذشتگی) و صداالبته سرعت کافی باشد یک مدیر جهادی فرهنگ می باید آرامش و منافع ملی را بر سلایق فردی ترجیح دهد یک مدیرجهادی اقتصاد می باید منافع ملی را بر منافع حزبی ترجیح دهد و درنهایت قطعا افتخار یک مدیر جهادگر خدمت به مردم و دوستی با خدا است در باورم اگر مدیران جهادی با روشهای گوناگون مدیریتی چهارچرخ اولیه زندگی ایرانیان را به گونه ای بگردانند که آنها بتوانند عاشقانه در مسیر رشد مادی و معنوی (آرامش) به سود چرخ تولید ملی (اقتصادمقاوم) حرکت کنند انشاالله شعارامسال محقق و در طول زمان کاملتر خواهدشد.
A
هرآنچه خداوند خلق کرده است حلال و مفید به حال آفرینش است لیکن تمام این حلالها ی خدا برای انسان حرام است مگرآنکه نام خدا را برآن جاری کند که این حق الله است. لیکن در باب حق الناس باید دید که آیا حلال خدا با جسم انسان سازگار است یا خیر. چرا که وجود بسیاری از پدیده ها در نظام وحدت معنا دارد. باید دید که آیا حلال خدا در تملک دیگری است یا خیر وقتی شما لقمه ای گران را بالا می برید وقتی حلال است که بدانید لقمه ی فرد دیگرنیست. بعد بدانید که گرسنه دیگری نیست.اگرانسان گرسنه ای باشد آن لقمه حرام است مگر مالیات یا سهم الناس آن پرداخته شود اگر حق مردم را پرداختیدولی بازهم لقمه از گلوی شما پائین نرفت سلامت عاطفی نبودید و راهنمای فطرت شما خوشحال نبود احتیاط برآن است که لقمه را درخلوت و یا جمعی که هم لقمه شما هستند مصرف کنید وگرنه این را بدانید که هرآنچه خداوند متعال در نظام وحدت آفریده است حلال.حقیقت و عادلانه است و تمامی قوانینی که برای فردیت انسان در کتاب خدا تعریف شده ضامن سلامت فکری و عاطفی آدمی در نسبتی معقول با جامعه است و تمام قوانینی که برای جمع و جامعه می باشد ضامن سلامت و رشد اجتماع است. دراین زمان یکی از حاضران از استاد پرسید: جناب استاد آیا شما به آنچه می گوئیدعمل می کنید؟
استاد: برای ماندگاری انسان و انسانیت در نظام الهی انشاالله سعی همه باید همین باشد لیکن عامل بودن شرایطی دارد ما هربارعمل کردیم یا عینکمان درآن جا ماند یا دستکشمان جاماند یا تیغ را گم کردیم! دانستن ارزش است لیکن مهارت نعمتی است که در گذر زمان از مکان بدست می آید.
A